دسترسی سریع به موضوعات اشعار
گوهر پاش
باز، یاران! من گرفتار دلم
حل کنید، ای چارهسازان! مشکلم
من اسیر زلف یاری گشتهام
واله والانگاری گشتهام
پردۀ شب
از زمین برچید دامن، آفتاب
شد درون پردۀ شب در حجاب
در سکوت شب چو نالۀ دردمند
بود آوای شبآویزی بلند
آهنگ خیام
پس به تن آراست، شمشیر و سلاح
پا نهاد اندر رکاب ذوالجناح
خصم دون چون بانگ تکبیرش شنید
گفت: اینک رستخیز آمد پدید
جانب معراج
ذوالجناح او چو رفرف، خوشخرام
جانب معراج بر میداشت گام
نیز از سوی حرم، جمعی زنان
نوحهگر، آشفتهمو، بر سر زنان
گوهر دُرجِ عصمت
دختر مرتضی، امیر عرب
گوهر دُرج معرفت، زینب
بضعۀ مصطفی، رسول کریم
آن سرافراز واجبالتعظیم