کرب و بلا: کتاب «اسلام اموی، اسلام علوی: پژوهشی در باب علل و انگیزه نهضت عاشورا» نوشته «صابر اداک» که با هدف بررسی قیام عاشورا و برای ادای دین به نهضت جاودان اباعبدالله الحسین (ع) نوشته شده است.
درباره کتاب
این کتاب را شاید بتوان مکمل دو اثر پیشین نویسنده یعنی «رحمت نبوی، خشونت جاهلی» و «اخلاق زمامداری» دانست که یکی به سنت نبوی و دیگری به سیرهی علوی پرداخته و ایام خلافت معاویه و تشکیل دولت اموی را بررسی کرده بود. نویسنده در تهیه این اثر به منابع دست اول مهمی چون تاریخ عمومی، طبقات و تراجم و ... رجوع کرده است.
درباره نویسنده
ناصر اداک در سال 1373 تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی رشته الهیات با گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی به پایان رسانید. وی پس از اتمام تحصیلات تکمیلی خود در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا، در سال 1387 مدرک دکتری تخصصی حود را در همین رشته از دانشگاه آزاد اسلامی اخذ کرد و از سال 1382 تاکنون عضو هیئت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل، دانشگاه ازاد اسلامی شهر ری است.
آثار نویسنده:
کتاب «رحمت نبوی، خشونت جاهلی» نخستین کتاب تالیفی ناصر اداک است که توسط انتشارات کویر منتشر و در تابستان 1410 ق. به زبان ترکی آذری ترجمه و در جمهوری آذربایجان به چاپ رسید.
کتاب «اخلاق زمامداری»، دو مقاله علمی- پژوهشی متشر شده در شمارههای اول و دوم نیمسال نامه تاریخ و تمدن اسلامی وابسته به واحد علوم و تحقیقات تهران، یک مقاله علمی- ترویجی در شماره 46 فصلنامه اخلاق و نیز چهار مقاله علمی- پژوهشی، در شمارههای 11، 12 ،11 و 80 فصلنامه «مسکویه» وابسته به دانشگاه ازاد واحد شهرری از دیگر اثار این نویسنده است.
ناصر اداک همچنین نگارش چهار مدخل با عناوین چهارباغ، حلف، حدیبیه و ذات السالسل برای «دانشنامه جهان اسلام» که در مجلد 12، 13 و 18 به چاپ رسید و پنج مدخل دیگر با عنوات عبدهالابن مسعود، عبیدبنشریه، عقبهبننافع، فجار و فتح الفتوح که در نوبت انتشار قرار دارند را در کارنامه اثار پژوهشی خود دارد.
بازخوانی کتاب
کتاب اسلام اموی، اسلام علوی: پژوهشی در باب علل و انگیزه نهضت عاشورا مشتمل بر دو فصل تحت عنوان «خلافت معاویه؛ ترویج اسلام اموی» و «عاشورا؛ احیای سنت نبوی و سیرهی علوی» است که در ادامه بخشهایی از این کتاب را میخوانیم.
فصل اول
خلافت معاویه؛ ترویج اسلام اموی
پس از شهادت امام علی (ع) مردم کوفه با پسر ارشد او حسن بن علی (ع) بیعت کردند و او را به خلافت برگزیدند. امام حسن (ع) نیز که هیجان کوفیان را بعد از کشته شدن امام علی (ع) دید، فرمان جنگ علیه معاویه را صادر کرد اما بیوفایی و بیثباتی اهل کوفه بر امام روشن بود و از طرفی معاویه خواهان این بود که بدون خونریزی به حکومت عراق دست یابد و همچنین چون جنگ با خلیفه مشروع یعنی حسن بن علی (ع) برایش مشکلاتی فراهم میکرد، خود راغب به صلح بود. بنابراین با انعقاد صلح بین امام حسن (ع) و معاویه، دوران خلافت معاویه رسماً اغاز شد و تا سال 60 هجری نیز ادامه یافت.
