به گزارش کرب و بلا، آنچه که از دوران زندگی امام حسین (ع) بیشتر مطرح و مشهور است، مقطع پایانی زندگی آن حضرت تا واقعه عاشوراست و کمتر به مقاطع پیش از آن پرداخته میشود و این در حالیست که از زمان شهادت برادر بزرگوارشان در سال 50 هجری، بالغ بر یک دهه ایشان امامت شیعیان را برعهده داشتند که البته این مدت در دوران خلافت معاویه سپری شد و تنها در سال پایانی عمر شریف آن حضرت بود که یزید بر مسند خلافت مسلمین تکیه زد.
با این حال امام حسین (ع) به راهبری جامعه شیعی و پیروان خود در سایه خلافت و یا بهتر بگوییم امپراطوری شوم معاویه مشغول بودند و با وجود ظلم و ستمی که حکومت معاویه بر مردم روا داشته بود اما از آنجا که بنا به سیاستی چندان این ظلم و ستم به موجب ارعاب و تطمیع مردم و هم پیمانان چندان عیان و آشکار نبود لذا ایشان نیز تابع بندهای صلح نامهای بودند که برادر بزرگوارشان با معاویه منعقد کرده بود و اگر قیام مسلحانه میکردند، معاویه اسم شورش بر آن میگذاشت؛ شورشی که برخلاف مفاد صلح بود اگرچه ایشان نتوانستند با معاویه وارد جنگ شوند اما با اینحال در برابر بدعتها و ظلم و ستم او سکوت نکرده و تا آنجا که ممکن بود مخالفت خود را از هر طریقی نشان میدادند.
شروع امامت امام حسین (ع) همزمان بود با اوج قدرت گرفتن معاویه اما با وجود تعهد به صلح، معاویه را راحت نمیگذاشتند. شاهد این مدعا ماجرایی است به شرح زیر:
یک سال کاروانی با بیتالمال از مدینه به دمشق میرفت. امام حسین (ع) اموال آن را به حکم اسلام ضبط و میان نیازمندان تقسیم فرمود. سپس در نامهای به معاویه نوشتند که: «کاروانی از یمن، از اینجا میگذشت که حامل اموال، پارچهها و عطریاتی برای تو بود تا آنها را به خزانه دمشق بفرستی و به خویشاوندانت که تابهحال شکمها و جیبهای خود را از بیتالمال مسلمانان پرکردهاند، ببخشی. من به اموال برای رسیدگی به نیازمندان نیاز داشتم و آنها را ضبط کردم. والسلام.» معاویه از این کار امام به شدت عصبانی شد و نامهای تند به امام نوشت. (احتجاج، طبرسی)
اما مقابله امام حسین (ع) با دستگاه جبار معاویه به همین مورد ختم نشد و یکی از مبارزات ایشان با حکومت اموی مبارزه فرهنگی بود. که نمونه ای از آن به شرح زیر است:
یک سال قبل از مرگ معاویه، دستگاه حکومت او شیعیان را تحت فشار شدیدی قرار داده بود. امام حسین (ع) همین سال به حج رفتند. عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر هم همراه امام بودند. امام از صحابه و تابعین و بنیهاشم خواست که در چادر ایشان در منی جمع شوند. روایت شده است که هفتصد نفر از تابعین و دویست نفر از صحابه خدمت امام حسین (ع) رفتند. آن حضرت شروع به سخنرانی کرده و فرمود: «دیدید که این مرد زورگو و ستمگر با ما و شیعیان ما چه کرد؟ من در اینجا مطالبی را با شما در میان میگذارم. اگر درست بود، تصدیق کرده و از دروغ بود، تکذیب کنید. سخنان مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید؛ وقتیکه به شهرها و قبایل خود برگشتید با افراد مورد اعتماد و اطمینان در میان بگذارید و آنها را به رهبری ما دعوت کنید. زیرا میترسم این موضوع به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد.»
سپس در شرایطی که ذکر فضیلتهای حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام ممنوع بود، امام حسین (ع) از رشادتها، تقوا و خداترسی پدر گفت و فرمود: «شما را به خدا سوگند! آیا میدانید که علی بن ابیطالب برادر پیغمبر(ص) بود و در زمانی که نبی مکرم اسلام مسلمانان را با هم برادر کرد، میان خود و پدرم پیمان برادری بست و فرمود که در دنیا و آخرت تو برادر منی و من برادر تو هستم.» و آنگاه امام حسین (ع) شروع کرد به شمردن بدعتها و جنایتهای معاویه. هدف آن حضرت این بود که زمینه را برای قیام آماده کند. (الامامه و السیاسیه، ابن قتیبه دینوری)
این مقابله و ستیز امام حسین (ع) با دستگاه اموی پس از مرگ معاویه و به حکومت رسیدن یزید که فسق و فساد را علنی کرده بود، شدت بیشتری یافت که در نهایت منجر به قیام امام حسین (ع) و وقوع واقعه عاشورا شد که شرح مفصل آن بارها و بارها روایت شده است.