به گزارش کربوبلا، دکتر عبدالرضا سپنجی عضو هیات علمی، استادیار و مدیر گروه مطالعات فرارشته ای پژوهشگاه علوم انسانی در نشست «نقد و بررسی عملکرد رسانههای دینی در ایران» گفت: در موضوع تعامل دین نه تنها با حوزه رسانه، بلکه با دیگر حوزهها همچون، سیاست، اقتصاد، جامعه، تمدن و امثالهم سخن بسیار گفته شده است و دیدگاههای متنوعی در تمامی این حوزهها وجود دارد. طی 4 دهه اخیر، به دلیل خاطره خوشی که از ماهیت منبر وجود داشت، حتی تا قرن اخیر و تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، منبر بهعنوان پاسخگوی تمامی اقتضائات و نیازهای رسانهای دینی در جامعه شناخته میشد.
سپنجی، ظهور منبرها در عرصه رسانهها را بدون توجه به کارکردهای هر دو حوزه نادرست دانست و گفت: منبر به صورت نادرست به رادیو و تلویزیون آمد و حال آنکه در 40 سال اخیر و به خصوص 4 سال اخیر وسعت فضای سایبری به شدت افزایش یافته است و تلاشهایی هست که منبر به این عرصه نیز وارد شود.
این پژوهشگر عرصه ارتباطات، دلیل چنین اقدامی را نبودن شناختی صحیح از مقتضیات رسانه در میان سیاستگذاران و دستاندرکاران حاکمیتی دانست و گفت: عموم سیاستگذاران رسانه تصور میکردند هر آنچه که در منبرهای وعظ و خطابه بیان میشود، میتواند عینا در فضای رادیو یا تلویزیون نیز مطرح شود و با آوردن منبر به تلویزیون، ضمن آنکه مردم دیندارتری خواهیم داشت تغییر و تحولات و خواستهای حاکمیتی محقق میشود، اما در واقع اینگونه نشد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، در ادامه بیان کرد: این تصور غلط وجود دارد که افراد مخاطب تلویزیون و رادیو و چه آنهایی که در فضای سایبری گشت و گذار میکنند، همان مخاطبانی هستند که پای منبر زانو میزنند و به خطابهها گوش میدهند و بر مبنای همین تفکر بود که تلاش شد با ابزاری مانند رسانه افراد را تعلیم دهیم و به تربیت یا هدایتشان بپردازیم.
متأسفانه رسانه را مدرسه، حسینیه و مسجد تلقی میکنیم و تمامی توقعات از این دستگاهها را از رسانه مطالبه میکنیم.
وی افزود: این تفکر صرفا مختص به جمهوری اسلامی نیست و رضاخان هم در سال 1319 در بیانیهاش برای رادیو آن را ابزاری برای تربیت مردم میدانست و تصور میکرد رادیو، مدرسه است.
سپنجی، با بیان اینکه تحمیل مسئولیت همه نهادهای دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره، رسانه را عملا از رسالت اطلاعرسانی و سرگرمسازی جامعه بازخواهد داشت، اظهار کرد: متأسفانه رسانه را مدرسه، حسینیه و مسجد تلقی میکنیم و تمامی توقعات از این دستگاهها را از رسانه مطالبه میکنیم در حالیکه رسانه چنین کارکردی ندارد و محدودیتها، کارکردها و اقتضائات خاص خود را داراست.
وی افزود: در حال حاضر در کشورهای اسلامی مسئولیت همه این بخشها با شدت زیاد به دوش رسانه است که البته در جمهوری اسلامی ایران با شدت بیشتری دنبال میشود.
این پژوهشگر عرصه ارتباطات، با بیان اینکه خطای دید در توجه به ماهیت و کارکرد رسانه موجب شده است که کل مسیر اشتباه پیموده شود، یکی از مهمترین علل این امر را عدم آگاهی دولتمردان و سیاستگذاران از نظریات رسانه دانست و افزود: نظریه استحکام در ارتباطات بهعنوان یکی از همین نظریهها، بیان میکند که افراد سعی در استحکامبخشی به عقاید و افکار موجود خود دارند؛ بر اساس این نظریه انتشار پیام دینی در رسانه، اگرچه باعث دیندارتر شدن فرد دیندار میشود، ولی به همان میزان موجب دور شدن و بیدینتر شدن فرد بیدین میشود که این امر در فضای سایبری نیز به همین شکل دارای مصداق است.
سپنجی ادامه داد: حتی تا اواخر دهه 80 و سالیان اخیر که تلویزیون رسانه اصلی و عمومی به شمار میرفت تصور میکردیم که با تکرار پیام، یادگیری افزایش مییابد، در صورتیکه در واقع هر موضوعی تا حد معینی دریافت میشود و مخاطب از یک نقطه به بعد، پیام و تکرار آن را بر نمیتابد که بیانگر نظریه بومرنگ است و در واقع، پیام ارسال شده را به سوی ارسالکننده پس میفرستد. این اتفاق در رسانههای ما نیز رخ داد و به قدری برخی پیامها تکرار شدند که مردم علاقه خود را به رسانه از دست دادند و از آنجاییکه انتخابهای دیگری مانند ماهواره هم داشتند، به سوی دیگر گزینهها تمایل پیدا کردند.
وی در ادامه اظهار کرد: باید از ارائه پیام مستقیم دینی و بیان مکرر بپرهیزیم، چراکه چنین اقدامی به جای ایجاد جاذبه، نرخ قابل توجهی از دافعه را در جامعه نسبت به دین رقم میزند اما در عین حال این پیامها برای برخی منطقهها از جمله کشورهای اطراف همچنان دارای جذابیت هستند و در حالی که سر در لاک خود فرو بردهایم، به این ظرفیت، توجه جدی نشان ندادهایم.
انتشار پیام دینی در رسانه، اگرچه باعث دیندارتر شدن فرد دیندار میشود، به همان میزان موجب دور شدن و بیدینتر شدن فرد بیدین میشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی بیان کرد: تبلیغ غیر مستقیم، ابزار کارآمدی است که میتواند یک تصویر ثابت را در نزد افکار عمومی، آن هم به صورت غیرملموس و کاملا هوشمندانه تغییر دهد و متأسفانه ما برای تبلیغ دین صرفا به روشهای مستقیم عمل کردهایم. باید هم در تعاملات رسانهای و هم در تعاملات انسانی از ابزارهای تبلیغ غیرمستقیم استفاده شود.
این فعال عرصه ارتباطات پیام را منشوری 3 وجهی و مشتمل بر نشانهها، محتوا و نحوه ارائه عنوان کرد و گفت: برای انتقال مفهوم حداقلی از قراردادهای قابل فهمی تحت عنوان نشانه بهره میبریم و میدانیم که ارتباط رخبهرخ بهترین و کاملترین انواع ارتباط است بهطوریکه 98 درصد پیامها از همین معبر منتقل میشود.
پژوهشگر عرصه ارتباطات با بیان اینکه برای قشر مذهبی نهتنها دچار کمبود پیام نیستیم بلکه با زیاد بودن پیام مواجهیم، گفت: در مقوله محتوا، چالشهای جدی وجود دارد و این که اساسا چه محتوایی را باید تولید و ارائه کنیم، مورد بحث جدی است. اگرچه با زیاد بودن پیام در این عرصه مواجهیم اما به کیفیت و چیستی این پیام که نسبت به کمیت آن در اولویت بالاتری قرار دارد، کمتر توجه شده است.
وی افزود: علاوه بر موارد یادشده، بخش مهم و قابل توجهی که نسبت به آن غفلت داشتهایم، فضای سایبری است. میبینیم که در تبلیغ دینی در فضای سایبری، دین پایه قرار گرفته است و اخلاقیات بعد از دینداری مطرح میشود؛ با این نگاه ضمن خلط مبحث و عوض شدن محل نزاع، به بیراهه میرویم زیرا اگر انسانی اخلاقی نباشد قطعا سراغی از دین نمیگیرد و انسانی که دینی میشود لزوما اخلاقی نیست.
