مشخصات شعر

شعر عاشورایی شهریار

کاروان کربلا

شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین 

 

از حریم کعبۀ  جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش از این‌ها حرمت کوی منا دارد حسین 

 

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین 

 

بس که محمل‌ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین 

 

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین 

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ ِغیب

ورنه این بی حرمتی‌ها کی روا دارد حسین 

 

سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین 

 

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

می ‌ماید خود که عهدی با خدا دارد حسین 

 

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین 

 

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین 

 

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما، یکی صورت نما دارد حسین 

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می‌کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین 

 

دشمنش هم آب می‌بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین 

 

بعد ازینش صحنه‌ها و پرده‌ها اشک است و خون 

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه‌ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین 

 

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین 

 

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

شعر عاشورایی شهریار

کاروان کربلا

شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین 

 

از حریم کعبۀ  جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش از این‌ها حرمت کوی منا دارد حسین 

 

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین 

 

بس که محمل‌ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین 

 

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین 

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ ِغیب

ورنه این بی حرمتی‌ها کی روا دارد حسین 

 

سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین 

 

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

می ‌ماید خود که عهدی با خدا دارد حسین 

 

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین 

 

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین 

 

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما، یکی صورت نما دارد حسین 

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می‌کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین 

 

دشمنش هم آب می‌بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین 

 

بعد ازینش صحنه‌ها و پرده‌ها اشک است و خون 

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه‌ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین 

 

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین 

 

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

۱ نظر
 
  • رمضانی ۱۳۹۵/۰۱/۱۹

    جالبه .... تا حالا نمی دونستم شهریار هم در مورد کربلا شعر گفته

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×