دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اشک ستاره

مثل پیغمبری سرِ نیزه، وه چه دل می‌بری سرِ نیزه

باز هم از نگات می‌ترسند، تو خودِ حیدری سر نیزه

 

همه‌جا من سر تو را دیدم، گاه دوری و گاه هم نزدیک

گاه پیش علیِ‌اکبر و گاه، در بر اصغری سرِ نیزه

بهشت روی زمین

روز ازل که نقشۀ عالم درست شد

با اذن مادرت گل آدم درست شد

 

نامت نشست بر لب زهرا و گریه کرد

آهی کشید فاطمه و غم درست شد

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است

 

پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو

سحر و روزه و افطار به هم ریخته است

وارث شجاعت علوی (به مناسبت میلاد حضرت عباس علیه‌السلام)

بهانه شد که دوباره گدای تو بشویم

خدا کند که همیشه برای تو بشویم

 

تمام هستی خود را دهیم جا دارد

که زائر حرم باصفای تو بشویم

اربعین؛ درد دل

سر تو از سرنیزه به من توان می‌داد

امید بر دل مجروح بی کسان می‌داد

 

خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی  

کنیزکی به یتیم تو خرده نان می‌داد

طفل بی گناه

... و بازهم گذرش سوی قتلگاه افتاد

کنار نعش پدر اشک او به راه افتاد

 

سه ساله‌ای که تمام تنش کبود شده

دوباره روی تنش یک رد سیاه افتاد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×