معاویه بعد از به قدرت رسیدن، در کمال بیشرمی اعلام کرد که تمام مواد صلحنامه را زیر پا گذاشته و به هیچ یک از تعهدات خود عمل نخواهد کرد. کوفیان به تدریج فهمیدند که معاویه علی (ع) نیست که بتوان با او مخالفت کرد و در عین حال از امنیت و سلامت بهرهمند بود، بنابراین در همان ایام کوتاه اقامت معاویه در کوفه، خوارج سر به شورش برداشتند و خطری جدی برای او فراهم کردند. وی ابتدا از امام خواست به مقابله با آنها برود که امام نپذیرفت، آنگاه کوفیان را ملزم به جنگ با خوارج ساخت. سپس راهی شام شد و مرکز خلافت را از کوفه به دمشق منتقل کرد.
به دلیل اتهامات و سخنان ناروایی که از سوی دوست و دشمن که اینک رقیب شامی خود را پیروز میدیدند، بر امام حسن (ع) و یارانش وارد میشد، امام به حجاز برگشتند و در مدینه سکنی گزیدند. ولی با گذشت زمان، درستی رأی ایشان بر همگان ثابت شد و کوفیان فهمیدند که گریزی از صلح امام حسن(ع) با معاویه نبوده است. اما اینک معاویه خلیفه مسلمین شده بود و با کمک مردان خود از جمله «عمروعاص»، «زیاد بن ابیه» و ... به تغییرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از جمله احیای فرهنگ جاهلی و روابط قبیلهای، توسعه جهل دینی، سیاستورزی غیراخلاقی، اختناق سیاسی و خشونتورزی با مخالفان و همچنین معرفی ولایتعهدی یزید پرداخت.
1- احیای فرهنگ جاهلی و روابط قبیلهای؛
ارزش و اعتبار دادن به افراد به میزان قدرت و ثروت قبیله و البته دوری و نزدیکی به نهاد حکومت وابسته که سعی داشت با دامن زدن به تفاخرات، تسلط خود را بر جامعه حفظ کند. معاویه همچنین به خاطر کینهای که نسبت به انصار داشت، آنان را مورد اذیت و آزار قرار میداد و در اولین اقدام حقوق آنان را از بیتالمال قطع کرد و سخنوران و شعرا را به هجو و بدگویی درمورد آنها ترغیب میکرد.
2- توسعه جهل دینی
معاویه نیک میدانست تثبیت و دوام حکومتش تنها با سیاستورزیهای معمول حاصل نخواهد شد و این امر مستلزم تغییر باورهای دینی جامعه است. برخی اقدامات او در این زمینه به قرار زیر است:
جعل حدیث؛ قرآن سالها پیش جمعآوری و مکتوب شده بود اما سنت که شامل احادیث و روایات منقول نبیاکرم (ص) بود، مکتوب نشدهبود. کتابت حدیث از دورهی خلیفه دوم و به فرمان وی ممنوع شده بود. به همین دلیل و با توجه به اینکه دوران خلافت معاویه از سال 41 تا 60 هجری بود و قاعدتاً بسیاری از صحابه در این دوران، به سن پیری و ناتوانی رسیده بودند و تعدادی نیز از دنیا رفته بودند، در فقدان آنان که منابع شفاهی و منحصر به فرد روایات پیامبر (ص) بودند، کار جعل حدیث راحتتر پیش میرفت.
اطاعت محض از حکومت؛ ایجاد جامعهی یکدست که ثناگوی سلطان باشد، هدف غایی معاویه بود. وی پس از انعقاد صلح با امام حسن (ع) به مردم کوفه اعلام کرد با شما نجنگیدم که نماز و حج و زکات را بجا آرید، بلکه بخاطر امارت بر شما که خدا آن را به من عطا کرد، با شما جنگیدهام.
از این رو همگان دانستند که اصل دعوا بر سر ریاست و حکومت بر مردم بوده است. وی حق انتقاد و مخالفت با حکومت را از رسمیت انداخت. اصطلاح «شق عصای مسلمین» که به معنای شکستن وحدت مسلمانان و چند پاره کردن امت اسلامی بود، حاصل تلاش معاویه و کارگزارانش بود.
از عوامل گسترش این تفکر، شیوع مذهب کلامی مرجئه بود که در تقابل با مذهب خوارج و شیوههای خشن آن در برخورد با مخالفانشان پدید آمده بود و بر عکس خوارج معتقد به تساهل و عدم داوری درباره دیگران، صبر در مقابل سختیها و واگذاری کارها به خداوند بود. اما کارگزاران معاویه آموختهبودند او را همچون خدا و بلکه بیشتر از او اطاعت کنند.
