دهه کرامت با بشارت دو ولادت باسعادت آغاز شد. امواج پرتلاطم شعف و شادی، گاهی دل را به قم می‌کشد و گاهی به مشهد و به راستی شادمانی در دل دوستان اهل‌بیت علیهم‌السلام «موج می‌زند» و چقدر در مذاق اهل ذوق خوش می‌نشیند که با ردیف «موج می‌زند» جشن میلاد خواهر و برادری از قبیله کرامت و از عشیره رأفت را خجسته‌تر کنند.
درست است که در وادی شعر و شاعری، استقبال از یکدیگر مرسوم و معمول است اما گاهی این اتفاق بدون اطلاع و ناخواسته صورت می‌گیرد؛ یعنی بدون این‌که شاعر بداند که شاعر دیگری در وزن خاصی و با ردیف و قافیه خاصی شعری دارد، به سراغ همان بحر و همان قافیه و ردیف می‌رود.

جناب صائب تبریزی غزلی دارد به ردیف «موج می‌زند» و با مطلع و مقطع:

زیر سپهر، دست دعا موج می‌زند

در خانه کریم، گدا موج می‌زند

صائب! مکش سر از خط تسلیم زینهار

کآرام در مقام رضا موج می‌زند

استادان محمدعلی مجاهدی با تخلص «پروانه» و سید محمد رستگار با تخلص «رستگار» دو شاعر آیینی و پیش‌کسوت معاصرند که به ترتیب از قم و از مشهد، خدمات ارزنده‌ای به ساحت شعر ولایی داشته‌اند.

شعر استاد مجاهدی در باب مدایح و مناقب حضرت معصومه سلام الله علیها و شعر استاد رستگار در مدیحه و منقبت حضرت امام رضا علیه‌السلام است که هر دو با غزل «صائب» هماهنگ سروده شده است. البته شعر «مجاهدی» در قالب ترکیب‌بند بوده که به نخستین بندش اکتفا شده ولی شعر «رستگار» غزل است. «پروانه» به توصیف حرم مطهر حضرت معصومه (ع) می‌پردازد اما «رستگار» خود حضرت را مخاطب ساخته و به نجوا می‌پردازد.

اگر با خواندن هر یک از این دو شعر، احرام زیارت بسته‌اید و زائر حرم شده‌اید، با این تک بیت هم از مشهد یا قم به کربلا پرواز کنید؛ راستش را بخواهید جای خالی قافیه «کرببلا» طبع را به مشق شعر وادار کرد و چنین بیتی را رقم زد:

آب فرات، بس عرق‌آلود و شرمسار

در پهن‌دشت کرببلا موج می‌زند

 

***

این‌جا فروغ عشق و صفا موج می‌زند
نور خدا به صحن و سرا، موج می‌زند

این‌جا که طور جلوه و سینای ایزدی است
از هر کرانه نور خدا موج می‌زند

این‌جا مطاف اهل زمین است و آسمان
وز شهپر فرشته، فضا موج می‌زند

لبیک از زبان اجابت توان شنید
در این فضا که نور دعا موج می‌زند

این‌جا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ
از شش جهت فروغ ولا موج می‌زند

از جلوه جلال تو ای مظهر کمال!
نور صفا در آینه‌ها موج می‌زند

در کوی تو که ساحل امن است و عافیت
دریای بی‌کران صفا موج می‌زند

ای کعبه امید! که در بارگاه تو
نور امید در همه جا موج می‌زند

دستی به دست‌گیری دل‌ها دراز کن
وین عقده‌ها ز کار دل خسته باز کن

 

***

در طوف کعبه تو صفا موج می‌زند

در زمزم تو آب بقا موج می‌زند

 

شاها! ز لطف توست که روز و شب این همه

بر آستانه تو گدا موج می‌زند

 

دست نوازشت به سر زائرت گواست

این‌جا عطا به روی خطا موج می‌زند

 

کس نارضا نرفته از این آستان برون

در چشم زائر تو رضا موج می‌زند

 

دارالشفاست کوی تو، جای شگفت نیست

این‌جا اگر که شهد شفا موج می‌زند

 

این‌جا اگر دعا به اجابت نمی‌رسد

تا عرش از چه دست دعا موج می‌زند

 

از هر دل شکسته صدا می‌رسد به گوش

در این حرم همیشه صدا موج می‌زند

 

با دست خالی از حرمت کس نمی‌رود

تا روی گنبد تو طلا موج می‌زند

 

کویت بهشت ماست که هرجا رویم باز

در دیده اشک حسرت ما موج می‌زند

 

دادی به «رستگار» هم اذن حضور را

زآن بر لبش سپاس خدا موج می‌زند

 

برای مشاهده مجموعه اشعار محمدرضا مجاهدی در سایت کرب‌وبلا اینجا و برای مشاهده مجموعه اشعار محمد رستگار در کرب‌وبلا اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر بهبخش اشعار سایت کرب و بلا مراجعه کنید.