دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
تمام کوفه عهدی تازه دارند

من و انبوهی از دلواپسی‌ها

که دارم لشکری از بی‌کسی‌ها

 

تمام کوفه عهدی تازه دارند

برای کشتن تو ای مسیحا

 

شعر عاشورایی ملک الشعرای بهار
در حق آل پیمبر جور را یکباره کردی

ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی

زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی

 

تاختی از وادی ایمن غزالان حرم را

پس اسیر پنجهٔ گرگان آدمخواره کردی

کوتاه سروده
مبادا

مبادا خواهری گریان بماند

مبادا مادری نالان بماند

 

فراتی داری از آب گوارا

مبادا کودکی عطشان بماند

کوتاه سروده
نزن...

دستی به خدای آسمان خواهد داد

بر مشک مزن! سوار جان خواهد داد

 

بر چشم نزن! بهرِ در آوردنِ تیر

بی‌دست شده است و سر تکان خواهد داد

کوتاه سروده
فرق

موسی شد و پای نیل اعجاز نمود

هنگامۀ شق‌القمری ساز نمود

 

شمشیر اگر سرِ تو را شانه نکرد

یک فرق به روی سرِ تو باز نمود

شعر عاشورایی عطار نیشابوری
نه فلک را تا ابد مخدوم بود

کیست حق را و پیمبر را ولی

آن حسن سیرت، حسین بن علی

 

آفتاب آسمان معرفت

آن محمد صورت و حیدر صفت

غیرت الله من خیالت جمع

پیش من نیزه‌ها کم آوردند

به خدا سر نمی‌دهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمی‌دهم به کسی

کوتاه سروده
سجده‌های سر به هوا

گفتند اگر خدا تو را می‌خواهد

از جمعِ جهانیان جدا می‌خواهد

 

صد سجده که بر خاک بماند هرگز

یک سجده؛ ولی سر به هوا می‌خواهد ...

از روی تل برای پیمبر سخن بگو

اندوه‌های قلب تو از سرمه رنگ داشت

از زخم، صبح آینه‌ات شام زنگ داشت

 

خون بود لخته لخته به چشم تو می‌نشست

لختی اگر وداع برادر درنگ داشت

کوتاه سروده
زهرای بتول کربلایی زینب

تو مهر قبول کربلایی زینب

زهرای بتول کربلایی زینب

ای وارث نهضت حسین بن علی!

در شام، رسول کربلایی زینب

مباد قسمت طفلانتان شود سیلی

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود  سر تمام عزیزانتان جدا نشود

برادران شما را یکی یکی نکُشند میان حرمله‌ها عمه‌ای رها نشود

ختم روزگار

چشم مرا به وادی تو آفتاب زد

اشک آمد و حجاب به چشم پرآب زد

 

خون شد دل پیالۀ آب از سر نشاط

در پرتو جمال تو باید شراب زد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×