اختصاصی کرب و بلا: اتفاقی که در عاشورای سال 61 هجری رخ داد، اگرچه به لحاظ زمانی شاید در روزی و یا نیمروزی رخ داده باشد با ظاهری از یک جنگ نابرابر، خشونت، انسانیت گمشده در مجرای لذت دنیاخواهی، زنان و کودکانی که اسیر خشم و جهالت شدهاند و عصمتی که توسط بزرگترین مجسمه خباثت ذبح میشود، همه و همه تصاویری را برای مخاطب روایت میکند که اگر به فهم دقیق از پیشینه تاریخی این اتفاق و باطن اصلی این نبرد ظاهری اتکا نداشته باشد، چه بسا از واقعیت دور بیفتیم و اسیر ظواهر شویم.
توجه به اصل و بطن عاشورا موضوعی است که نویسنده جوان و البته باتجربه رمان عاشورایی «سنگ» بر آن تاکید داشته و معتقد است: «اگر به سمت باطن این رخداد حرکت نکنیم، به دلیل حجم کم وقایع و مستنداتی که به دست ما رسیده است، ماجرا به سمت اضافه کردنهای تخیلی و غیر حقیقی پیش میرود و احتمال انحراف و بدعت وجود دارد.»
«قدسیه پایینی» فارغالتحصیل کارشناسی زیستشناسی و کارشناسی ارشد بیوشیمی است که به تازگی تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد پژوهش هنر را نیز به پایان رسانیده است و در کنار تحصیلات حوزوی به عنوان پژوهشگر، حضور فعالی در فعالیتهای تدبری-هنری مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران نیز دارد.
وی پس از پژوهشهای قرآنی و تالیفات متعدد در حوزه دفاع مقدس و ادبیات انقلاب، با کتاب «سنگ» وارد حوزه ادبیات آئینی شد و البته در گام اول خوش درخشید و این اثر در مراسم انتخاب کتاب سال عاشورا به عنوان اثر داستانی برتر مورد تجلیل قرار گرفت.
قدسیه پایینی در این کتاب پرداختی دیگرگونه به واقعه عاشورا داشته و از منظر جبهه معاندان امام به تبیین موضوع پرداخته است؛ کاری که به گفته این نویسنده کمتر اتفاق افتاده است.
کتاب سنگ روایت «زرعه ابن ابان» یکی از سپاهیان عمربن سعد است که در واقعه کربلا مانع رسیدن امام حسین (ع) به آب فرات شد و با اقدامی ناجوانمردانه سنگی به سمت امام پرتاب کرد و مورد نفرین امام قرار گرفت.
به بهانه کتاب سنگ سراغ این بانوی نویسنده رفتیم تا بیشتر از او، آثارش و خاصه ورودش به داستان عاشورایی و ادبیات آئینی بپرسیم. متن گفتگوی اختصاصی کرب و بلا با قدسیه پایینی را در ادامه میخوانید:
قبل از ورود به بحث داستانهای عاشورایی و به طور خاص کتاب «سنگ»، کمی در مورد آثار قبلیتان با محوریت پژوهشهای قرآنی صحبت کنید.
تقریبا نزدیک به یک دهه است که با تدبر در قرآن آشنا شده و حدود چهار، پنج سالی است که به طور تخصصی مباحث ادبیات داستانی را به عنوان یکی از شاخههای مدرسه هنر و ادبیات «حمد» از مجموعه مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران دنبال میکنم.
در دو سال اخیر برخی از دورههای آموزشی این مدرسه اختصاص به یک بحث تخصصی داستانی با رویکرد تدبری دارد که حقیقتا یک منظر جدیدی است و البته اکنون در ابتدای راه است و همچنان پیش میرود تا به میزانی از قوام رسیده و به تولید اثر در این حوزه منتهی شود.
چطور وارد ادبیات آئینی آن هم با مضمون عاشورا شدید؟ ایده این کتاب چگونه شکل گرفت؟
ایده نگارش این کتاب حاصل یک تصمیم جمعی بود که در کارگاه نقد داستان و داستاننویسی زیر نظر استاد شاکری از اساتید مدرسه هنر و ادبیات اتفاق افتاد. در روزهای منتهی به ماه محرم توافق جمعی بر این موضوع صورت گرفت که داستانی با رویکرد عاشورا بنویسیم و ایده جمعی هم نگارش داستان از منظر قاتلان کربلا و نفرینشدگان انتخاب شد.
من از همان ابتدا ساختار داستان را بر این اساس قرار دادم که یک شخصیتشناسی قرآنی از کسانی که نفرین شدند داشته باشم؛ اینکه ساختار وجودیشان چگونه بوده و بحث عذابشان چگونه خواهد بود.
«سنگ» به عنوان اولین تجربه ادبیات داستانی شما در حوزه داستانهای عاشورایی، آغاز موفقی بود. فضایی که در این داستان برای خواننده خلق کردهاید، یقیناً متکی بر پیشزمینه قوی و علمی است. لطفاً در مورد مستندات یا منابعی که شما را در نوشتن این داستان کمک کرد توضیحاتی بدهید؟
برای نگارش این کتاب چند لایه مختلف پژوهشی در نظر گرفتم؛ نخست بحث تدبری موضوع و شخصیتشناسی افراد مختلفی بود که در کربلا حضور داشتند که این بخش از کار با توجه به آیات و سورههای مختلف انجام شد.
جریانشناسی تاریخی، لایه بعدی در خلق این اثر بود و دقیقا میتوانم بگویم اکثر کتابهایی که در رابطه با اوضاع زمانه سال 60 هجری نوشته شده بود را مطالعه کردم. مباحثی مثل اوضاع کوفه و شام و عراق، بحث قبیلهشناسی، تاریخی و حتی معماری و سعی کردم به تصویر دقیقی از ساختار زندگی اجتماعی، فرهنگی و نظامی مردم آن دوران برسم.
سخنان و آثار بزرگان در زمینه عاشورا که در قالب سخنرانی ایراد شده یا به صورت کتاب نوشته شده بود، بخش دیگری از پژوهشهای من برای تالیف این کتاب را تشکیل داد؛ خوشبختانه بسیاری از بزرگان ما از زوایای مختلف به واقعه کربلا نگاه کردهاند و ما در لایههای مختلف عرفانی، اجتماعی، فرهنگی، امامشناسی و اصحابشناسی آثار متعدد داریم و من تلاشم این بود در حد وسعم این آثار را بررسی کنم تا به تصویر واقعی و صحیحی از فضای عاشورا دست پیدا کنم.
آثاری مثل «دو امام مجاهد»، «ضیافت بلا» از آیتالله میرباقری، «حماسه حسینی»، «مراقبههای عاشورایی»، «سلوک عاشورایی» نوشته حاج آقا مجتبی تهرانی، «حماسه و عرفان و کوثر کربلا» از آیتالله جوادی آملی و همچنین کتابهایی از علامه جعفری منابعی بود که من در کنار استناد به مقاتل مختلف مثل «لهوف» و «نفسالمهموم» و مقتل علامه عسگری برای نگارش این کتاب استفاده کردم.
موضوعی که شما برای این کتاب انتخاب کردهاید به نوعی مسیر دولبهای بوده و شاید آثار زیادی با این محور و موضوع نداشته باشیم. اگر اینطور است بفرمایید چگونه این ریسک را پذیرفتید و از این زاویه نو به قضیه عاشورا پرداختید؟
داستانی که با این رویکرد و این زاویه دید نوشته شده تا حالا اتفاق نیفتاده و وجه درستش این است که انسانها باید با آن فضایی که وجود دارد، یک همزادپنداری کنند. اکثر افراد به این سمت نرفتند که البته کار درستی بوده است.
