کرب و بلا؛ محمد اسفندیاری؛ عاشوراپژوه در یکی از برنامههای تلویزیونی «سوره» که از شبکه چهار سیما ویژه ایام محرم پخش میشود، از زاویهای متفاوت به حرکت امام حسین (ع) پرداخت و گفت: در مجموعه آثار مکتوبی که درباره امام حسین (ع) نوشته شده است، بخشی نیز اختصاص به این داده شده که سیدالشهدا (ع) را چه کسی کشته است اما مسئله مهمتر این است که انگیزه قاتلان از این اقدام چه بوده است؟
وی ادامه داد: معمولاً به این پرسش پاسخهایی گذرا و سطحی داده شده است اما باید گفت که برای ارائه پاسخ دقیق به این پرسش باید عینک امویان را به چشم بزنیم و از پنجره آنها به واقعه عاشورا نگاه کنیم و بر این اساس میخواهیم ببینیم که امویان برای اقناع مردم در برابر این پرسش چه پاسخ میگفتند؟ متأسفانه همچنان هم به ویژه در میان اهل سنت عده قلیلی وجود دارند که از موضع امویان دفاع می کنند.
اسفندیاری تصریح کرد: وجود سه مفهوم و توجیه موجب شده است که جنگ با امام حسین (ع) از جانب امویان موجه جلوه کند، یکی از آنها بحث لزوم اطاعت از حاکم است که حسین بن علی (ع) از آن سرپیچی کرده است و توجیه دوم اینکه تأکید بر اجتماع مسلمانان است و فردی همچون حسین (ع) از جرگه مسلمانان خارج شده است و توجیه سوم هم اینکه هر مسلمانی باید با حاکم بیعت کند و نقض بیعت شایسته نیست.
ابن زیاد گفت: امام حسین (ع) را به این دلیل کشتم که علیه امام و امت خروج کرده بود
وی در ادامه گفت: برهمین اساس است که شاهد هستیم ابن زیاد بعد از عاشورا میگوید: دلیل اینکه من امام حسین (ع) را کشتم این بود که علیه امام و امت خروج کرده بود و یا درباره شمر هم نوشته شده که بعد از عاشورا، نشسته بود در مسجد و بعد از نماز استغفار میکرد. یک نفر از او پرسید: چگونه استغفار میکنی؟ شمر پاسخ داد: امیران ما به ما دستور دادند و ما هم مخالفت نکردیم، چون اگر مخالفت میکردیم، از این درازگوشها هم پستتر بودیم. آنچه که مشخص است اینکه آنها در واقع از منطق مأمور و معذور بودن استفاده کردند و چون حسین بن علی (ع) از فرمان امیران خروج کرده و با آنها بیعت نکرده، لذا او را به قتل رساندند.
مغزشویی از حربههای کارآمد امویان بود
سرپرست دانشنامه امامت تأکید کرد: یکی از حربههای کارآمد امویان مغزشویی بود همچنانکه در موضوع امام حسین (ع) نیز چنان تبلیغ کرده بودند که امام حسین (ع) در جرگه خوارج قرار دارد و به مانند دوران امام علی (ع) که عدهای از دین خارج شدند، امویان هم با تبلیغات امام حسین (ع) را این چنین چهرهای نشان دادند.
وی ادامه داد: یکی از اقدامات تبلیغاتی امویان که در کتب «اربعه شیعه» براساس آن حدیثی از امام باقر (ع) نیز ذکر شده اینکه امویان بعد از کشتن امام حسین (ع) به نشانه شادی چهار مسجد به نام قاتلان کربلا در کوفه بنا کردند و یا به نقل امام سجاد (ع) سی هزار نفر به جنگ امام حسین (ع) آمدند آن هم با نیت تقرب الیالله یعنی امویان چنین تبلیغاتی کرده بودند که عدهای خیال میکردند دارند جهاد مقدسی انجام میدهند.
اسفندیاری گفت: البته ما در دین مفاهیم اطاعت از حاکم، لزوم جماعت و بیعت با امام را داشتیم ولی مسئله اینجاست که امویان این مفاهیم را تحریف کردند. مثل امروز که موضوع علم و شبهعلم مطرح است و ما هم دین و شبهدین داریم. در حقیقت چیزی که در میان امویان رواج داشت، شبهدین بود چون نقابی از دین زده بودند و برخی از مفاهیم را مطلق کرده بودند در حالی که اطاعت از حاکم مسلمین، مطلق نیست و مشروط است.
وی به ذکر نمونهای از تحریفات صورت گرفته از سوی امویان پرداخت و افزود: ما در دین اصلی داریم با نام توحید عبادت. براساس این اصل، عبادت ما فقط باید برای تقرب به خدا باشد. همچنین اصلی داریم با عنوان توحید اطاعت که براین اساس ما از هرکسی که اطاعت میکنیم، این امر باید به اطاعت از خدا و پیامبر منتهی شود. در واقع نمیتوانیم هم معصیت کنیم هم اطاعت که این امر در منابع دینی اهل سنت و هم در منابع دینی شیعی تاکید شده است.
اطاعت از حاکم مسلمین مطلق نیست؛ مشروط است
این تاریخپژوه اظهار داشت: نتیجهای که میتوان گرفت اینکه اطاعت از حاکم مسلمین که امویان دستاویزی برای کشتن امام حسین (ع) قرار داده بودند، یک موضوع مطلق نیست، مشروط است. کاری که امویان انجام دادند، این بود که این اصل مشروط را مطلق جلوه دادند و جامعه هم این اصل را پذیرفت.
اسفندیاری خاطرنشان کرد: توجیه دوم امویان لزوم جماعت مسلمین بود که شخصی همچون حسین (ع) از آن خارج شده است اما باید گفت که لزوم جماعت تا زمانی است که جماعت ملتزم به شریعت است، در نتیجه اینگونه نیست که هر اکثریتی لزوماً بر حق باشد، چنانچه هر اقلیتی هم لزوماً باطل نیست. التزام به شریعت، مقدم بر التزام جماعت است. براین اساس اگر جماعت متعهد به امویان باشد، من نباید پیروی امویان باشم. پس این توجیه هم نفی میشود.
یزید فاسق بود و به همین دلیل شایسته بیعت نبود
وی ادامه داد: توجیه سومی که مطرح میشود موضوع بیعت است کاری که امام حسین (ع) با یزید نکرد چرا که او یزید فاسق و اصلاً شایسته بیعت نبود و خیلیها در میان صحابه و تابعین بر او مقدم بودند. از این نکته نیز نباید غافل شویم که بیعت با یزید با سلاح تهدید، تطمیع و تحمیق بود یا به قول دکتر شریعتی با سلاح زر و زور و تزویر و نکته دیگر هم اینکه هر کسی بیعت نکند که واجب القتل نیست در نتیجه اقدام به قتل امام حسین (ع) با چنین توجیهی نیز مردود است.
سرپرست دانشنامه تصریح کرد: قهرمانان اموی واقعه کربلا یزید، ابن زیاد و عمر بن سعد هستند؛ یزید 36ساله، ابن زیاد 33ساله و عمربن سعد 38ساله بود در نتیجه هر سه جوان بودند و در روایات داریم که مستی جوانی از مستی شراب بدتر است. این سه نفر دچار مستی جوانی و مستی قدرت بودند و در کربلا ترکیب این دو مستی فاجعه آفرید.
وی با اشاره به اینکه کربلا با هیچ قاعده جنگی سازگار نیست، ادامه داد: دو گروه که با هم میجنگند، باید قواعد را رعایت کنند. در قرآن آمده است: در عداوت و دشمنی هم باید عدالت را رعایت کنید. در حدیث هم داریم که مؤمن به دشمن خودش هم ظلم نمیکند. جنگ هم برای خودش قواعدی دارد. چیزی که در کربلا اتفاق افتاد، شبیخون قوم وحشی بر فرزندان پیامبر (ص) بود.
اسفندیاری در بخش پایانی سخنانش خود با اشاره به اینکه امام حسین (ع) یک قاتل نداشت؛ تأکید کرد: من قاتلان امام حسین (ع) را در شش گروه جای میدهم؛ قدرتپرستان، کسانی که قدرت و حقانیت را یکی میدانستند. گروه دوم کسانی بودند که حب جاه داشتند. گروه سوم، خشونتگرایان بودند یعنی کسانی که اخلاقشان، اخلاق دوره جاهلیت بود و شمشیر را بر تدبیر مقدم میدانستند.
وی با معرفی گروه چهارم قاتلان امام حسین (ع) یعنی فرصتطلبان، گفت: عوامان ناآگاه، پنجمین گروه بودند که به جای اندیشیدن به حقیقت به اکثریت پیوستند و همان دینداران ناآگاه بودند که به اصطلاح امروزی از آنها به اراذل و اوباش تعبیر میشود که در متون دینی به این گروه «غوغا» میگویند و در زبان عربی به انبوه ملخها که به یک جا حمله میکنند، «غوغا» گفته میشود. اصطلاح «غوغاسالاری» هم از اینجا میآید و این اصطلاح معادل پوپولیسم و عوام گرایی، عوامفریبی و حاکم کردن عوام است.
اسفندیاری در پایان گفت: عافیتطلبان، ششمین گروهی بودند که در کشته شدن امام حسین (ع) نقش داشتند. آنها امام را تنها گذاشتند و در صحنه حق و باطل حاضر نشدند.