کرب و بلا؛ به واقعه عاشورا، حوادث قبل و بعد از آن به نقل از مقاتل و برخی اقوال و اسناد تاریخی مکرر پرداخته شده است. یکی از مناظر بکر در پرداختن به این واقعه مهم در تاریخ اسلام شاید تعدد بسیار نامههایی باشد که از سوی افرادی سرشناس در جریان این مقطع تاریخی به نگارش درآمده است. نامههایی در قالب دعوتنامه، حکم انتصاب، حکم مأموریت، حکم عزل، اماننامه و نظایر آن که مرورشان خالی از لطف نیست.
اگر قرار باشد از ابتدا به ریشهیابی وقوع عاشورا از منظر نامههای نوشته شده بپردازیم شاید نخستین چیزی که به ذهن متبادر شود این باشد که مردم کوفه با نگارش و ارسال دعوتنامههایی به امام حسین (ع)، از ایشان خواستند تا به شهر و دیارشان کوچ کرده و رهبری را در شرایطی که معاویه به تازگی مُرده و پسرش را به جانشینی خود گمارده است، به دست گیرد. حال آنکه نخستین ردیابیها و بارقهها که در نهایت منجر به حرکت و قیام امام حسین (ع) شد در وصیتنامه معاویه به یزید قابل مشاهده است.
در وصیتنامه معاویه به یزید که میتوان آن را نیز نوشتهای همچون نامه قلمداد کرد؛ او پسرش را نسبت به همه چیز اطمینان خاطر داده است و از آنجا که گویی معاویه خود معترف به عدم کیاست و درایت یزید است، در این وصیتنامه مشخصاً بیان میکند که نباید نگران کسی و یا چیزی باشد چرا که او در دوران خلافتش، همهچیز را برای آسایش و آرامش او مهیا کرده است.
با این حال معاویه پسرش را از چهار نفر بیم میدهد؛ این چهار نفر عبارتند از حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابیبکر(1) که یزید باید با هر کدام از آنها رفتاری مخصوص به خودشان داشته باشد که معاویه در فرازی از وصیتنامه خود به روشنی به آن اشاره داشته است:
«اماعبدالله بن عمر؛ مردی است که عبادت بر او چیره شده و او را از پای درآورده است و اگر هیچکس جز او باقی نماند (و خود را تنها ببیند) با تو بیعت میکند. در مورد حسین بن علی، بدان که اهل عراق، او را رها نمیکنند تا اینکه او را وادار به قیام کنند؛ اما اگر قیام کرد و تو بر او چیره شدی، از او بگذر زیرا او از خویشاوندان نزدیک است و حق بزرگی دارد. پسر ابوبکر، مردی است که هر کاری اطرافیانش انجام بدهند، همان کار را میکند و تنها کارش معاشرت با زنان و خوشگذرانی است. نفر چهارم کسی که مانند شیر برایت کمین کرده و مانند روباه با تو حیله میکند و تا فرصتی بیابد به تو حمله خواهد کرد، او پسر زبیر است که اگر چنین کرد و تو بر او چیره شدی، او را قطعه قطعه کن. (2)
چیزی که از این بخش از وصیتنامه معاویه خطاب به یزید استفاده میشود، اینکه او به خوبی از کوفه و مردمان آن شناخت داشته است و با وجود آنکه راجع به ابن زبیر بیشتر از امام حسین (ع) در وصیتنامه خود، یزید را گوشزد میکند اما از آنجا که کوفه مقر خلافت حضرت علی (ع) بوده و اختلافات تاریخی و قدیمی با شام دارد، آنجا را کانون مخالفان با دستگاه اموی توصیف میکند که چه بسا با مرگ او که تبعاتی همچون ضعیف شدن حکومت مرکزی داشته باشد، آنها قصد و نیتی برای شورش و عقده گشاییهای گذشته داشته باشند که قطعاً برای راهبری این جریان، کسی شایستهتر از حسین بن علی (ع) نیست.
پی نوشت:
1. | تاریخ الامم والملوک، محمد بن جریر طبری، ج4، ص238. |
2. |
البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج8، ص123. |