مسئله مهمی که وجود دارد اینکه زمان نگارش این کتاب یک فضای اجتماعی با گزارههایی نظیر «صلح خوب است»؛ «همه حق دارند»، «دشمنی نباید کرد» و نظیر این در جامعه نه تنها ایران که در جهان رواج پیدا کرده بود. برای من این ثابت شده بود که چنین رویکردی به طور مطلق، درست نیست. وقتی مبنای برخورد ما حق و باطل نباشد، عملا دیگر هیچ موضعگیری نداریم، هیچ زاویه با هیچ کسی نداریم. این رویکرد برای ما که ادعیهای مثل زیارت عاشورا داریم که هویتش بر پایه تبری و تولی است، غیر قابل پذیرش است. اگر ما بخواهیم بر مسیر حق و کمال حرکت کنیم، چنین گزارهای مردود است. چرا که حرکت به طور طبیعی دور شدن از چیزی دارد و نزدیک شدن به چیزی. غیر از این امکان ندارد حرکتی اتفاق بیفتد و بنابراین ما باید نسبت به اموری ولایت داشته باشیم و از اموری هم برائت و دوری بورزیم. این مهم با رویکردی که در جامعه شکل گرفته بود و عملا به خنثی سازی جامعه دینی منجر می شد، غیر قابل انطباق بود.
در این کتاب آن چیزی که مدنظر من بود، نشان دادن این بود که چنین چیزی محال است. یعنی حتی اگر ما در لایههای ظاهری اجتماع جهانی، همه به همه لبخند بزنیم، در لایههای عمیقتر و حقیقیتر، یک جدایی و تقابل و تضاد وجود دارد و در این داستان میخواستم این را بگویم که آدمها یا گروههایی هستند که چنان در ظلمت فرو رفته و چنان در دشمنی خودشان مستحکم هستد که هیچ راهی برای همراهی وجود ندارد. هدف من نشان دادن فضایی از جامعه بود که به سمت خاکستری کردن همه پیش میرفت در حالی که حقیقتا یک سفیدی مطلق و یک سیاهی مطلق وجود دارد و ما نمیتوانیم حذفش کنیم. نشان دادن کسی که قاتل امام معصوم است و پشیمان هم نیست و به کاری که کرده افتخار میکند و لذت هم میبرد، فردی که حتی مورد نفرین امام واقع شده است، او دیگر یک آدم نیست بلکه یک تفکر، یک نگاه و رویکرد در زندگی بشری است که اگر قرار باشد با زیباسازیاش، انسانها را به آشنایی با چنین فضایی تشویق کنیم، خیانت است و نشان دادن قاتل یک امام معصوم این حباب توهمی را میشکند.
بعد از انتشار کتاب، بازخوردها یا نقد و نظرهایی نسبت به این اثر دریافت کردید؟
بازخوردها خیلی متعدد و متنوع بود؛ ولی همه یک ویژگی مشترک داشتند و آن هم یک حیرت و شگفتی بود. خیلیها تصویرسازی برایشان جالب بود ولی شمار بیشتری از آدمها از خشونت و رذالتی که در این کتاب نشان داده شده بود، حس انزجار پیدا کرده بودند، خیلیها از صحنههای مشئمزکننده که در توصیف این آدم وجود داشت، بسیار آزرده شده بودند و البته این برای ما که محب امام حسین (ع) هستیم، کاملا طبیعی بود اما از طرفی هم برای من جالب بود که با این تصویرسازی موفق شدم این حس بیزاری را در آدمها ایجاد کنم.
آیا قصد دارید در همین حوزه و با موضوعات جدیدتر فعالیت مجدد داشته باشید؟
بعد از کتاب سنگ، تصمیم جدی داشتم که کتاب دیگری را با همین محور جبهه معاندان امام شروع کنم. مختصری هم نوشتهام درباره یکی از کسانی که به کربلا میرسد و زندگیاش کاملا زیر و رو میشود. فردی که عاشورا را روایت میکند. در این فضا به دنبال جنگ روایتها هستم یعنی اتفاقی که بعد از عاشورا افتاد و تلاش دامنهداری برای حذف ماجرای عاشورا که نزدیک به صد سال ادامه داشت اما هرچه زمان جلو آمد، این حقیقت روشن شد که عملا حذف این قیام غیر ممکن است و بعد از آن تلاش برای تحریف آن صورت گرفت که البته تا الان هم ادامه دارد. یعنی حقیقت ماجرای عاشورا الان در میدان جنگ روایتها شکل میگیرد و موضوعی که مدنظر داشتم، همین روایتهایی است که از عاشورا بیان میشود و جنگی که بین اصحاب حق و باطل در جریان است.
