دسترسی سریع به موضوعات اشعار
تفسیر سرخ سورۀ احزاب
اینان که سنگ سوی تو پرتاب میکنند
بی حرمتی به آینه را باب میکنند
در قتلگاه، آن جگر تشنۀ تو را
با مشکهای آب خنک، آب میکنند
زبان حال جناب مسلم در لحظات شهادتشان
کوچه کوچه میروم
کوچه کوچه میروم شاید کسی پیدا کنم
ای دریغ از خانهای تا لحظه ای مأوا کنم
کوچه گردی من از شهر مدینه باب شد
دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم
گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست
با که یا رب شکوه از این بی وفاییها کنم؟
غم تا ابد
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزهای روزی
که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد