دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تشنۀ دیدار

دست ما نیست اگر دست به دامان توییم

فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم

 

تا ببینیم کمی از وجنات نبوی

تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم

 

هم صدای حسین در عرفات

ای دعای حسین در عرفات

هم صدای حسین در عرفات

 

لابه لای دعا تو را می‌‌خواند

آشنای حسین! در عرفات

 

روح مناجات

ای امیر عرفه! دست من و دامانت

جان به قربان تو و گردش آن چشمانت

 

ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان

حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان

 

ای غزل خوان چشم تو حافظ

دل سپردم به مهر مهرویی

گرچه آلود‌ه‌ای خرابم من

عرش اعلی اگر شود جایم

خاک راه ابوترابم من

 

معرکۀ لاله‌ کاری‌

بریز در دل من هر چه داری از غربت

کجاست مأمن غم‌های کاری‌ات ؟… اینجا!

 

تمام عمر غمت را کشیده‌ام بر دوش

چرا کنون نکنم غم گساری‌ات اینجا؟

 

سورۀ انسان

دل را مقیم درگه جانان نوشته‌اند

ما را غلام حضرت سلطان نوشته‌اند

 

آتش ز سوز سینۀ ما آفریده شد

چون عشق تو به سینۀ سوزان نوشته‌اند

 

حقیقت عزّت حسینی

دوباره دارد سرم هوایت، دلم امیدت، لبم نوایت

من و توسّل به دست هایت، تو و ترحّم به بینوایت

 

من و نشستن سر مسیرت، عزیز نرگس منم اسیرت

اسیر چشمان دلپذیرت، فقیر یک لحظه اعتنایت

روضۀ زهرایی حسن

ماه خداست روی تماشایی حسن

عرش صفاست مجلس شیدایی حسن

 

مجنون شود هرآنکه ببیند سحر گهی

یک جلوه از تبسم لیلایی حسن

شیدایی قاسم

ای عمو من پسر فاتح جنگ جملم

نوۀ شیر خدا، ساقی جام عسلم

داده حق، تحت غمت سلطنت لم یزلم

عاشقِ کشته شدن، برسر عهد ازلم

 

خدا مرا بکشد

نماز، پشت سر تو چه عالمی دارد

نظر به چشم تر تو چه عالمی دارد

 

ز خواب ناز گذر کردن و تماشای

نیایش سحر تو چه عالمی دارد

 

در سایۀ الطاف تو غرق برکاتیم

ما گریه کن قتل قتیل العبراتیم

همواره اسیران اسیر الکرباتیم

 

ما مایل آنیم که نزدش بنشینیم

کی تشنۀ نوشیدن از آب فراتیم؟

وای از دل رباب

لب‌ها هلاک آب، دل‌ها ز غصه آب

غم آمده به دل، رفته ز خیمه تاب

کرببلا پر از، فریاد بی جواب

حتی به کربلا، دیده نشد سراب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×