- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۱۹
- بازدید: ۳۰۶۰
- شماره مطلب: ۱۰۱۱
-
چاپ
باقی آن برای علمدار مانده است
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشم انتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کوله بارمحبت به دوش گیر
سرهای بی نوازش بسیار مانده است
با تو چه کرده ضربۀ آن تیغ زهردار
مانند فاطمه تنت از کار مانده است
آنقدر زخم ضربۀ دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است
آرامترنفس بکش، آرامتربگو
چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است
از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دست و گردنت انگار مانده است
میدانی ای شکسته سر آل هاشمی
تاریخ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
-
یعقوبهای چشم من از دست رفتهاند
هر روز پای هر محنت گریه میکنم
بر هر هزار زخم تنت گریه میکنم
با نوحههای هر شب تو گریه میکنم
با روضههای دل شکنت گریه میکنم
-
هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است
ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست
هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست
من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک
جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست
-
میوۀ پیوند
دل که شد خرسند چیز دیگری ست
چهره با لبخند چیز دیگری ست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگری ست -
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند
علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد
یاد لبهای علی اصغر و دریا افتاد
علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست
تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد
باقی آن برای علمدار مانده است
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشم انتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کوله بارمحبت به دوش گیر
سرهای بی نوازش بسیار مانده است
با تو چه کرده ضربۀ آن تیغ زهردار
مانند فاطمه تنت از کار مانده است
آنقدر زخم ضربۀ دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است
آرامترنفس بکش، آرامتربگو
چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است
از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دست و گردنت انگار مانده است
میدانی ای شکسته سر آل هاشمی
تاریخ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است