کرب و بلا: سخنان و خطبههایی که امام حسین (ع) در مسیر مدینه تا کربلا قرائت کردند، اتمام حجتی بود برای شیعیان و پیروانی که بر سر دوراهی پیروی از امام یا تسلیم شدن برابر یزید وامانده بودند. اگرچه بر اثر وارونه شدن لباس اسلام، تمیز سره از ناسره سخت مینمود اما تقویت اتصال به خاندان رسالت که از مسیر محبت به این برگزیدگان میگذشت، یقیناً میتوانست و میتواند چراغ راهی باشد برای زدودن شبهات و تردیدها و تشخیص حق از باطل.
نمونه اعلای این انتخاب توأم با حب اهلبیت (ع) را میتوان در شخصیت جناب «حر» دید. حر فرزند یزید بن ناجیه از تیره بنی ریاح، از تیرههای قبیله تمیم بود.1 نیاکان و گذشتگان او از بزرگان صدر اسلام و حتی عصر جاهلیت بودند.
از زندگی حر تقریباً اطلاعی در دست نیست، اما قرار گرفتن در زمره شناختهشده ترین جنگاوران کوفه، حقیقتی است که در تمامی روایات و مستندات تاریخی به آن اقرار شده است.2
حضور حر به عنوان فرمانده بخشی از سپاه ابن زیاد، نه برای جنگیدن با حسین بن علی (ع) که تنها اجرای مأموریتی بود که ابن زیاد بر عهده وی نهاده بود و آن هم ممانعت از حرکت کاروان امام به سمت کوفه و بازگرداندنشان نزد ابن زیاد بود. هنگامی که ابن زیاد از حرکت امام حسین (ع) به سوی عراق مطلع شد، «حصین بن نمیر» را به قادسیه فرستاد. ابن نمیر نیز حر را با هزار سپاهی به منزله مقدمه لشکر از قادسیه روانه کرد.
امام در 26 ذیالحجه در کنار بلندیهای «ذو حسم» با حر و سپاهیانش روبرو شد.3 حر بارها بیان کرده بود که قصد جنگ و قتال ندارد. تصریح منابع نیز بر آن است که حر تنها برای انتقال امام نزد ابن زیاد اعزام شده بود و از این رو با سپاهیانش در حالی که قبضه شمشیرها را در دست داشتند، در مقابل امام صفآرایی کردند. سپاه امام که به امید یاری کوفیان به سمت عراق در حرکت بود، با دیدن سپاه حر از او پرسید آیا برای کمک آنان آمده یا بر ضد آنان است و پاسخ شنیدند که بر ضد شما است.
امام با پرهیز از واکنش سختگیرانه، به سپاهیان خود دستور دادند لشکر حر را سیراب نمایند. تا هنگام ظهر هیچگونه مخالفتی از حر دیده نشد، وقت نماز ظهر امام از «حجاج بن مسروق» خواستند اذان بگوید. پس از اذان، امام با پوشش روحانی در میان سپاهبان ایستادند و به ایراد خطبه پرداخته و فرمودند: «هدف من از این قیام و حرکت، انجام وظیفه الهی و نداشتن عذر در پیشگاه خداوند است» و سپس فرمودند: «من حرکت نکردم مگر اینکه دعوتنامهها و فرستادههای فراوانی از شما مردم کوفه، به دست من رسید....» 4
حر از وجود چنین مکاتباتی اظهار بیاطلاعی کرد و گفت او و همرزمانش در زمره نویسندگان نامه نبودهاند. امام به «عقبه بن سمعان» فرمودند که خورجین نامهها را بیاورد و آنها را به حر نشان داده و فرمودند: چنانچه کوفیان از خواست خویش پشیمان شدهاند، میتوانند بازگردند.
وقتی امام و یاران قصد بازگشت داشتند، حر ممانعت کرد، امام قصد بازگشت به حجاز را داشتند، اما حر مانع شد و خطاب به امام عرض کرد: من مأموریت ندارم با شما بجنگم، بلکه مأموریتم این است که از شما جدا نشوم تا شما را به کوفه راهنمایی کنم و بعد پیشنهاد کرد امام مسیری غیر از کوفه را انتخاب کند تا بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف کند و گفت: امیدوارم خداوند زمینهای فراهم کند که من به درگیری با شما مبتلا نشوم. آنگاه امام حسین (ع) و یارانش در مسیر «عذیب الهجانات» و قادسیه حرکت کردند و حر نیز همراه آنان بود.5
حر تنها به وظیفه خود میاندیشید و میخواست امام را به کوفه برساند و خود را از اینکه با فرزند پیامبر (ص) درگیر کند رها سازد و در عافیت بماند. او همچنین گفته بود که فکر نمیکنم مسلمانی باشد که آرزوی شفاعت جد تو را نداشته باشد و اگر من با تو بجنگم، در دنیا و آخرت زیان خواهم دید. حر اگرچه مامور جنگ نبود، اما از همان ابتدا احتمال وقوع درگیری با امام آزارش میداد. به امام هشدار داد از این تصمیم صرفنظر کند که کشته خواهد شد اما امام قاطعانه پاسخ داد و به وی خاطرنشان کرد از مرگ و شهادت در راه خدا ترسی ندارد.
