کرب و بلا: اگرچه در روز هجدهم ذیالحجه سال دهم هجری، بسیاری از مسلمانان و اصحاب رسول خدا شاهد ابلاغ حکم ولایت علی (ع) از زبان ایشان بودند، اما با گذشت اندک زمانی زعامت امور مسلمانان به دست افرادی افتاد که از همان روز عدیر اندیشه مقابله با ولی بر حق رسول خدا را داشتند و این چنین شد که امامت حضرت 25 سال به تأخیر افتاد.
اما طی این سالها تاریخ بارها شاهد مرور واقعه غدیر و یادآوری وصیت رسول خدا در خصوص ولایت علی (ع) بوده است؛ از تلاش حضرت زهرا (س) برای تذکر حدیث غدیر به مهاجران و انصار پس از بروز توطئه سقیفه و پس از آن توسط فرزندان علی (ع).
از جمله این تلاشها توسط حسین بن علی (ع) صورت گرفت. حضرت سیدالشهدا (ع) که خود در مراسم بزرگ غدیر در کنار جد و پدر بزرگوارشان حضور داشت،1 در ادوار مختلف تلاش ویژهای جهت یادآوری واقعه غدیر خم صورت داد؛ هم در زمان حیات پدر بزرگوارشان و نیز پس از شهادت ایشان.
نقل است که روزی عمر بن خطاب بر منبر رسول خدا (ص) سرگرم ایراد خطبهای بود و در ضمن آن گفت که او بر اهل ایمان اولی از خودشان است، امام حسین (ع) که در گوشهای از مسجد نشسته بود با شنیدن این کلام فریاد برآورد که: ای دروغگو از منبر رسول خدا که جایگاه پدر من است پایین بیا!
عمر گفت: به جان خود که این منبر پدر توست نه پدر من، چه کسی این حرفها را به تو یاد داده؛ پدرت علی بن ابی طالب؟
امام حسین (ع) در پاسخ فرمود: اگر در این کار پدرم را اطاعت کرده باشم، به جان خودم سوگند که او فردی هادی و من پیرو اویم. او بنا بر عهد رسول خدا بر گردن مردم بیعتی دارد، بیعتی که جبرئیل بخاطر آن از جانب خداوند نازل شده و جز افراد منکر قرآن، کسی آن را انکار نمیکند، همه مردم با قلبهاشان آن را پذیرفته و با زبان رد نمودند و وای بر منکرین حق ما اهلبیت، آیا محمد رسول خدا (ص) جز با خشم و غضب و شدت عذاب با ایشان روبرو خواهد شد!! 2
احتجاج امام حسین (ع) به حدیث غدیر در سرزمین منا
دیگر اقدام امام جهت یادآوری حقانیت اهل بیت (ع) و ولایت حضرت علی (ع) یک سال قبل از مرگ معاویه در خطبه منا صورت گرفت. سیدالشهدا (ع) جهت انجام مراسم حج به بیت الله الحرام مشرف شد. «عبدالله بن عباس» و «عبدالله بن جعفر» او را همراهی نمودند. آن سال عده زیادی از زنان و مردان بنیهاشم حضور داشتند. امام حسین (ع) در ایام تشریق آنان را در سرزمین منا جمع نمود، بیش از هفتصد نفر از مردان تابعین و دویست نفر از صحابه پیامبر خدا در آن اجتماع عظیم حضور یافتند و منتظر سخنان امام بودند. حضرت بپا خاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: شما شاهد و ناظر تجاوزات معاویه جنایتکار نسبت به ما و شیعیان هستید و از آنها اطلاع دارید، سخنان مرا گوش کنید و بنویسید و به دیگر شهرها و قبائل و افراد مؤمن و مورد اعتماد خود برسانید و آنان را برای ادای حق ما دعوت کنید؛ ترس آن دارم که وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد، گرچه خداوند بالاترین پشتیبان است.
سیدالشهدا (ع) در ادامه خطبه حدیث شریف عدیر را یادآور شده و فرمودند: شما را به خدا سوگند! بیاد نمیآورید که پیامبر خدا روز غدیر خم، پدرم علی (ع) را وصی و امام بعد از خود قرار داد و حدیث ولایت را بر شما خواند و فرمود همگی باید این پیام را به دیگران برسانید پاسخ دادند: آری! ما به یاد داریم.3
با وجود این احتجاجات و یادآوریها اما بغض و کینهای که طی سالها در سینه افراد خانه کرده بود، مانع از پذیرش کلام حق و سخن ولی خدا شد و این چنین بود که با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، تجلی حقانیت عدیر یعنی سیدالشهدا (ع) قربانی شد و هنگامی که روز عاشورا امام با لشگر اتمام حجت نمودند، همان افرادی که بسیاریشان شاهد حادثه غدیر بودند در پاسخ سخن امام در خصوص علل مقابله با ایشان چنین گفتند که: «بغضا لابیک... بغض پدرت را درسینه داریم.»
_____________________________
منابع:
1- اسرار غدیر ص 37
2- الإحتجاج، ترجمه جعفری ؛ ج 2؛ ص73-77
3- موسوعه کلمات الامام الحسین (ع) ص 270؛ الغدیر، ج 1، ص 198، ح 9، چاپ چهارم.
4- أسرار الشّهاده،صص 410- 411 ؛ موسوعه الامام الحسین (ع)، ج 4، ص: 372