قرآن ارزش‌های اخلاقی را به دو بخش اساسی رفتارهای عادلانه و رفتارهای محسنانه تقسیم کرده است. آنجا که می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ». عدل به معنای گذاشتن هر چیز در جای بایسته آن است. بر این اساس، عدل در مفهوم اجتماعی‌اش همان رعایت حقوق دیگران و عدم تضییع این حقوق است، اما رفتار محسنانه، رفتاری فراتر از رفتار عادلانه است که بر اساس آن، شخص نه تنها حقوق دیگران را رعایت کرده، از هرگونه تضییع حقوق اشخاص اجتناب می‌کند، بلکه وجودش سراسر خیر و نیکی شده و در کنار خیرخواهی و خیر رسانی به همنوعان و هم کیشان، از لغزش‌ها و بدی‌های آنان نیز می‌گذرد.

بر همین اساس، قرآن عفو و صفح از خطاها و لغزش‌های مؤثر مشرکان را کاری محسنانه دانسته است. چنان که یکی از ویژگی‌های پرهیزکاران فروخوردن خشم و بخشش مردم دانسته شده است: وَالْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَالْعَافِینَ عَنْ النَّاسِ وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ. و خشم خود را فرومی‌برند و از مردم درمی‌گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد.

سالار شهیدان درس آموخته مکتب اخلاقی پیامبر (ص) و علی (ع) است که پایبندی به ارزش‌های اخلاقی در سیره آنان مشهود است. یکی از بهترین عرصه‌ای که رفتار ارزشی امام حسین (ع) در آن تبلور یافته، برگهای زرین کتاب عاشورا است که از حرکت امام از مدینه آغاز شده و تا ظهر روز عاشورا و شهادت امام استمرار یافت.

در اینجا به نمونه‌هایی از تبلور ارزش‌های اخلاقی در سیره امام حسین (ع) اشاره می‌کنیم:

آزاد گذاشتن یاران در همراهی با امام. آزاد گذاشتن یاران و همراهان در همراه بودن با امام حسین (علیه السلام) از آغاز نهضت علیه حاکمان ستمگر و شیطانیِ بنی امیه تا پایان آن، یکی از نمونه‌های ارزش محوری در سیره آن حضرت است.

امام ضمن تأکید بر ضرورت امر به معروف و نهی از منکر، همگان را به همراهی با خود دعوت می‌کرد و در هر فرصت مناسبی آنان را به یاری خود فرا می‌خواند.

با این حال بر اصل انتخاب آگاهانه و همراهی از روی میل و اشتیاق تأکید داشت. شاید سفر عشق و فداشدن برای رضای حق و حفظ دین چنین اقتضایی را داشت.

بر همین اساس، وقتی خبر شهادت مسلم و هانی به ایشان رسید و معلوم شد که مردم کوفه پیمان شکسته و حاضر به همکاری نیستند، امام این امر را از یاران خود پنهان نساخت تا شماری از همراهان که به عشق حکومت کوفه و متاع اندک دنیا با ایشان رهسپار شده اند، مفتون نشده و راه خود را در پیش گیرند.

و اگر امام حسین (ع) در بین راه به رغم گریز زهیر بن قَیْن از ایشان، پیام دعوت خود را به زهیر رساند، بدان خاطر بود که از شخصیت و روح وارسته زهیر چنان که در روز عاشورا هویدا شد، کاملاً باخبر بوده و می‌دانست که زهیر از جمله کسانی است که لایق همراهی با امام و بهره مندی از فیض شهادت است.

درخواست امام در شب عاشورا از یاران و نزدیکان خود برای به در بردن جان خود نیز به همین منظور انجام گرفت. روح فتوت و مروت امام اقتضا داشت تمام کوشش خود را به کار گیرد تا مبادا اشخاصی همچون عباس و جَوْن و جعفر یا علی اکبر و حبیب و مسلم بن عوسجه تنها به خاطر فامیلی یا آشنایی با امام (ع) دچار شرمندگی شده و با نوعی اکراه همراه شده باشند.

هر چند یاران مخلص و با وفای امام در پاسخ درخواست ایشان اعلام کردند که همراهی آنان با امام از سر آشنایی و فامیلی نیست و آنان نه یک جان، بلکه اگر هفتاد جان می‌داشتند آن را فدای امام می‌کردند.