3- سیاست ورزی غیراخلاقی
سیاستورزیهای زیرکانه و آشنایی به رموز حکومتداری معاویه بود که نتوانست در آن اوضاع آشفته و بیثبات، پایههای حکومتی باثبات را برای خود و خاندانش ایجاد کند و این حکومت از دیدگاه شیعی تنها از طریق همان دین و تظاهر به ارزشهای دینی بود که معاویه در این فن خبره بود. اما اگر معاویه را از دیدگاه غیر شیعی در نظر بگیریم، وی را باید شیخی موقر و متین بدانیم که پس از اسلام آوردن، سنین جوانی را در جبهههای نبرد سپری کرده و از مرزهای دارالاسلام در برابر حملات رومیان محافظت کرده است. او در کنار سوابق سیاهش در عصر نبوی، حائز این امتیازات نیز بوده است. معاویه برای حفظ موقعیت خویش به عنوان خلیفه مسلمین آداب مسلمانی را بجا میآورد و به عنوان مردمدار از او یاد میشود. اما ار سیاستورزیهای غیراخلاقی او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بهکارگیری مکر و حیله؛ به عنوان یک نمونه میتوان از پیراهن خونین عثمان نام برد که مردم را بر آن داشت تا بر مظلومیت خلیفه سوم بگریند و خون خلیفه مقتول را بر گردن علی (ع) و یارانش انداخته و خود را خونخواه عثمان معرفی کند. نیرنگی که در جنگ صفین داشت و همراه رفیق مکارش توانست جنگ باخته را به برد مبدل کند. همچنین خدعهی دیگرش درباره قیس بن سعد بود که توانست با نیرنگ وی را از حکومت مصر برکنار کند. از مشهورترین حیلههای سیاسی معاویه، مسموم کردن حسن بن علی (ع) به دست یکی از همسران امام بود.
بدعتها؛ معاویه در دوران خلافتش بدعتهای بیشماری بنا نهاده که میتوان از دو بدعت؛ ماجرای استلحاق زیاد بن ابیه و دیگری سب علی بن ابیطالب (ع) به عنوان شاخصترین آنها نام برد.
استلحاق زیاد بن ابیه: زیاد که به خاطر امارت همزمان کوفه و بصره امیرالعراقین خوانده میشد، در تمام مدت عمرش به معاویه وفادار ماند و بالاخره پس از شهادت امام علی (ع)، با وساطت مغیره بن شعبه، تسلیم شد و به اردوی معاویه پیوست و معاویه نیز با طرح ادعای پدرش ابوسفیان نسبت به زیاد، او را پسر ابوسفیان و برادر خویش خواند.
سب علی بن ابیطالب (ع)؛ سب در لغت به معنای نفرین و دشنام است و براساس فرمان معاویه، خطبا و صاحب منصبان موظف بودند در مجامع رسمی و غیررسمی و عمومی و خطبههای نماز، امام علی (ع) را که معمولاً از سر تحقیر ابوتراب مینامیدند، به زشتی یاد کنند و مورد لعن و نفرین قرار دهند. معاویه پس از غلبه بر عراق و انعقاد صلحنامه با امام حسن (ع)، سیاست بیزاری و نفرت افکنی از امام علی(ع) و خاندانش را با شدت بیشتری ادامه داد.
تزویر و ریاکاری؛ معاویه برای فریب افکار عمومی ناچار بود ظواهر و آداب مسلمانی را رعایت کند. یکی از کارهای مشهور او در فضیلت سازی برای خویش، جعل عنوان «خالالمومنین» به معنی دایی مومنان است و این عنوان مضحک به قرآن باز میگردد که زنان پیامبر را امهات مؤمنین یعنی مادر مومنان خوانده و از آنجا که معاویه برادر یکی از زنان پیامبر است، خود را دایی مومنان نامید!
4- اختناق سیاسی و خشونتورزی با مخالفان
نمونههای زیادی از رفتار خشونتآمیز حکومت امویان با شیعیان وجود دارد که در کتاب به آنها اشاره شده است. یک نمونه از این رفتارهای معاویه، رفتار خشن و غیر انسانی وی با مشهورترین صحابی پیامبر (ص) یعنی ابوذر غفاری است که با زبان حقگوی خود پایههای حکومت معاویه در شام که بر اساس ریا و دروغ بنا شده بود را به لرزه درآورد.
