دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بگذار بگریم

 

رفتیّ و از دل برون شد، صبر و قرار و توانم

ای روشنای دل من! تاریک شد دیدگانم

 

گفتم که در سایه‌‌سارِ، قدّ رسایش نشینم

افسوس! افتاده بر خاک، آن سرو، آن سایبانم

 

مه برج ولا

تا شد به روی دست نبی مرتضی بلند

شد رایت جلال خدا برملا بلند

 

بشنید چون که نغمۀ «یا ایهاالرسول»

گردید منبری همه از پشته‌ها بلند

 

مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی

شد بر سریر دست حبیب خدا بلند

خیمه‌‌های سوخته

ماند خاکستر به جا از خیمه‌‌های سوخته

سبز شد بانگ عزا از خیمه‌‌های سوخته

 

می‌‌رود تا آسمان همراهِ بانگ یا حسین

شعلۀ شور و نوا از خیمه‌‌های سوخته

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×