سپاه حرّ به دستور عبیدالله بن زیاد برای توقیف کاروان امام و تحت نظارت قرار دادن آنان رهسپار شده بودند. سپاهی که سرانجام در روز عاشورا در جنگ علیه امام، ننگ و عار ابدی را برای خود خرید.

پیداست چنین سپاهی دشمن تلقی می‌شود و مِهر و محبت نسبت به آنان جایی ندارد. اما در برابر، می‌بینیم که وقتی سپاه حرّ به کاروان امام رسید در حالی که به خاطر عبور از بیابانهای خشک و بی آب دچار کم آبی و تشنگی شده بودند، به دستور امام نه تنها سواران بلکه اسب‌های آنان نیز سیراب شدند.

در برگی دیگر در صبح عاشورا امام از یاران خود خواست تا در میان خندقی که پشت خیمه‌ها حفر شده بود، آتش افروزند تا از حملات دشمن از پشت سر در امان باشند.

 

وقتی سپاه کوفه در صبح روز عاشورا به خیام سالار شهیدان هجوم آوردند، به آتش برافروخته خندق‌ها برخوردند. در این هنگام شمر با صدای بلند گفت: ای حسین پیش از قیامت به آتش شتاب کردی. امام حسین (ع) پرسید: صاحب این سخن کیست، گویا شمر بن ذی الجوشن است؟ گفتند: آری همو است. امام خطاب به شمر فرمود: ای فرزند زنِ بُزچران، تو به فروافتادن در آتش جهنم از من سزاوارتری. در این لحظه، مسلم بن عوسجه خواست تا تیری به سوی شمر بیافکند. امام مانع او شد و فرمود: ناپسند دارم که من آغازگر جنگ با آنان باشم.

عدم پیشدستی در جنگ از سنت‌های اخلاقی مورد تاکید اسلام است که پیش از این بارها در سیره عملی پیامبر اکرم و حضرت امیر مشاهده شد. این امر بدان جهت است که اسلام جنگ را از سر اضطرار می‌پذیرد و اصالتاً جنگ و خونریزی را ناپسند می‌شمارد.

از جمله زیباترین صحنه‌های مردم نوازی سالار شهیدان سه صحنه ذیل است:

1ـ امام از کنار مستمندانی گذشت که پارچه‌ای پهن کرده و مشغول خوردن نان‌های خشک بودند. آنان با دیدن امام از ایشان خواستند تا با آنان همراه شود. امام حسین (ع) در کنارشان نشست و با آنان غذا خورد و فرمود: خداوند مستکبران را دوست نمی‌دارد. آنگاه فرمود: من درخواست شما را پاسخ گفتم، اینک نوبت شماست. آنان اعلام آمادگی کردند و به همراه امام راهی شده و وارد خانه ایشان شدند. امام به کنیز خود فرمود: هر غذایی که در خانه هست حاضر کن.

2ـ پس از شهادت امام حسین (ع) در عصر روز عاشورا، در پشت آن حضرت اثر برجستگی دیده شد. از امام سجاد (ع) علت آن را جویا شدند. امام سجاد (ع) در پاسخ فرمود: این اثر کیسه‌هایی است که پدرم به دوش می‌کشید و برای زمین گیرها، یتیمان و مستمندان حمل می‌کرد.

3ـ هنگامی که جَون، غلام ابوذر غفاری در روز عاشورا اجازه نبرد خواست، امام حسین (علیه السلام) خطاب به او فرمود: «ای جون تو از سوی من مأذونی، تو برای دستیابی به عافیت به دنبال ما راه افتاده‌ای، پس خود را در راه ما به زحمت نیانداز!» در این هنگام جون خود را به پای امام انداخت و پاهای ایشان را بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا! من چگونه در راحتی همراه شما باشم و در سختی و دشواری شما را رها کنم. مرا محروم نکن تا بویم خوش، جسمم شریف و رنگم سفید گردد. نه، به خدا قسم هرگز از شما جدا نمی‌شوم تا این خون سیاه با خون شما آمیخته گردد. امام به او اجازه داد و هنگامی که به شهادت رسید، خود را به او رساند و فرمود: «خدایا! چهره او را سفید و بویش را خوش و معطر ساز و او را با محمد و آلش محشور ساز و میان او و آل محمد آشنایی برقرار ساز.» گویند در اثر دعای امام حسین (ع) هر کس از معرکه جنگ می‌گذشت از جسد جَوْن بویی خوشبوتر از مُشک به مشامش می‌رسید.

عزت به معنای چیرگی ناپذیری و نفوذناپذیری است. چنان که به زمینی سخت که در آن آب یا چیز دیگر نفوذ نکند «الارض العزاز» می‌گویند. بنابراین، اگر چیزی یا کسی بسان زمین سخت، نفوذناپذیر باشد یا بسان کالای نایاب به سادگی فراچنگ نیاید و به دست کسی چیره نشود، عزیز است. بر همین اساس باید گفت کسی عزیز است که به خاطر برخورداری از شخصیت والا و بالا، نفوذناپذیر بوده و به همین جهت به سادگی فراچنگ نمی‌آید.

در میان پیشوایان دینی عزت و مناعتِ طبع در رفتار امام حسین (ع) از درخشش خاصی برخوردار است و بدون تردید یکی از انگیزه‌های اصلی امام در عدم پذیرش دعوت یزید و کارگزاران او به بیعت، ناسازگاری این امر باعزت نفس بوده است.

بلندمنشی امام حسین از نوع سخنان ایشان هویدا است. در غالب سخنان امام کرامت نفس، مناعت طبع و بلندنگری موج می‌زند.

امام در روایتی به نقل از پیامبراکرم (ص) چنین آورده است: خداوند عزوجل کریم است و کریمان و کارهای بلند و والا را دوست می‌دارد و کارهای پست و دون همتی را ناپسند می‌شمارد.

امام در رفتاری عزتمدارانه پول زیاد، لباس‌های فراوان و فاخری که از سوی معاویه به عنوان صله برای ایشان منظور شده بود، ردّ کرد و در گفتاری بلند چنین سرود:

أغن عن المخلوق بالخالق تغن عن الکاذب و الصادق

و استرزق الرحمن من فضله فلیس غیر الله من رازق

با تکیه به خالق از بندگان بی‌نیازی بجوی. در این صورت از دروغگو و راستگو بی‌نیاز خواهی شد. رزق و روزی را از فضل خداوند بجوی که هیچکس جز خداوند روزی دهنده نیست.

 

حفظ عزّت و گریز از ذلّت چنان در جان و اندیشه امام حسین (ع) جای داشت که وقتی در روز عاشورا پیش از عزیمت به نبرد نهایی، لباس کم بهایی خواست که زیر لباس‌ها بپوشد تا بدین وسیله زشت صفتان و دون همتان آن انسان متعالی را پس از شهادت برهنه نسازند، زینب (س) برای ایشان شلواری کوتاه آورد. امام از پذیرش آن امتناع کرد و فرمود: این لباس ذلت است.

و هنگامی که پس از نخستین خطابه در روز عاشورا قیس بن اشعث به ایشان گفت: چرا به حکم پسرعموهایت تن نمی‌دهی که آنان جز آنچه دوست داری به تو نرسانند و شرّی متوجه تو نسازند؟

امام در پاسخ فرمود: «…نه، به خدا قسم به آنان دست بیعت نخواهم داد و همچون بردگان فرار نخواهم کرد.» و در بخشی از دومین خطابه خود با مخاطب ساختن لشکر عمر بن سعد چنین فرمود: بدانید که این حرامزاده پسر حرامزاده مرا میان دو چیز مخیّر کرده است: میان شمشیر کشیدن و ذلت؛ و ذلت از ما به دور است. خدا و رسول او و مؤمنان و دامن‌های پاک و پیراسته و آزادمردان و گران سران ذلت را از ما دور می‌دانند و نمی‌پسندند که ما اطاعت لئیمان و دونان را بر به خاک افتادن عزتمندانه ترجیح دهیم.

امام حسین (ع) در میانه راه مکه تا مدینه نیز ضرورت پایبندی خود بر اصل عزت پای فشرد

در طول مسیر فرمود: من مرگ را جز سعادت و زندگانی با ستمکاران را جز ننگ و عار نمی دانم. شعار زیبا و درس آموزی که به عنوان شعر در آخرین لحظات بر زبان امام جاری شد، برگ زرین دیگری از عزت مداری ایشان است:

الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار

مرگ از ننگ و عار برتر است و ننگ و عار از افتادن در آتش جهنم برتر است.