حیات پر برکت امام حسن مجتبی علیهالسلام و صلح ایشان از جمله موضوعات مختلفی در تاریخ اسلام و تاریخ تشیع است که درباره چرایی و چگونگی آن نظرات مختلفی مطرح شده است. در همین خصوص این موضوعات را در این نشست با حضور حجت الاسلام محمدجواد باقری ارومی استاد حوزه و دانشگاه مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.
س: جناب ارومی، بر اساس گزارههای تاریخی و سیره حضرت، امام حسن(ع) به نیکوکاری و کرامت معروف هستند. لطفا بعنوان آغاز بحث بفرمایید خواستگاه این امر چیست و چه عواملی در تاریخ باعث گردیده که کرامت و صلح جویی و مهرپروری آن حضرت جلوه خاصی یافته است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض میکنم خدمت شما، همکاران محترمتان و خوانندگان و مخاطبان سایت تخصصی کربوبلا، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه مبارک رمضان. حضرت امام حسن مجتبی (ع) اولین میوه و ثمره خاندان نبوت است و همانطوری که خداوند در قرآن کریم میفرماید که بعضی از خاندانها برگزیده هستند، خاندان اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر اکرم (ص) هم از این نعمت الهی بهرهمند است. همه اهلالبیت (ع) در جمیع فضائل اخلاقی نور واحد و برابر هستند لیکن به اقتضای شرایط یک صفت از هر امام معصوم ویژه و برجسته شده است که کرم و بخشش امام حسن (ع) زبانزد خاص و عام است. ایشان دو بار تمام ثروت و دارایی خود را یکجا به نیازمندان بخشیده و سه بار هم دارایی خود را با آنها نصف کرده است. بیش از بیست بار با پای پیاده به حج مشرف شده است و ظهور و بروز صفت کریم، خداوند متعال هستند.
این فرمایش پیامبر اکرم (ص) آب پاکی را بر روی دست کسانی که میخواستند امام حسن (ع) را «مذلالمؤمنین» معرفی کنند ریخته است و در فرمایش دیگری نیز فرمودهاند: اگر عقل به شکل یک انسان مجسم میشد، آن انسان امام حسن (ع) بود. خب امامی که از گوشت و خون پیامبر (ص) است و در مکتب پیامبر (ص) و علی (ع) تربیت یافته است یقینا مصالح زمان را بهتر تشخیص میدهد و خطا نمیکند.
س: یکی از مسائل مهم در خصوص امام حسن (ع)، صلحی است که حضرت با معاویهبنابوسفیان انجام دادند. به هر حال این مسأله هم در حیات ایشان و هم بعد از آن از سوی افراد و جریانهایی مورد اعتراض قرار گرفت که البته حضرت در دوران حیات خود برای این افراد علت و چرایی صلح خود را کاملا توضیح داده و تبیین کردند. با در نظر گرفتن این موضوع، امام حسن مجتبی (ع) پس از طی وقایعی بسیار، صلح با معاویه را برگزیدند حال آنکه برادر گرامی ایشان نبرد با یزید را ترجیح دادند. از آنجا که شیعه معتقد به عصمت ائمه علیهمالسلام و مصونیت آن بزرگواران از تصمیم خطا هست، حال این مقدار تفاوت در تصمیمگیری بین دو امام و رهبر در چه مسائل و مبانی میتوانست باشد؟
عدهای سعی دارند امام حسن مجتبی (ع) را فردی سازشکار و عافیتطلب معرفی کنند و بهرهبرداریهای سیاسی خاص خودشان را بکنند ولی وقتی در تاریخ و شرایط دوران امام حسن و امام حسین (ع) با دقت مطالعه کنیم میتوانیم این تفاوت شرایط را دریابیم و بفهمیم که حضرت دقیقا به بهترین تصمیم و روش عمل کردند و از هر گونه خطا دور بودند. پیامبر اکرم (ص) درباره حسنین (ع) میفرمایند: «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا و سیدی شباب اهلالجنه - حسن و حسین هر دو امام هستند چه قیام کنند و چه بنشینند و قیام نکنند و هر دوی آنها آقای جوانان اهل بهشت هستند.» بحار ج 43/ص 291. این فرمایش پیامبر اکرم (ص) آب پاکی را بر روی دست کسانی که میخواستند امام حسن (ع) را «مذلالمؤمنین» معرفی کنند ریخته است و در فرمایش دیگری نیز فرمودهاند: اگر عقل به شکل یک انسان مجسم میشد، آن انسان امام حسن (ع) بود. خب امامی که از گوشت و خون پیامبر (ص) است و در مکتب پیامبر (ص) و علی (ع) تربیت یافته است یقینا مصالح زمان را بهتر تشخیص میدهد و خطا نمیکند.