به هر حال کار بدین منوال گذشت تا به سرزمین نینوا رسیدند. «مالک بن نسرکندی» نامه ابن زیاد را مبنی بر اینکه حسین و یارانش را در زمین بی آب و علف متوقف کند، به حر داد. 6 حر که در تنگنا قرار گرفته بود، ناچار کاروان امام را متوقف کرد و درخواست امام را برای اردو زدن در نزدیک «غاضریه» نپذیرفت و ناگزیر کاروانیان در کربلا نزدیک روستای «عفر» اردو زدند.
حر اگرچه اقدام سختگیرانه انجام داد اما رفتارش با امام محترمانه بود و حتی در گفتگو با امام به احترام حضرت زهرا (س) از پاسخ تند به امام احتراز کرد.7 وی همچنان امید صلح داشت اما با رسیدن سپاه چند هزارنفری عمر سعد، شگفتزده شد. مشاهده عهدشکنی و جنگطلبی کوفیان، بیتوجهی آنان به خطبههای مکرر امام و ممانعت از دسترسی کاروان امام به آب، تردیدی باقی نگذاشت که دسیسهای در کار است و زمانی که متوجه شد سپاهیان قصد جنگ با امام را دارند و شنیدن این پاسخ از ابن سعد که به خدا سوگند نبرد سختی کنم که کمترین اثرش جدا شدن سرها از بدن و قطع شدن دستها خواهد بود، آرام آرام از سپاه کناره گرفت و از منطقه نظامی دور شد و به طرف اردوی امام حرکت کرد. آنگاه اسب خود را دوانید و به نزدیکی امام پیش رفت و در حالی که هر دو دستش را بالای سر نهاده بود، ذکر استغفار بر لب داشت و و با دیدگانی اشکبار زمزمه میکرد: بار الها به سوی تو باز میگردم و امیدوارم مرا بپذیری.
گفتهاند حر با حالتی پریشان با امام مواجه شد و با چشمانی گریان عرض کرد: فدایت شوم ای پسر پیامبر! من همان کسی هستم که از بازگشت شما ممانعت کردم و شما را مجبور به ماندن در این بیابان کردم. اینک پشیمان و به درگاه خدا توبه میکنم و میخواهم جانم را فدایت کنم. آیا برای من راهی هست و خدا توبه مرا میپذیرد؟9 امام فرمود آری خداوند توبه پذیر و مهربان است.
تغییر موضع این فرمانده ارشد ابن زیاد، آنقدر شگفتآور بود که برخی بشارت سروش غیبی را از دلایل آن دانستهاند.10 از زمان توبه حر تا شهادت او چندان طول نکشید، بنا بر روایتی حر از امام خواست چون اولین نفری بود که بر امام خروج کرد، امام اجازه دهد نخستین مبارز و شهید باشد11 طبق نقل طبری، هنگام شهادت، امام خود بر بالین حر نشست و در حالی که او را نوازش میکرد فرمود: تو به واقع آزاده هستی، همان طور که مادرت تو را اینگونه نامیده است.
بنا بر نقل برخی منابع، پسران، برادر و غلام حر نیز همزمان با حر به امام پیوستند و در واقعه کربلا به شهادت رسیدند.12 در زیارت رجبیه دو بار و در زیارت ناحیه مقدسه یک بار با این عبارت به جناب حر سلام داده شده است: «السلام علی حربن یزید ریاحی»13
شرح کامل سرگذشت این شهید باوفای کربلا را در دانشنامه تخصصی امام حسین (ع) بخوانید.
____________________________________________________
منابع:
1- سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین، ج1، ص203
2- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 392، 427؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 195.
3- انساب الاشراف، ج2، ص 472؛ تاریخ طبری، ج5، ص 402-403
4- تاریخ طبری، ج 5، ص 400؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 334
5- انساب الاشراف، ج 2، ص 472؛ الاخبار الطوال، ص 249-250؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 403
6- ارشاد، ج 2، ص 81-84، مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 334
7- انساب الاشراف، ج 2، ص 473؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 402
8- نهایه الرب، ج7، ص 185؛ ارشاد، ج 2، ص 99
9- تاریخ طبری، ج 5، ص 392-422 مقتل خوارزمی، ج 2، ص 12
10: امالی صدوق، ص 218؛ منیرالاحزان، ص 59
11- الفتوح، ج 5، ص 101؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 13
12- روضه الشهدا، ص 281-282؛ انصار الحسین، ص 84-85
13- محمدزاده، مرضیه، شهیدان جاوید، ص 339