سپنجی با اشاره به نقش خلا اثرگذار آموزش در رخدادن اشتباهات و انحرافات این چنینی گفت: آموزش و پرورش در این عرصه به شدت ضعیف عمل کرده است. جامعه برای تشخیص سره از ناسره این عرصه، نیازمند سواد رسانهای است که متأسفانه این امر مهم درآموزش و پرورش مورد غفلت واقع شده است.
نسل جدید نسلی خواهد بود که ادبیات دینی، تربیت دینی، رسانهها و حاکمیت را به چالشی جدی خواهد کشید.
این پژوهشگر حوزه ارتباطات با تأکید بر اینکه از سالهای پیش خانوادهها و فرزندان باید بر سواد رسانهای آگاهی میداشتند، گفت: در حالی که انگلستان سواد رسانهای را از 1927 میلادی و از سالهای آغازین تحصیلی آموزش میدهد، این آموزشها در ایران از سال 1395 و از مقطعی که سالهای زیادی از تحصیل افراد سپری شده است، آغاز میشود.
وی افزود: متأسفانه شناختی صحیح از کارکرد رسانه، به عنوان یک عنصر تسهیلگر که میتواند روندها را تسریع ببخشد، آموزش ندادیم و بر همین اساس، رسانه که در واقع ابزار اطلاعرسانی است عامل اصلی تلقی شد.
سپنجی، گسست جدی میان نسلها را یکی از چالشهای فراروی ارتباط دین و رسانه برشمرد و گفت: نسل جدید نسلی خواهد بود که ادبیات دینی، تربیت دینی، رسانهها و حاکمیت را به چالشی جدی خواهد کشید و اگرچه سعی شده است تربیت خانواده بر این نسل حاکم شود، اما رسانه بهقدری گستردگی جهانی یافته که نسل جدید مطالبهگری و بیان افکار و عقاید خود را به خوبی آموخته است؛ باید پیامدهای گریبانگیر این نسل و پدیدهای مانند دینگریزی، با سرمایهگذاری و توجه ویژه بر اساس برنامهریزی راهبردی چاره شود.
باید بچهها را پیش از مدرسه حداکثر تا پایان دوران دبستان با این فضا آشنا و آنان را برای مواجهه با پیامدهای این عرصه آماده کنیم. به عقیده روانشناسان شخصیت کودک تا قبل از 4 سالگی شکل میگیرد اما آیا پدران، مادران و معلمانی داشتیم که توانایی شکل دادن صحیح به فرزندانشان را داشته باشند؟ متأسفانه وجود چنین خلایی، گسست میان نسلها را ایجاد کرده است.
سپنجی با تأکید بر اینکه باید از جوانان خلاق، جوان و خوشفکر در سیاستگذاریها، اتاقهای فکر و برنامههای راهبردی بهره جسته شود و دایره بسته سیاستگذاری در عرصه رسانه، محدود و معطوف به چند نفر نباشد، اظهار کرد: متأسفانه در جامعه ما که همچنان افراد را حتی تا سنین میانسالی ناپخته میدانند، میدان برای نقشآفرینی جوانان فراهم نیست.
وی ادامه داد: در رسانه و فضای سایبری نیز به نقش و ظرفیت جوانان توجهی نشده است و اگر هم در این فضا حضور دارند، نه در نقش تصمیمگیرنده بلکه به عنوان تدارکاتچی فعال هستند. اما اگر با خلاقیت، انگیزه، اعتماد به نفس و ایدههای نوآورانه، این نسل وارد عرصه رسانه و دین شود، قطعا پیشرفتهای ارزشمندی حاصل خواهد شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی با اشاره به اهمیت درک روش موجهای کوتاه گفت: این راهبرد نیز متأسفانه در رسانههای کشور ما به خوبی درک نشده است و صاحبان رسانه، تصور میکنند یک برنامه یا پیام میتواند الیالابد پاسخگو باشد، در حالیکه ممکن است یک برنامه برای یک مدت محدود و کوتاه جوابگو باشد و بعد نیازمند تغییر راهبرد باشد. این امر نیازمند اصلاح نگاه سیاستگذاران و اندیشمندان این حوزه است و باید با به روز شدن و نفوذ خلاقیت، این نگاه غالب تغییر کند.