سرکوب شدید شیعیان: شهرت زیاد معاویه به اعمال خشونت علیه شیعیان چنان بود که یکی از آنان به نام «سعیدبن سرح» که در کوفه میزیست، به دلیل والی شدن زیاد بر کوفه، از خوف او به مدینه گریخت و در پناه امام حسن (ع) قرار گرفت. زیاد هم همسر، برادران و فرزندانش را حبس و خانهاش را خراب و اموالش را مصادره کرد اما در نهایت با وساطت امام حسن (ع)، فرمان به جبران مظالم وارد شده به سعید بن سرح داد.
5- ولایتعهدی یزید
معاویه پس از سالها تلاش در راه احیای جاهلیتی نوین، آخرین تیر خود را بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمانان فرود آورد و آن تبدبل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی و خاندانی بود. این روش حکومتی عمدتاً برگرفته از نظامات سیاسی در ایران و روم بود. معاویه نیز در پی سالها همسایگی با امپراطوری روم شرقی آن را آموخته و میخواست پیش از مرگش این آخرین بدعت را نیز در اسلام به جای گذارد و آخرین میخ را بر تابوت اسلام بکوبد و آن ولایتعهدی و جانشینی پسرش یزید بود. خاندان اموی نیز که به این ولایتعهدی معترض بودند و خود را لایقتر میدانستندٍ به وعد و وعیدی ساکت شدند.
به هر حال معاویه در سال 56 هجری تصمیم به اعلام ولایتعهدی یزید گرفت و به والیانش در اطراف ولایات اسلامی فرمان داد برای یزید بیعت بگیرند، اما مهمترین ناحیهای که معاویه نسبت به آن احساس نگرانی میکرد حجاز و به ویژه مدینه بود. معاویه وفتی نتوانست از مردم مدینه بیعت بگیرد، به قصد حج عازم حجاز شد و در خطبهاش در مسجدالحرام اعلام کرد امام حسین (ع) و ابن زبیر و ابن عمر و ابن ابی بکر هم با یزید بیعت کردهاند و تهدیدشان کرد اگر در اثنای خطبهام صدای مخالفی از شما بشنوم، پیش از شنیدن جواب، سرتان را از دست خواهید داد. سپس عازم مدینه شد و از مردم مدینه هم به همین شکل بیعت گرفت و به شام بازگشت. معاویه در رجب سال 60 هجری، در هشتاد سالگی از دنی رفت و حکومتی موروثی و مستبد برای خاندانش بر جای گذاشت.
فصل دوم
عاشورا؛ احیای سنت نبوی و سیره علوی
پس از شهادت امام حسن (ع) ولایت شیعیان به امام حسین (ع) منتقل شد. امام تا مرگ معاویه بر عهد و پیمان خود وفادار و به صلحنامه برادر پای بند بود. با این وجود بارها در مقابل زورگوییهای او و کارگزارانش ایستاد و خشم نهفتهاش از دولت اموی را عیان نمود. هنگام مخالفت امام حسین (ع) و یارانش با ولایتعهدی یزید، معاویه نامهای به امام نوشت و او را از مخالفت با حکومت و به اصطلاح فتنهگری بر حذر داشت. امام حسین (ع) نیز در پاسخ نامه و در مقابل ریاکاری معاویه که خود را دلسوز دین حضرت محمد(ص) دانسته، نامهای که حاوی حقایقی بسیار از خطاها و جنایات معاویه و رسواگر چهره دروغین وی بود، نوشت.
قصد معاویه قصد از نگارش نامه تهدید امام حسین (ع) بود ولی از پاسخ نامه دانست که جانشینی فرزندش یزید چندان ساده و بیدغدغه نخواهد بود. گذشته از این نامه، امام حسین (ع) در طول حکومت معاویه با رفتارها و سخنانش بارها نشان داد که سر سازش در برابر اسلام اموی را ندارد.
خلافت یزید و آغاز نهضت حسینی
با مرگ معاویه بنا بر بدعتی که او نهاده بود، پسرش یزید به خلافت رسید و نخستین کاری که کرد نگارش نامه به والیان و کارگزاران دولت اموی در سراسر بلاد اسلامی بود تا مردم را از معاویه مطلع سازد و برای او بیعت بستانند. امام حسین (ع) در مورد بیعت با یزید پس از قرائت آیه استرجاع فرمودند وقتی امت مسلمان گرفتار حاکمی چون یزید شود، بباید با اسلام وداع کرد. نابراین دو روز مانده به ماه رجب امام حسین (ع) به همراه خانواده و بستگان شهر پیامبر را ترک کردند.
