- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
- بازدید: ۱۳۳۵
- شماره مطلب: ۱۰۵۶
-
چاپ
سیل
همچو گل در ره تو جامه دران خواهم شد
یا صبا گشته به هر گوشه دوان خواهم شد
ساقیا خانهات آباد مرا نیز بساز
بعد از این واقعه آباد بُتان خواهم شد
در ادای حق پیمانه غیور است دلم
من به یک جرعه خراب دو جهان خواهم شد
چون شدم پیر غلامت دو جهان را بستان
سر پیری به سپاه تو کمان خواهم شد
با علیاکبر و قاسم به وفاتم بگذر
تا ببینی که دگرباره جوان خواهم شد
سر راهم منشینید که از گریه پُرم
عنقریب است که چون سیل روان خواهم شد
معنی از گریه نشد رد شود ای یار عزیز
هم از آن آمدهام، نیز بر آن خواهم شد
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
سیل
همچو گل در ره تو جامه دران خواهم شد
یا صبا گشته به هر گوشه دوان خواهم شد
ساقیا خانهات آباد مرا نیز بساز
بعد از این واقعه آباد بُتان خواهم شد
در ادای حق پیمانه غیور است دلم
من به یک جرعه خراب دو جهان خواهم شد
چون شدم پیر غلامت دو جهان را بستان
سر پیری به سپاه تو کمان خواهم شد
با علیاکبر و قاسم به وفاتم بگذر
تا ببینی که دگرباره جوان خواهم شد
سر راهم منشینید که از گریه پُرم
عنقریب است که چون سیل روان خواهم شد
معنی از گریه نشد رد شود ای یار عزیز
هم از آن آمدهام، نیز بر آن خواهم شد