برای ارتقای سطح کیفی و وزنه علمی آثارتان چه کردهاید و در آینده چه برنامهای دارید؟
با توجه به فعالیتهای پژوهشی که دارم، دایره مطالعاتم از ادبیات ایران تا ادبیات دنیا را شامل میشود؛ بحثهای تاریخی، سیاسی، جریان شناسی، بحثهای پژوهش هنری و از همه مهمتر بحث تدبر است. من حقیقتا به چشم این را میبینم که اگر ستون و چارچوب تفکر انسان در هر حوزهای بر مبنای قرآن نباشد، به فروپاشی بسیار نزدیک است. استحکام و قوام هراندیشهای به اتصال با قرآن بر میگردد و من هر روزی که جلو میروم، این حقیقت برایم واضحتر میشود. متاسفانه آنقدر علوم مختلف ما با تفکر غربی مخلوط شده که یک جاهایی تشخیص تفکر ناب اسلامی از غیر آن ساده نیست. اگر ما بخواهیم برای آینده یک اتفاق جدیدی رقم بزنیم، چارهای نداریم جز اینکه به قران متوسل شویم، پژوهش و تدبر و تتبع کنیم و همه سوالهایمان از بحث اداره جامعه تا دنیایی که میخواهیم در هنر ترسیم کنیم باید از قرآن نشات گرفته باشد. هرجای دیگری برویم به جواب نخواهیم رسید، همان طور که تا حالا نرسیدیم. این مسیر امتحان شده است. منتهی مسیر پیش رو به واسطه هالهای از نور که دور آن پیچیدهاند، ناشناخته مانده و دستمان را از رسیدن به آن کوتاه کرده است. حقیقتا چند گام ابتدایی خیلی دشوار است اگر بر این حالت غلبه کنیم، انشاالله راههای بدست آوردن انچه نیاز داریم را برایمان باز میکند.
مراسم کتاب سال عاشورا در مقایسه با سوگوارهها و جشنوارههای دیگری که به معرفی آثار عاشورایی پرداختهاند، چگونه ارزیابی میکنید؟ به لحاظ آثار شرکت دادهشده، سطح رقابتها، سطح داوریها و ...
این مراسم اتفاق مبارکی بود که در یک موضوع خاص انواع تولیدات را بررسی و معرفی کرد. در یک نگاه کلی میتوانیم بگوییم آنچه بر فضای جشنوارهها و مسابقات حاکم است، یک نوع تفکر قالبی است. قالب و ساختار و شکل بر محتوا غلبه دارد. این در جای خود خوب و مناسب است ولی اگر ما در موضوعاتی که حیاتی هستند، کار موضوعی داشته باشیم، کمک می کند تا به یک محتوای غنی برسیم. موضوع عاشورا نیاز هر روزه ماست و در حوزههای مختلف آن به تولید محتوا نیاز داریم.
اتفاق خوب در کتاب سال عاشورا؛ بحث کتابهای پژوهشی و آثار ترجمه شده بود که سبب میشود ما یک جریان فرهنگی بین کشورهای مسلمان و شیعه را شناسایی کنیم. با کنار هم قرار گرفتن این جریان در کنار شعر و داستان کوتاه و بلند هم به لحاظ محتوایی همافزایی میکند و هم دایرهاش را گستردهتر میکند و البته انتخابها هم انتخابهای خوبی بود که قابلیت معرفی و شناساندن در جامعه را داشت.
