- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۲/۰۵
- بازدید: ۶۹۵۴
- شماره مطلب: ۱۰۰۸
-
چاپ
به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
مهتاب در حجاب
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
آنان که بال گریه درآوردهاند را
هم دوش انبیاء مقرب نوشتهاند
این چند خط مختصراما مفید را
هر روز خواندهاند که هرشب نوشتهاند
تقدیردو پیالۀ ما را هزارسال
پیش ازشروع گریه لبالب نوشتهاند
تکلیف چشمهای مرا از همان نخست
از روی اشک حضرت زینب نوشتهاند
یعنی که تشنگیام ازاین مشرب است و بس
یعنی امام گریۀ ما زینب است و بس
ای دخترتجلی توحید آمدی
ای ماهروی دامن خورشید آمدی
ای لالهای که قبل شکوفاییات حسین
هرگزچنین شکفته نخندید آمدی
هر چند درحجاب ولایت نهفتهای
روشنتراز تمام موالید آمدی
درخانۀ زمینی زهره ازآسمان
ای ماه، ای ستارۀ ناهید آمدی
راهی دراز را به هوای برادرت
با صد هزار آرزو، امید آمدی
ازنسل آفتابی و مهتاب درحجاب
پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب
آیینه نیست اینکه نشسته برابرت
همشکل توست، مثل پدر مثل مادرت
سیب بهشت، سیب علی، سیب فاطمه
یک نیمهاش تو هستی و نیمی برادرت
نور است و نور هرطرفی را نظرکنی
لذت ببر ازاین همه خورشید در برت
قلبت شبیه قبله نما دیدۀ تو را
برده به سوی کعبۀ ابروی دلبرت
دخترشدی نه اینکه فقط خواهری کنی
باید برای اشک پدر مادری کنی
هرکس که ازمقام تو سر دربیاورد
باید به پیشگاه غمت سر بیاورد
روز ولادت تو روا بود جبرییل
یک سوره مثل سورۀ کوثر بیاورد
ای دختربزرگ دومعصوم مثل تو
دنیا نمیتواند دختر بیاورد
تنها ز مادرتو بیاید که دختری
باهیبت و جلالت حیدر بیاورد
این طبع شاعرانۀ حق بود تا تو را
زینت برای زیب پیمبر بیاورد
مجموعۀ فضائل آل کسا تویی
گرهست معنی ششم انّما، تویی
ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو
مشتاق حال راز و نیازت خدای تو
خالق یکی وعشق یکی و وفا یکی
نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو
وقتی که رو به قبله کنی جلوه میکند
در آسمان هفتم حق رد پای تو
ما نه، که بوده وقت نماز شبانهات
چشم امام ملتمس یک دعای تو
هرکس شهید عشق تو شد زنده میشود
باید بمیرد آنکه نمیرد برای تو
در قدر کس چنان تو جلیله نمیشود
هر بانوی عشیره عقیله نمیشود
چه کوچک است وسعت دنیا به چشم تو
کوچکتر از ستاره از اینجا به چشم تو
تو از کدام پنجره دیدی که کربلا
هر ما رأیت بود جمیلاً به چشم تو
انگار فصل بارش چشم تو دائمی است
آخر که ریخت این همه دریا به چشم تو
درصورت سه ساله چه نقشی نشست که
شد زنده یاد صورت زهرا به چشم تو
مانند تو که طعم بلا را چشیده است؟
دوشت هزاربارمصیبت کشیده است
قلب قرارعرش خدا بیقرار توست
نبض نظام بخش جهان همجوار توست
تو حیدر میان حجاب و رقیه هم
چون قاب عکس کوچک زهرا کنار توست
با نیم اشارهات نفس زنگ اشتران
در سینه حبس شد اگر، از اقتدار توست
با خطبه کاخ ظلم وستم را به هم زدن
یا کار مادر تو بود یا که کار توست
با تیغۀ حجاب تو دشمن شکست خورد
این جنگ تو، حماسۀ تو، کارزار توست
یک گوشه از روایتت آیات مریم است
روز ولادت تو شروع محرم است
هرآیهای زاشک تو یعقوب میشود
هر سورهای زصبر تو ایوب میشود
یاد طلوع غربتت افتادهام اگر
تنگ غروبها دلم آشوب میشود
برمصحف جبین تو با خط سنگها
درشام عمق فاجعه مکتوب میشود
ازغصۀ مسیح سر نیزه روح تو
بر روی ناقه مریم مصلوب میشود
در مجلسی که سهم لبت خطبه خواندن است
سهم لب برادر تو چوب میشود
بانو دلم گرفته شبیه صدایتان
رخصت بده کمی بنویسم به جایتان
یا بر سر من از سر نی سایبان بده
یا بر بلند نیزه مرا آشیان بده
با گیسوی رها شده در دست بادها
از نی، مسیر قافلهات را نشان بده
جانم به لب رسیده، ولی جان ندادهام
گفتم به دل، که صبر کن و امتحان بده
نیزه سوار گشتهای و تند میروی؟
جا ماندهام برای رسیدن زمان بده
پایم دگر برای خودم نیست، باغبان!
بر ساقههای مردۀ من، باز جان بده
دیدم که گفت، چشم ربابت به نیزه دار
گهوارۀ عزیز دلم را تکان بده
خون تو و حجاب من، ارکان کربلاست
کشتی به گل نشسته، مرا بادبان بده
-
یعقوبهای چشم من از دست رفتهاند
هر روز پای هر محنت گریه میکنم
بر هر هزار زخم تنت گریه میکنم
با نوحههای هر شب تو گریه میکنم
با روضههای دل شکنت گریه میکنم
-
هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است
ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست
هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست
من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک
جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست
-
میوۀ پیوند
دل که شد خرسند چیز دیگری ست
چهره با لبخند چیز دیگری ست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگری ست -
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند
علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد
یاد لبهای علی اصغر و دریا افتاد
علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست
تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد
به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
مهتاب در حجاب
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
آنان که بال گریه درآوردهاند را
هم دوش انبیاء مقرب نوشتهاند
این چند خط مختصراما مفید را
هر روز خواندهاند که هرشب نوشتهاند
تقدیردو پیالۀ ما را هزارسال
پیش ازشروع گریه لبالب نوشتهاند
تکلیف چشمهای مرا از همان نخست
از روی اشک حضرت زینب نوشتهاند
یعنی که تشنگیام ازاین مشرب است و بس
یعنی امام گریۀ ما زینب است و بس
ای دخترتجلی توحید آمدی
ای ماهروی دامن خورشید آمدی
ای لالهای که قبل شکوفاییات حسین
هرگزچنین شکفته نخندید آمدی
هر چند درحجاب ولایت نهفتهای
روشنتراز تمام موالید آمدی
درخانۀ زمینی زهره ازآسمان
ای ماه، ای ستارۀ ناهید آمدی
راهی دراز را به هوای برادرت
با صد هزار آرزو، امید آمدی
ازنسل آفتابی و مهتاب درحجاب
پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب
آیینه نیست اینکه نشسته برابرت
همشکل توست، مثل پدر مثل مادرت
سیب بهشت، سیب علی، سیب فاطمه
یک نیمهاش تو هستی و نیمی برادرت
نور است و نور هرطرفی را نظرکنی
لذت ببر ازاین همه خورشید در برت
قلبت شبیه قبله نما دیدۀ تو را
برده به سوی کعبۀ ابروی دلبرت
دخترشدی نه اینکه فقط خواهری کنی
باید برای اشک پدر مادری کنی
هرکس که ازمقام تو سر دربیاورد
باید به پیشگاه غمت سر بیاورد
روز ولادت تو روا بود جبرییل
یک سوره مثل سورۀ کوثر بیاورد
ای دختربزرگ دومعصوم مثل تو
دنیا نمیتواند دختر بیاورد
تنها ز مادرتو بیاید که دختری
باهیبت و جلالت حیدر بیاورد
این طبع شاعرانۀ حق بود تا تو را
زینت برای زیب پیمبر بیاورد
مجموعۀ فضائل آل کسا تویی
گرهست معنی ششم انّما، تویی
ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو
مشتاق حال راز و نیازت خدای تو
خالق یکی وعشق یکی و وفا یکی
نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو
وقتی که رو به قبله کنی جلوه میکند
در آسمان هفتم حق رد پای تو
ما نه، که بوده وقت نماز شبانهات
چشم امام ملتمس یک دعای تو
هرکس شهید عشق تو شد زنده میشود
باید بمیرد آنکه نمیرد برای تو
در قدر کس چنان تو جلیله نمیشود
هر بانوی عشیره عقیله نمیشود
چه کوچک است وسعت دنیا به چشم تو
کوچکتر از ستاره از اینجا به چشم تو
تو از کدام پنجره دیدی که کربلا
هر ما رأیت بود جمیلاً به چشم تو
انگار فصل بارش چشم تو دائمی است
آخر که ریخت این همه دریا به چشم تو
درصورت سه ساله چه نقشی نشست که
شد زنده یاد صورت زهرا به چشم تو
مانند تو که طعم بلا را چشیده است؟
دوشت هزاربارمصیبت کشیده است
قلب قرارعرش خدا بیقرار توست
نبض نظام بخش جهان همجوار توست
تو حیدر میان حجاب و رقیه هم
چون قاب عکس کوچک زهرا کنار توست
با نیم اشارهات نفس زنگ اشتران
در سینه حبس شد اگر، از اقتدار توست
با خطبه کاخ ظلم وستم را به هم زدن
یا کار مادر تو بود یا که کار توست
با تیغۀ حجاب تو دشمن شکست خورد
این جنگ تو، حماسۀ تو، کارزار توست
یک گوشه از روایتت آیات مریم است
روز ولادت تو شروع محرم است
هرآیهای زاشک تو یعقوب میشود
هر سورهای زصبر تو ایوب میشود
یاد طلوع غربتت افتادهام اگر
تنگ غروبها دلم آشوب میشود
برمصحف جبین تو با خط سنگها
درشام عمق فاجعه مکتوب میشود
ازغصۀ مسیح سر نیزه روح تو
بر روی ناقه مریم مصلوب میشود
در مجلسی که سهم لبت خطبه خواندن است
سهم لب برادر تو چوب میشود
بانو دلم گرفته شبیه صدایتان
رخصت بده کمی بنویسم به جایتان
یا بر سر من از سر نی سایبان بده
یا بر بلند نیزه مرا آشیان بده
با گیسوی رها شده در دست بادها
از نی، مسیر قافلهات را نشان بده
جانم به لب رسیده، ولی جان ندادهام
گفتم به دل، که صبر کن و امتحان بده
نیزه سوار گشتهای و تند میروی؟
جا ماندهام برای رسیدن زمان بده
پایم دگر برای خودم نیست، باغبان!
بر ساقههای مردۀ من، باز جان بده
دیدم که گفت، چشم ربابت به نیزه دار
گهوارۀ عزیز دلم را تکان بده
خون تو و حجاب من، ارکان کربلاست
کشتی به گل نشسته، مرا بادبان بده