در طول مسیر تا مکه و سپس مکه تا کربلا امام حسین (ع) با افراد زیادی مواجه شد که هر یک به انحای مختلف او را نصیحت میکردند و از سر دلسوزی میخواستند دست از مخالفت بردارد.
امام حسین (ع) در مکه
قافله امام حسین (ع) سوم شعبان وارد مکه شد و مورد استقبال مردم و بزرگان قرار گرفت. بهخصوص در مناطق شیعه نشین عراق که به دنبال فرصتی برای بازگشت به مجد و عظمت پیشین خود بودند. کوفه پایتخت خلافت علی (ع) و بزرگترین مرکز تجمع شیعیان، محور این تحرکات بود که البته مردمش در وفای به عهد و اطاعت از پیشوایانشان سابقه خوبی نداشت. در مدت اقامت امام حسین (ع) در مکه نامههای متعددی از سوی سران و زعمای شیعه به دست آن حضرت رسید که مضمون جملگی آنان؛ اعلام اطاعت و فرمانبرداری و دعوت از امام برای عزیمت به کوفه و قبول رهبری قیام علیه امویان بود.
امام نیز پس از مطالعه نامهها و در پاسخ به درخواست مکرر کوفیان، «مسلم» پسر عموی خود را همراه با سه تن از آوردندگان نامهها به کوفه اعزام کرد تا از نزدیک اوضاع عراق را بررسی کنند. مسلم ابتدا به مدینه رفت و بعد عازم کوفه شد و در خانه «مختار ثقفی» منزل کرد و شیعیان همه روزه برای ملاقات با او بدانجا میرفتند. یزید که از اوضاع آشفته کوفه و حضور سفیر حسین (ع) در آنجا مطلع بود، والی کوفه را تغییر داد و حکم ولایت کوفه را برای ابن زیاد نوشت. امام حسین (ع) نیز علاوه بر مکاتبه با شیعیان کوفه، برای روسای بصره و برخی دیگر از بزرگان آن شهر نامهای نوشته و همراه سفیری به نام سلیمان برای آنان ارسال کرد.
ابن زیاد با تنی چند از یاران و نزدیکانش خود را به کوفه رسانید. مردم کوفه نیز که در آن روزها انتظار ورود حسین بن علی (ع) را داشتند، پنداشتند وی امام حسین (ع) است و با خوشحالی به عنوان پسر رسول خدا (ص) به او سلام دادند که موجب خشم ابن زیاد شد. از آن سو مسلم بن عقیل که تاکنونن در خانه مختار اقامت داشت، مخفیانه به خانه یکی از سران شیعه کوفه به نام «هانی بن عروه» نقل مکان کردو به امام حسین(ع) نامه نوشت و وی را به کوفه دعوت کرد. اما اوضاع کوفه به سرعت تغییر کرد و شهری که خود برای یاری امام حسین (ع) به پا خواستهبود، در عرض کمتر از دو ماه رنگ عوض کرد و به مهمترین تهدید برای امام حسین(ع). تبدیل شد.
از مکه تا کوفه؛
همان روز قتل مسلم و هانی، امام حسین (ع) با کاروانش مکه را به قصد کوفه ترک کردند. دلیل ترک مکه در موسم حج؛ عدم امنیت جانی بود. زیرا آن جمعیت انبوه، بهترین راه برای ترور امام حسین (ع) بود. ولی امام (ع) برای حفظ حرمت کعبه و پرهیز از اینکه قتل وی موجب شکسته شدن قداست کعبه میشود، تصمیم به ترک مکه گرفتند.
مطلب مهمتری که امام را به ترک مکه ناچار ساخت این بود که امام میدانست کشته شدنش در هیاهوی حج، در حقیقت هدر رفتن خونش بود و با ترفندهایی که دولت اموی بر آن چیره بود، موضوع کاملاً منحرف و اهداف والای امام (ع) نقش بر آب میشد. پیش از عزیمت امام (ع) به سوی کوفه، باز هم تعدادی از بزرگان مانند ابن عباس و عمرو بن عبدالرحمن سعی کردند مانع این کار شوند که باز هم امام نپذیرفت.
