دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مَشک و علمش قبلۀ ماهی­‌ها شد

مواج‌­ترین خاطرۀ دریا شد

مَشک و علمش قبلۀ ماهی­‌ها شد

 

می‌برد به دندان همۀ دنیا را

تاریخ، میان دست­‌هایش جا شد

کوتاه سروده
خشکی لبش آب حیات است هنوز

داغش به دل خون فرات است هنوز

خشکی لبش آب حیات است هنوز

 

امروز جهان به عشق او پابرجاست

آن عشق که کشتی نجات است هنوز

 

کوتاه سروده
از نیزه شکسته بندری ساخته‌اند

با تیر به دریای تنت تاخته­‌اند

از نیزه شکسته بندری ساخته‌اند

 

در ظهر عطش تمام کشتی­‌بانان

روی بدن تو لنگر انداخته‌اند

کوتاه سروده
چرخید تمام قبله‌ها رو به فرات

تاریخ گذشت و ظهر عاشورا شد

خورشید میان خاک‌ها پیدا شد

 

چرخید تمام قبله‌ها رو به فرات

 آن‌وقت زمین معبد خنجرها شد

کوتاه سروده
خورشید نمایان شده از زاویه‌ات

شب جامه سیاه کرده در مرثیه‌ات

خورشید نمایان شده از زاویه‌ات

گفتند به لب‌های حسینت نرسید

در کرب و بلا قطره‌ای از مهریه‌ات

 

کوتاه سروده
مجنون

آشفتگی از نگاه مجنون پیداست

از آتش گونه­‌های گلگون پیداست

 

از دورترین نقطه به او خیره شوید

مانند جزیره‌­ای که در خون پیداست

دست تو کلید حل مشکل‌­ها شد

دریای دلت راهی ساحل­‌ها شد

دست تو کلید حل مشکل‌­ها شد

 

پرواز به آزادگی­­‌ات می‌بالد

عشقت سند سلامت دل‌­ها شد

 

تقدیم به حضرت علی‌اکبر «ع»
در آتش اشتیاق تو سوخته­‌اند

آشفته و تب‌دار و برافروخته‌­اند

در آتش اشتیاق تو سوخته­‌اند

 

امروز فرشته­‌ها به گنجینۀ عرش

از خون خروشان تو اندوخته‌­اند

دُبّ اکبر

ابری شد باز دیده­‌ای تر دارد

در سینه ستاره­‌های بی‌سر دارد

 

شب­‌های محرم آسمان آشفته­ است

انگار هزار، دُبّ اکبر دارد

دست به خون ­نشسته

یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند

برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند

 

می­‌خواست خدا کتاب عاشورا را

با دست به خون ­نشسته شیرازه کند

نیست کام یک نفر از کام زینب تلخ‌تر

نیست در عالم شبی دیگر از امشب تلخ‌تر

یا می نابی از این جام لبالب تلخ‌تر

 

بیش از این ای آسمان نُه توی دنیا را مگرد!

نیست کام یک نفر از کام زینب تلخ‌تر

 

زخم‌ها و شعله‌ها و سنگ‌ها هرگز نبود

از زبان‌های شبیه نیش عقرب تلخ‌تر

شب یلدا چکید از چشمم

 

                                

دارد آوار می‌شود دنیا، بی نگاه تو بر سرم ...بابا!

طبق آمد ولی نفهمیدند، شده پشت خرابه خم ...بابا!

 

باد آورده بود بویت را، عطر لب‌های با وضویت را

پاره شد پیش پات بند دلم، به رگ پاره‌ات قسم ...بابا!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×