دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
قرآن ناطق

قرآن ناطقی

بر روی نیزه، رأسِ تو در حکم بسمله 

جسمت به روی خاک حروفِ مُقطعه

هنگام غارت

وقتی‌که آتش در میان خیمه‌ها افتاد

هنگامِ غارت شد ..

ناگه سران کوفه لرزیدند

بین وسایل نامه‌های خویش را دیدند

بر روی دست‌های پدر آمد

آن جنگجو هنوز

گویا بلد نبود

برپا بایستد

بر روی دست‌های پدر آمد

آن جنگجو هنوز

صحبت بلد نبود

پس با زبان گریه رجز سر داد

آن جنگجو هنوز

آن‌قدر بچه بود

ما که را کشتیم؟

کاروانی نیزه سردار

در میان خیل زن‌های بلا دیده

در کنار آخرین سردار باقی مانده بیمار

غل به پا زنجیر بر گردن به شهر آمد

شور و شادی شام را آکند

کوتاه سروده
اذن...

اذنِ دخول حرم

تلخ‌ترین حسرت هر شیعه است

دیر رسیدیم به اذنِ جهاد...

کوتاه سروده
توحید

اوج توحید چیست؟ تسلیم است

اوج تسلیم چیست؟ یک جمله

«آنچه محبوب با حسینم کرد

هر چه که بود واقعاً زیباست!»

فکر توحید زینبی باشیم ...

خونبها

شهر من

خون‌بهای یک امام بود

آه از تو آه .. مُلک ری

مُهر کربلا

سجده روی مُهر کربلا

درک لحظۀ سقوط روی خاک

امتحانِ یاور حسین بودن است ...

 

توبه

بدون کفش و کلاه

بدون تیغ و سلاح

امیر بود ولی چون اسیر می‌آید

چه هیبتی دارد

یکی ست اما انگار لشکر آمده است

سلام آزاده

گذاشت مادر تو اسم بامسمایی

برای تو ای حُر

 

کوتاه سروده
جنگ تن به تیر

تن به تن

جنگ منصفانه است

تن به تیر

جنگ کودکانه است

حرمله

جنگ غیرمنصفانه‌ای شروع کرد

شیرخوارۀ حسین

قهرمان جنگ کودکانه شد

مرگ زانو زد

ناگه از اوج یقین

بر زمین سایید پیشانی مردانی ز جنس نور

نورِ خون‌آلوده پیشانی آن‌ها

گرد از چشم زمان‌ها رُفت

در کنار پیکر آن‌ها چنان اسبی

هر یک از سرها

بر فراز تختی از نیزه به بالا رفت

چون نباید بر زمین باشد

آن سری که پرچم دین است

سخت‌ترین امتحان

بیمار بودن

سخت‌ترین امتحان است

وقتی عمه امام را

به اسیری می‌برند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×