دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
واحسرتا!

 

در شام چون که آل نبی را مقام شد

صبح جهان ز ظلمت اندوه، شام شد

 

آن کس که جبرئیل بُدی بر درش مقیم

«و‌احسرتا»! خرابه‌ی شامش، مقام شد

 

شوق شهادت

 

در کربلا چو خیمه‌ی دارای دین زدند

گفتی که خیمه‌های فلک بر زمین زدند

 

بر خرگهش چو روی نهادند قدسیان

گفتی قدم به‌ عرشِ جهان‌آفرین زدند

شیران غاب

چون روز حرب، مهر شد از مشرق، آشکار

گفتی که تیره گشت، چو شب، روزِ روزگار

 

سر زد چو بانگ کوس مخالف، بلند شد

از سینۀ سپهر، بسی ناله‌های زار

 

آشوب رستخیز

در شش جهت فتاده چه آشوب دیگر است؟

دیگر چه شورش است که در هفت کشور است؟

 

دیگر چه انقلاب که در نُه محیط چرخ؟

دیگر چه اضطراب که در چار گوهر است؟

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×