با رسیدن خبر کشته شدن مسلم و هانی، امام (ع) به همراهان خود فرمود اخبار فجیعی مبنی بر قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر، به من رسیده و شیعیان ما خیانت کرده و دست از یاری ما شستهاند. هر کسی از شما هم که میخواهد برگردد، تعهدی از من بر گردنتان نیست. زیرا امام (ع) میدانست برخی یارانش به تصور اینکه مردم کوفه آنها را حمایت میکنند به این حرکت پیوستهبودند که عدهی زیادی از کاروان امام حسین (ع) جدا شدند و کاروان امام (ع) به حرکت خود ادامه داد.
در حین حرکت کاروان امام (ع)، متوجه حرکت کاروانی در مسیر حرکت خود شدند، پس کاروان امام (ع) از مسیر اصلی خارج شدند و آن سپاه نیز به همان سو تغییر مسیر دادند. کاروان امام (ع) زودتر رسیدند و با آمدن آن سپاه معلوم شد هزار تن سوار به فرماندهی «حر بن یزید» از راهداران ابن زیاد هستند.
کاروان امام حسین(ع) و سپاه حر همچنان حرکت میکردند تا وقتی که به ناحیهای به نام نینوا رسیدند که در اینجا سواری مسلح از سوی کوفه پدیدار شد و نامهی عبیدالله بن زیاد را به حر تحویل داد که در نامه نوشته شده بود حسین را در سرزمینی خشک و بی آب و علف و بدون آبادی فرود آر. فرستادهام فرمان دارد از تو جدا نشود تا اوامر من را به انجام رسانی. زهیر به امام (ع) پیشنهاد داد که با حر وارد جنگ شوند که امام حسین (ع) فرمودند من آغاز کننده جنگ با آنها نمیشوم و همانجا که نام دیگرش کربلا بود خیمهها را برافراشتند.
کربلا؛ آخرین منزل
عمر بن سعد سوم محرم به کربلا آمد. امام حسین (ع) بعد از پایان مذاکراتش با عمربن سعد به او سه پیشنهاد داد: اول اینکه به همان جایی که از آن آمده باز گردد. پیشنهاد دوم اینکه به یکی از مرزها اعزام شود و مانند یک سرباز مسلمان به دفاع از سرزمینهای اسلامی بپردازد. و سوم اینکه به شام برود و از نزدیک با یزید مذاکره کند. اکثر منابع کم و بیش این روایت را با اختلافات جزیی نقل کردهاند که نشان دهنده تعقل و صلحجویی امام حسین (ع) بوده است. این پیشنهادها جملگی از طرف ابن زیاد رد شد. بنابراین پیشنهاد مصلحانه امام برای پرهیز از جنگ و خونریزی بیحاصل ماند و آن حضرت خود را در برابر دو راهی بیعت و مرگ دید که شجاعانه مرگ را پذیرفت. غروب نهم محرم عمر سعد فرمان جنگ را صادر کرد.
عاشورا
صبح روز دهم محرم سال 61 هجری فرا رسید و با روشن شدن هوا سپاه عمر سعد که حداقل چهار هزار تن بودند، صف کشیدند و مهیای حمله به خیمههای آل رسول (ص) شدند و در مقابلشان سپاه اندک جوانان اهل بهشت گرد آمده و آماده جانفشانی در راه او و دفاع از حرم رسول الله (ص) بودند.
پس از عاشورا
غروب خونین و محزون عاشورا به صبحگاه فردا گره خورد. عمر سعد بیاعتنا به آن اجساد مطهر بر کشتگان خود نماز خواند و قبیله بنیاسد عهدهدار دفن حسین و 72 تن از یارانش شدند.
کوفیان چنان که مناسب روحیات و اخلاق بیثباتشان بود، خیلی زود از کرده خود پشیمان شدند و با خطبه غرای زینب به شیون افتادند. جو عمومی کوفه خیلی زود علیه دستگاه اموی تغییر کرد و موجی از ندامت ایحاد کرد که بعدها در قیام توابین و سپس قیام مختار جلوهگر شد.
نویسنده: فرشته صفری، کارشناس کتابخانه تخصصی امام حسین (ع)