جایگاه این نوع جشنواره و یا سوگوارهها در ادبیات ما کجاست؟ چه میزان به این قالب از ادبیات داستانی توجه میشود؟
به این دلیل که سنت کهن ما سنت ادبی است و ادبیات آئینی در شعر ادامه پیدا کرده است، این نوع جشنواره جایگاه قوی ندارد. داستاننویسی با عمر صدساله یک بخش نوظهور است و در مقابل شعر با قدمت 14 قرن، خیلی نحیف و جوان است. به علاوه اینکه پیش از انقلاب رویکرد داستان ما دینی نبوده و ادبیات داستانی دینی بعد از انقلاب بوجود آمده و یک عمر 40 ساله دارد. تعداد آثار تالیف شده دراین مدت 40 ساله هم کم است ولی روند رو به رشد خوبی دارد و در همین دو سه سال اخیر، تعداد داستانهایی که در حوزه ادبیات دینی بوده، جهش خیلی خوبی داشته است.
نکته نگران کننده اینکه ما به لحاظ پژوهشی اصلا کاری نکردیم و این یک نقطه خطر است. در ادبیات دینی ما با شخصیتهای معصوم سر و کار داریم و از آن طرف با آدمهایی که نقطه مقابل این عصمت هستتند. ما در حوزه پژوهشی کار نکردیم و این باعث میشود نگاه خاکستری حاکم بر ادبیات وارد این فضا هم بشود که خطرات خود را دارد و اگر دیر بجنبیم و محتوای پژوهشی و علمی تولید نکنیم و حدود این ادبیات را روشن نکنیم، به بیراهه رفتنش خیلی محتمل هست.
یک اثر آئینی عاشورایی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ آثار فعلی موجود چه نسبتی با این ویژگیها دارند و آیا حائز اینها هستند؟
در خصوص آثار آئینی بحث مهم این است که میبایست از لایه وقایع عاشورا گذر کنیم و به لایه مفاهیم و باطن عاشورا برسیم و سعی در ترویج آن داشته باشیم. حقیقت این است که وقایع عاشورا ظاهرا یک ماجرای یک روزه است و اگر بازش کنیم از ماجرای مرگ معاویه شروع میشود تا بعد از اربعین. یک بازه زمانی کوتاه که حجم وقایعش زیاد نیست. ما اگر به سمت باطن و لایههای عمیقتر این رخداد حرکت نکنیم، به دلیل حجم کم وقایع و مستنداتی که نسبت به یک واقعه عظیم بدست ما رسیده است، ماجرا به سمت اضافه کردنهای تخیلی و غیر حقیقی پیش میرود و احتمال انحراف و بدعت را بوجود میآورد. اگر ما مسئله تولید محتوای دینی را با حقیقت عاشورا شاخص گذاری نکنیم، سبب می شود تصور کنیم حرف عاشورا تمام شده است و از آنجا به بعد به ورطه تکرار و تخیلهای بی مورد کشیده میشویم. بنابراین گریزی نیست که به حقیقت عاشورا و باطن ولایتگونه آن توجه کنیم. در این صورت امکان یک جوشش و زایش عظیمی بوجود میآید. چون عاشورا در عالم تکثیر شده است؛ از ابتدای هبوط حضرت آدم و پذیرش توبه ایشان که به ماجرای عاشورا پیوند خورده و الی یوم القیامه تا ماجرای ظهور که اصلا هسته اصلی بحث ظهور؛ خونخواهی امام حسین (ع) است.
به عنوان سوال پایانی وضعیت حضور بانوان نویسنده در عرصه رمان و داستان آئینی چگونه است؟
حضور نویسندگان خانم در ادبیات انقلاب و ادبیات دینی بسیار زیاد است. اگر ملاحظه کنید در میان نویسندگان آثار دفاع مقدس و خاطره نویسی و .... تعداد بانوان دو تا سه برابر بیشتر است. البته در ادبیات آئینی این حضور کمتر است و احتمالا ریسک بالاتر ادبیات آئینی نسبت به ادبیات دفاع مقدس و انقلاب، دلیل عمده این مسئله است که موجب شده خانمها کمی آهستهتر وارد این فضا شوند. عامل دیگر شاید به بحث رسانهای و تبلیغی برگردد که موجب شده حضور آقابان پررنگتر دیده شود والا ما نویسنده خانم کم نداریم.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود