دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شادی همیشه هست، ولی غم دقیقه‌ای

از من نخواه با تو نباشم دقیقه‌ای

دق می‌‌کنم بدون محرّم دقیقه‌ای

 

بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم

شادی همیشه هست، ولی غم دقیقه‌ای

 

من از کودکی پیر هیئت شدم

حسینی شدم، دل ندادم به غیر

نه میخانه رفتم، نه معبد نه دیر

 

من از کودکی پیر هیئت شدم

«جوانی کجایی که یادت به خیر»

 

رایحۀ گلشن فردوس

جلوۀ روی تو در آینه تا پیدا شد

ظلمت از یمن تجلای تو ناپیدا شد

 

ماه در کوچۀ تنهایی خود حیران بود

ناگهان هم نفس باد صبا پیدا شد

 

می‌رسد بوی ماه غصه و غم

کوری چشم دشمنان بتول

ربّ تو را خوانده جان و نفس رسول

گفت احمد که حج و صوم و صلاه

با ولای تو می‌‌شود مقبول

 

یکی چو مهر فروز، آن چهار ماه منیر

وضو بگیرم و در حال روزه با تکبیر

کنم مباهله با دشمنان حی قدیر

 

زبان حق شوم و آیۀ مباهله را

به شأن فاطمه و شوهرش کنم تفسیر

 

عشق حق

فرمود نبی: علی ولی الله است

خورشید ولایت و دلیل راه است

 

زهرا است دل من و حسن دلبندم

عشق است حسین و عشق حق دلخواه است

 

سلاح دعا

فرماندۀ جنگ، مصطفی بود آن روز

سردار سپاه، مرتضی بود آن روز

 

لشگر حسنین و فاطمه پشتیبان

در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز

 

آیات چو آفتاب

آیات چو آفتاب، از خاور نور

نازل شده بر سینۀ پیغمبر نور

 

ابناء و نساء و انفس اقدس حق

یعنی حسنین و علی و کوثر نور

 

از روز ازل

دلم از روز ازل تنگ تو بوده است حسین

به لبم ذکر تو، آهنگ تو بوده است حسین

 

در صف سینه زنان این همه سال از عمرم

آنچه بر سینه زدم، سنگ تو بوده است حسین

 

راه تقرب

 

مادرش فاطمه است بی تردید

نوکر و خادم حسین و حسن

 

عاقبت غنچه می‌‌دهد روزی

بین این خانه، خار این گلشن

 

باید از ما فقط شنید: حسین

تا مرا در گناه دید حسین

زودتر از همه دوید حسین

 

باید از او فقط شنید خدا

باید از ما فقط شنید حسین

 

دست نیاز

مشغول وضو باش که هنگام نماز است

این بانگ حسین است که در اوج و فراز است

 

ذکرى که به لب می‌برى‌اش حمد خداوند

دستى که به سر می‌زنى‌اش دست نیاز است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×