به گزارش کرب و بلا، «مُسْتَدرَک سَفینَهُ الْبِحار» اثر مرحوم آیتالله شیخ علی نمازی شاهرودی،«تَتمّهُ الْمُنْتَهی فی وَقایع اَیّام الْخُلَفاء» اثر شیخ عباس قمی، «قلائد النحور در وقایع ایام و شهور محرم و صفر» اثر شیخ ذبیحالله محلاتی، «التاریخ الصغیر» اثر محمد بن اسماعیل بخاری، «تقویم شیعه» اثر شیخ عبدالحسین نیشابوری و... عاشورای سال 67 را زمانی ذکر کرده اند که عاملان اصلی جنایت کربلا به سزای اعمالشان رسیدند.
براین اساس عبیدالله بن زیاد و حصین بن نمیر و جمعی از مشهورترین قتله حضرت سیدالشهدا (ع) ، روز عاشورای سال 67 هجری به فرمان مختار ابوعبید ثقفی و توسط ابراهیم بن مالک اشتر به هلاکت رسیدند.
گزارش مندرج در این منابع حاکی است، سر ابن زیاد را مختار به همراه هدایایی برای امام زین العابدین (ع) فرستاد و هنگام وارد کردن سر نحس آن ملعون، امام چهارم مشغول صرف غذا بودند. در همان حال سجده شکر به جای آوردند و در ادامه فرمودند: «روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند، او نیز غذا میخورد. من از خدا خواستم تا از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم، همچنانکه سر پدرم مقابل او بود و غذا میخورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی ما را کرد.»
این روایت را شیخ طوسی در «امالی»، شیخ جعفر بن محمد بن جعفر بن هبه الله معروف به ابن نما حلی در «ذوب النُّضار فی شرح الثّار» آورده است و در جلد 45 «بحار الانوار» نیز مشابه این روایت را شاهد هستیم.
علاوه بر این، خبر کشتن ابن زیاد به دست ابراهیم بن مالک اشتر در «تاریخ طبری» نیز درج شده است و در ترجمه این کتاب که در سال 352 هجری صورت گرفت و انشای دیگری از آن را ابوعلی محمد بلعمی؛ وزیر منصور بن نوح سامانی به نگارش درآمد کیفیت این اتفاق تاریخی بیان شده است.
اما بخشی از این کتاب که به تاریخ عاشورا اختصاص دارد تحت عنوان کتاب مجزایی با نام «قیام سیدالشهدا حسین بن علی (ع) و خوانخواهی مختار؛ به روایت طبری و انشای بلعمی» نخستین بار در سال 1359 از سوی انتشارات بنیاد فرهنگ ایران وابسته به وزارت علوم در 124 صفحه انتشار یافت.
محتوای این کتاب با خبر بیعت خواستن یزید و مخالفت امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر آغاز شده و با روایت مصاف لشکر مختار ثقفی با مصعب بن زبیر و قتل مختار به پایان میرسد. در اینجا روایت قتل ابن زیاد را به نقل از فصل «اخبار ابراهیم بن مالک الاشتر و قتله عبیدالله بن زیاد» این کتاب را در ادامه میخوانید:
«و مختار ابراهیم بن مالک اشتر را به شام فرستاد؛ به حرب عبیدالله بن زیاد و با هفت هزار مرد. ابراهیم سپاه به موصل برد. چون لشکر روی بر روی آورد، آن شب فرو آمدند و دیگر روز حرب کردند و نخستین حمله بر ابراهیم آوردند. لشکر ابراهیم هزیمت شد و خلق کشته شد.
ابراهیم در پیش لشکر خود باز آمد و گفت یا مردمان، از اینجا تا کوفه بسیار راه است، همی کجا شوید که همه کشته شوید و ایشان را باز گردانید و حمله بردند و لشکر شام شکسته شد و خلق بیاندازه بکشتند و ابراهیم بن مالک، عبیدالله بن زیاد را بکشت و به دو نیم کرد یه یک ضربت و فتحنامه نوشت و با سر عبیدالله به مختار فرستاد.
پس مختار آن سر را پیش نهاد، همانجا که عبیدالله بن زیاد، سر حسین نهاده و پیش از آنکه خبر فتح به مختار آمد ، به دو روز پیش ، بیرون آمده بود سوی شام به ساباط فرو آمده و به لشکرگاه نشسته و مردمان را خطبه کرده و گفته که من بدان بیرون نیامدم تا شما را به حرب برم و لکن من شما را پیش خبر فتح باز آوردم که ابراهیم فتح کرده است و عبیدالله بن زیاد را کشته امروز یا فردا خبر فتح آید و دیگر روز رسول ابراهیم آمد و سر عبیدالله با فتحنامه آورد... و مختار بدان شاد شد.»