دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خورشیدهای توأمان

 تمام چشم­‌های تشنه حس کردند باران را

شبی که غنچه­‌ها دیدند بیداد زمستان را

 

من از اشک ترنج وُ تیغ­‌های سرخ می­‌ترسم

چه دستی کرد پرپر، حُسن یوسف­‌های گلدان را

راز پنهانی

به نامِ ذبحِ عظیمِ روزی، که رازِ پنهانی­اش تو بودی

سفر مرا می­‌برد به راهی، که آهِ طولانی­اش تو بودی

 

رسیده پای زمین به ظهری، به نامۀ سرخِ سر به مُهری

که خط به خط در صدات حک شد، که لحنِ نورانی­اش تو بودی

موشکافی

گفته بودم طعمه­ی کین می­شوی، تا ابد عشقی نمادین می­شوی

سوره سوره بر زمین می­ریزی و ... آیه آیه یاسین می­شوی

 

گفته بودم باغ ریحان منی، گفته بودم شیره­ی جان منی

دست بردار از خزانِ دامنم، می­روی در باد و گلچین می­شوی

کوتاه سروده
از بغض غدیر، کربلا ویران شد

عمری­ است زمین نینوا غم دارد

در خلوت گونه­‌هاش شبنم دارد

 

از بغض غدیر، کربلا ویران شد

این عرصه‌ هزار ابن ملجم دارد

۲۱ رمضان

استکان زمان ترک برداشت، شعر و شور و شراب مدغم شد

تکه‌های شکستۀ خورشید، در دل آسمان منظّم شد

 

کعبه چون کشتی نجات زمین، رو به دریای پا به ماه آمد

کودکی را کشید در آغوش، که نگاهش حدود عالم شد

 

خونت از شاهرگ کرب و بلا می‌جوشد

شک ندارند که تو پاک و بهارآمیزی

مثل نور از دل هر روزنه، روح‌انگیزی

 

تکیه دادند به تو ماه و زمین و خورشید

دیده بودند که از بوی خدا لبریزی

 

دیده بودند که شب‌ها لب هر کوچۀ دور

نور در کاسۀ بی‌جان زمین می‌ریزی

کوتاه سروده
محراب به گودال شباهت دارد

از صبح ازل دو حادثه در راهند

دو زخم که تا شام ابد جان کاهند

 

محراب به گودال شباهت دارد

دو نقطه که میزبان ثارالله­اند

نیمه­‌ای در کربلا و، در مدینه ماند نیمی

هوش از سر می‌پراند پای این کوچه شمیمی

عطر نانی تازه و شورِ نفس­‌های کریمی

 

بارها این سفره بخشیده ا­ست افطار خودش را

با نگاهِ روزه‌­دارش، بر دل تنگِ یتیمی

 

یا گره خورده است با دل‌­ها نخِ پیراهن او

یا عبایش را تکانده بر سر دنیا، نسیمی

بذر گردن‌های بی سر عاقبت گل می‌کند

           

نقش می‌بندند بر هر لب، شبی  لبخندها

باز هم مهمان آتش می‌شوند اسپندها

 

نیمه‌ای از ماه، نورانی‌تر از سابق شده است

آب دارد می‌شود شش گوشۀ دل، قندها

 

حوریان، نام تو را از آسمان آورده‌اند

نامه‌ای از حاصل ِ زیباترین پیوندها

کوتاه سروده
چکامۀ کوبنده

کوبنده شده چکامۀ لب‌هایت

روییده‌­ای از ادامۀ لب‌هایت

باید که تمام سطرهای دنیا

گنجانده شود به نامۀ لب‌هایت

کوتاه سروده
هر صحنۀ کربلا پر از زیبایی ا­ست

عشق آمده همراه سپاهت باشد

تا شاهد آخرین پگاهت باشد

 

هر صحنۀ کربلا پر از زیبایی ا­ست

وقتی که خدا چشم به راهت باشد

سرمایۀ بیداری

زخمی که به بازوی تو زد کاری بود

پرواز تو سرمایۀ بیداری بود

آن لحظه که مَشکت به زمین می‌افتاد

از هر طرفش اشک علی جاری بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×