س: با توجه به این توضیحاتی که دادید چه اتفاقاتی و تحولاتی رخ داده بود که مصلحت نظام اسلامی ایجاب کرد حضرت مجتبی (ع) صلح را بر گزیند؟
معاویه با تطمیع سران سپاه امام حسن (ع) و جنگ روانی و شایعهپراکنی در سپاه امام نفوذ کرده بود و شیرازه آن را از هم پاشیده بود.
بعد از شهادت پیامبراکرم (ص) مشرکانی که به ظاهر مسلمان شده بودند فرصت را برای براندازی و ریشهکن کردن فرهنگ اسلام و بازگشت به جاهلیت مناسب میدیدند. حفظ اسلام در این شرایط از هر امری مهم تر بود. لذا همین مسأله باعث شد حضرت امیر (ع) بیست و پنج سال خانه نشین باشد و در دوران اندک حکومت با سه نبرد بزرگ با سه گروه منحرف، کیان اسلام را تقویت کند. بعد از شهادت ایشان و بیعت مردم با امام حسن مجتبی (ع)، معاویه که بر شام و مصر حکومت میکرد بیعت با امام حسن (ع) را نپذیرفت و حضرت او را تهدید به جنگ کرد. معلوم میشود امام از ابتدا در صدد صلح بی چون و چرا نبود. ولی دلایل بسیاری دست به دست هم داد تا با وجود اینکه سپاه امام در اردوی نظامی بودند، حضرت از این جنگ صرف نظر کند و صلح را با شرایطی که متاسفانه معاویه بعدا عهدشکنی کرد و آن را عملی نکرد بپذیرد. در این خصوص میتوان محورهای مهمی را مطرح کرد:
1 – مردم عراق بعد از سه پیکار سنگین جمل، صفین و نهروان از جنگ خسته بودند و انگیزه لازم برای جهاد و جنگ با معاویه را نداشتند.
2 ـ شیعیان و یاران خاص اهلالبیت (ع) در این جنگها به شهادت رسیده بودند و تعداد شیعیان خالص و حقیقی بسیار کم بود.
3 – معاویه با تطمیع سران سپاه امام حسن (ع) و جنگ روانی و شایعهپراکنی در سپاه امام نفوذ کرده بود و شیرازه آن را از هم پاشیده بود.
4 ـ خوارج هم مترصد فرصتی بودند تا انتقام خود را از شیعیان و اهلالبیت (ع) بگیرند و به قدرت طلبی خود بپردازند.
در چنین شرایطی وقتی امام (ع) حتی از جانب یاران خود مورد ترور قرار میگیرد و خیمهاش غارت شده و به او لقب «مذلالمؤمنین» میدهند، برای حفظ جان شیعیان و جلوگیری از خونریزی بین مسلمانان و حفظ اساس دین اسلام چارهای جز صلح نداشتند.
س: آیا رفتار این دو امام بزرگوار [امام حسن و امام حسین (ع)] که پرورش یافته یک مکتب واحد و برادر هم نیز بودند میتواند یک نظام کلی به ما بدهد مبنی بر اینکه تشخیص مصلحت، امری ست که نیاز به تدبیر و شعور میدانی دارد و نمیتوان برای مشکلی واحد در هر زمان یک نسخه واحد ارائه داد؟ اگر چنین است مستندات این جریان چیست؟
قاعده نفی سبیل (نساء/141) هم این مطلب را به ما میآموزد که نباید با تکیه کردن بر دشمنان زمینه تسلط آنها بر مؤمنین و مسلمانان را فراهم کنیم بلکه اگر چه به ظاهر مجبور به صلح یا توافق با دشمنان دین شدیم و نرمش قهرمانانه نشان دادیم ولی در درازمدت موجب پیروزی اسلام شویم نه اینکه با سستی و عقب نشینی و دادن امتیازات گزاف، دشمن را بر خودمان مسلط کنیم.
معاویه از دوران خلیفه دوم خود را به عنوان حاکم شام میدانست و بخاطر دوری مسافت شام و حجاز برای خود دارای حکومتی خودگردان شده بود. پنج سال در دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع)، ده سال با امام حسن (ع) و ده سال با امام حسین (ع) معاصر بود و در این مدت مکاتبات و تهدیداتی هم نسبت به ائمه مطرح میشد. اما معاویه فردی تزویرگر و متظاهر بود. او تظاهر به دینداری میکرد. هر چند بعد از ماجرای صلح و ورود به کوفه علنا اعلام کرد که من با شما نجنگیدم تا نماز و روزه و حج انجام دهید بلکه جنگیدم تا بر شما حکومت کنم. با این حال مجموعا همواره تظاهر به دینداری داشت. پس صلح با چنین کسی که ظواهر اسلامی را _ ولو مزورانه _ رعایت میکرد، میتوانست آسیبی به اساس اسلام وارد نکند. ولی یزید فردی بود که حضرت امام حسین (ع) او را اینگونه معرفی میکند: معلن بالفسق.
یعنی آشکار کننده گناه و معصیت. چه بسا اگر نوه رسول خدا در برابر چنین کسی کرنش و صلح مینمود، دستاویزی برای دیگر مردمان میشد تا آنان نیز با یزید بیعت کنند و عملا آثار فرهنگ اسلامی محو و نابود میشد. لذا در آن شرایط راهی جز قیام و شهادت باقی نمانده بود. حضرت امام حسن (ع) در برابر منتقدان صلح بارها فرمودند: که چون یارانی برای جنگ با معاویه نداشتند تن به صلح دادند و حکمت این صلح را مانند حکمت صلح حدیبیه بیان کردند که در ظاهر عقب نشینی و عقبگرد بود ولی در آیندهای نزدیک منجر به فتح مکه شد.
یقینا در نظر گرفتن شرایط زمانه و شناخت دقیق و عمیق از دشمن ما را در رسیدن به هدف یاری خواهد کرد. سنتهای الهی و قواعد کلی برگرفته از قرآن مثل عدم اعتماد به ظالمان و دشمنان دین (هود/ 113)، لزوم جهاد و مبارزه با دشمنان دین (توبه/73) و قاعده نفی سبیل (نساء/141) هم این مطلب را به ما میآموزد که نباید با تکیه کردن بر دشمنان زمینه تسلط آنها بر مؤمنین و مسلمانان را فراهم کنیم بلکه اگر چه به ظاهر مجبور به صلح یا توافق با دشمنان دین شدیم و نرمش قهرمانانه نشان دادیم ولی در درازمدت موجب پیروزی اسلام شویم نه اینکه با سستی و عقب نشینی و دادن امتیازات گزاف، دشمن را بر خودمان مسلط کنیم.
س: در پایان اگر صحبتی است بفرمایید؟
در پایان، با تشکر از مجموعه خوب سایت کربوبلا که این فرصت را در اختیار بنده گذاشتید باید عرض کنم بحث و صحبت در این مورد بسیار فراوان است که در حوصله و زمان اندک این گفتوگو نیست ولی سعی کردم که نکات اساسی و اصلی را خدمت شما و خوانندگان فرهیخته کرب و بلا عرض بکنم.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.