دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بین الحرمین

دل را به حریم یار بردن عشق است با روضۀ عشق، غصه خوردن عشق است در یک شب جمعه با شما اهل ولا بین الحرمین، جان سپردن عشق است

چشمان کور

ماندم که چرا سینۀ غم چاک نشد یا کور دو چشم قوم ناپاک نشد

فرزند ابوتراب بر روی زمین بی غسل و کفن ماند و سه شب، خاک نشد

 

تاراج

شاهی که دلش اسیر یک تاج نبود جای قدمش مگر که معراج نبود؟

جز پیرهن کهنه به تن داشت مگر؟ والله، که مستحق تاراج نبود

روضۀ گودال

هرگز ندیده‌ام ز شما سرفرازتر عالم ندیده از غمتان جانگدازتر

هر طور خواستم که نگویم چه شد ولی کو روضه‌ای ز روضۀ گودال بازتر

 

پیراهن کهنه

از حد بگذشت تا جراحات تنش افتاد میان قتلگاهی بدنش

پیراهن کهنه‌اى به تن داشت حسین ای کاش که می‌ماند به جاى کفنش

 

یاد روضه

یک بار اگر روی زمین افتادم صد بار به یاد روضه‌ات جان دادم

یک بار تنور خولی و بار دگر یاد سر و تشت و خیزران افتادم

 

هشتم شوال؛ سالروز تخریب بقیع

خواب دیـدم قبرتــان آخر طـلـایی می‌شود

بغضِ مانده در گلو عقده‌گشایی می‌شود

 

دور قـبـر پـاکـتـان بـا دسـت عشّاق حسـن

خشت‌ها بر روی هم، بر پا بنایی می‌شود

تقدیم به حضرت عبدالعظیم الحسنی (به مناسبت ۱۵شوال، روز وفات ایشان)

شهر ری با ناله ی عُشّاق مولا آشناست

جای جایش مرکز دارالشّفای اولیاست

 

در حریم قدسی عبدالکریمم۱، این دلم

زائر ذرّیۀ پاک امام مجتبی ست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×