- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
- بازدید: ۲۴۵۲
- شماره مطلب: ۱۰۶۵
-
چاپ
زیر زبان
فریادها چو راه سفرها کشیدهاند
شبها کشیدهاند، سحرها کشیدهاند
سنگینیام به قدر دو تا بوسه مانده است
وزن مرا نسیم سحرها کشیدهاند
فکرم پس از تو دست کشیدن ز زندگی است
دست مرا ز بس به سفرها کشیدهاند
نائب گرفتهام که کشد آه جای من
آه مرا نسیم سحرها کشیدهاند
این قوم بستهاند به ناخن حنای عید
ناخن ز بس به روی جگرها کشیدهاند
پوشیدنی نمانده برایم بغیر چشم
هر چیز را که بود به سرها کشیدهاند
سنگینتر است از همۀ بار کائنات
نازی که دختران ز پدرها کشیدهاند
حرف و حدیث موی سر من دراز شد
در شام و کوفه بس که خبرها کشیدهاند
نقش تو را به نوک سنانها کشاندهاند
نقشه برای من به گذرها کشیدهاند
آمد به حرف طفل تو با خال و خط تو
زیر زبان من به هنرها کشیدهاند
هم پرده نیست با کمی از گوشدرد من
دردی که گوشها ز خبرها کشیدهاند
چشمم هنوز منتظر دستهای توست
زآن سرمهها که وقت سحرها کشیدهاند
شد سایهام بلندتر از من به پای نی
چون سایهها به نور قمرها کشیدهاند
معنی، لب حسین کرامت نمود، اگر
از خیزران تلخ شکرها کشیدهاند
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
زیر زبان
فریادها چو راه سفرها کشیدهاند
شبها کشیدهاند، سحرها کشیدهاند
سنگینیام به قدر دو تا بوسه مانده است
وزن مرا نسیم سحرها کشیدهاند
فکرم پس از تو دست کشیدن ز زندگی است
دست مرا ز بس به سفرها کشیدهاند
نائب گرفتهام که کشد آه جای من
آه مرا نسیم سحرها کشیدهاند
این قوم بستهاند به ناخن حنای عید
ناخن ز بس به روی جگرها کشیدهاند
پوشیدنی نمانده برایم بغیر چشم
هر چیز را که بود به سرها کشیدهاند
سنگینتر است از همۀ بار کائنات
نازی که دختران ز پدرها کشیدهاند
حرف و حدیث موی سر من دراز شد
در شام و کوفه بس که خبرها کشیدهاند
نقش تو را به نوک سنانها کشاندهاند
نقشه برای من به گذرها کشیدهاند
آمد به حرف طفل تو با خال و خط تو
زیر زبان من به هنرها کشیدهاند
هم پرده نیست با کمی از گوشدرد من
دردی که گوشها ز خبرها کشیدهاند
چشمم هنوز منتظر دستهای توست
زآن سرمهها که وقت سحرها کشیدهاند
شد سایهام بلندتر از من به پای نی
چون سایهها به نور قمرها کشیدهاند
معنی، لب حسین کرامت نمود، اگر
از خیزران تلخ شکرها کشیدهاند