دسترسی سریع به موضوعات اشعار
به طاق آسمان امشب گل اختر نمی تابد
به طاق آسمان امشب گل اختر نمیتابد
بنات النَّعش اکبر بر سر اصغر نمیتابد
به شام کربلا افتاده در دریای شب، ماهی
که هرگز آفتابی این چنین دیگر نمیتابد
باز طوفانی شده دریای دل
باز طوفانی شده دریای دل
موج سر بر ساحل غم میزند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند
ساقی حق
ای تشنۀ عشق روی دلبند
برخیز و به عاشقان بپیوند
در جاری مهر شستشو کن
وانگاه ز خون خود وضو کن
رو جانب قبلۀ وفا کن
با دل سفری به کربلا کن
ابر سیلی
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
گوشۀ ویرانه جای بلبل زهرا نبود
جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی
هیچکس در گوشۀ ویران به یاد ما نبود
رسیدن به کربلا
موکب شاه فلک فر، در زمین نینوا
چون فرود آمد «تجلی الله فی وادی طـُوی»
تا که خرگاه امامت شد در آنجا استوار
آسمان زد کوس «الرحمن علی العرش استوی»