دسترسی سریع به موضوعات اشعار
کربلا حاجت ما زائرهاست
جمع کردند و پسانداز همه!
ما ولی خرج زیارت کردیم
چه نیازیست به دریا؟ وقتی
که به چشمان تو عادت کردیم
عنایت
ای آنکه نظر به نیمۀ پُر داری
یک سنگ، میان اینهمه دُر داری،
ناخالصیام را به عنایت بردار!
آنگونه عنایتی که با حُر داری
بمیرم بابا!
زخمی شده حنجرت؟ بمیرم بابا!
بی سر شده پیکرت؟ بمیرم بابا!
گیسوی تو را کدام وحشی آشفت؟
چه آمده بر سرت؟ بمیرم بابا!
تربتش عطر کربلا دارد
تربتش عطر کربلا دارد
غربتش روضۀ رضا دارد
گنبدش، آسمان... طلایش، نور
روزها گنبد طلا دارد
مدح حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
ضامن شده امشب براتِ کربلا را
گرچه شبیهِ وضعِ شهرِ خود وخیمیم
ما همچنان پابندِ آن عهدِ قدیمیم
تهران اگرچه مثلِ مشهد، مثلِ قم نیست
ما هم کنارِ سفرۀ شاهِ کریمیم