دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خرگاه عزّت

 

در‌ای کاروانی سخت با سوز و گداز آید

چو آه آتشینی کز دل پُر‌ غصّه باز آید

 

گمانم کاروانی از وطن آواره گردیده

که آواز جرس، با ناله‌های جان‌گداز آید

نسیمی غمناک

نسیمی می‌وزد غمناک از صحرا به محمل‌ها

که یک‌سر آل طه را، فتاده غصّه در دل‌ها

 

شتابان سوی قربان‌گاه عازم، عاشقان حق

ز بهر قتلشان از کین، کمر بستند باطل‌ها

 

ارمغان حسین

 

الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم

نه تنها سر برایت بلکه از سر، بهتر آوردم

 

پی ابقای «قَد قامت»، به ظهر روز عاشورا

برای گفتن «الله اکبر»، اکبر آوردم

سرزمین پر شرار

چه سرزمین بُوَد این دشت پُر شرار؟ برادر!

که شد دلِ منِ محزون به غم دچار، برادر!

 

از آن زمان که به این دشت غم‌فزا برسیدم

نه صبر مانده به دل، نی به تن قرار، برادر!

 

بدران هلال‌وار

در کربلا چو قافلۀ غم گشود بار

از غم هزار قافله آمد در آن دیار

 

آمد هلال ماه عزا، در عزا شدند

بدران آسمان ولایت، هلال‌وار

 

مه‌ جان گداز

مهی که هست بسی جان‌گداز می‌آید

مقدّر آن چه بُوَد از فراز می‌آید

 

به چشم دل نظری کن ببین که قافله‌ای

به سوی کرببلا از حجاز می‌آید

 

 

مسافر سرگردان

باز این چه نواست؟ وز کجا می‌آید؟

کاین نغمه‌ به گوش، آشنا می‌آید

 

یا رب! چه غبار دل‌نشینی است! که باز

بر لوح دل از خاطره‌ها می‌آید

 

جگر سوختگان

بهرت، ای کرببلا! آمده مهمانی چند

دیده بگشا و ببین، موکب سلطانی چند

 

بر مه و مهر فلک سای سر خود که تو را

داده دادار جهان، نیّر تابانی چند

 

غزالان حرم

ما در این وادی، قبول ابتلا خواهیم کرد

کربلا را عالَم «قالُوا بلی» خواهیم کرد

 

ما برانگیزیم شور روز محشر در جهان

قامت شور قیامت، بس به پا خواهیم کرد

 

 

روی بی‌نقاب

چون کاروان عشق، به دشت بلا گذشت

افکنْد بار عشق در آن ‌جا، ز جا گذشت

 

با عشق دید آب و هوایش چو سازگار

منزل نمود و از سر آب و هوا گذشت

 

سالار کاروان، همه کالای عشق را

بنْهاد در میانه، ز هر مدّعا گذشت

زیارت‌گاه انبیا

فرود آیید، یاران! وعده‌گاه داور است، این جا

بهارستان سرخ لاله‌های پرپر است، این جا

 

چه غم؟ گر از منا و وادی مشعر، سفر کردید

خدا داند که بهتر از منا و مشعر است، این جا

 

 

صحرای خونین

الا! یاران من! میعاد‌گاه داور است، این ‌جا

بدن‌ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این ‌جا

 

مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روح‌انگیزِ این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت، پرپر است، این ‌جا

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×