حجت الاسلام والمسلمین سید محمد باقر علوی تهرانی در اجتماع عمومی کانون بسیج مداحان یاس کبود بیاناتی را در ارتباط با یکی از ویژگیهای شیعه حقیقی و عدم غفلت از یاد خداوند ایراد کرد که در ادامه به آنها میپردازیم.
یکی از یاران امام صادق (ع) به نام ابوالصباح کنانی خدمت ایشان رسید و عرض کرد: من به دلیل انتساب به شما خیلی طعنه و ناسزا از مردم میشنوم و آنها من را گمراه میخوانند و در واقع میخواست که بر امام منت بگذارد. حضرت صادق (ع) نیز در پاسخ فرمودند: مگر شما به ما منتسب هستی؟ چه کاری کردهای که خود را به ما نسبت میدهی؟
برخیها گمان میکنند که اهل بیت (ع) خیلی راحت کسی را میپسندند. ما باید روشی درست و پسندیده داشته باشیم تا مورد رضایت اهل بیت (ع) واقع شویم. در دوره هر امام معصومی سیر کنید میبینید که تعداد یاران اصلی و واقعی ایشان بسیار کم است. حضرت علی (ع) مریدان و اصحاب بسیاری داشت اما فقط برای مالک اشتر فرمود که «مالک برای من همانند من برای پیامبر (ص) است.» باید ببینیم مالک چه کاری انجام داده که امیرالمؤمنین (ع) در وصف او چنین فرموده است. پیامبر گرامی اسلام نیز همانند حضرت علی (ع) پیروان زیادی داشت اما فقط برای سلمان فرمود «سلمان از ما اهل بیت است.»
وجود مقدس سیدالشهدا (ع) نسبت به سایر ائمه وضعیت بهتری داشت چرا که تعداد یاران واقعی ایشان 72 نفر بود. برای امام صادق (ع) نقل کردهاند که 4 هزار شاگرد در دوران 20 ساله امامت خود داشتهاند. مرحوم عمادزاده هم در کتاب خود 12 هزار شاگرد را نقل کرده است. در شهر مدینه از امام صادق (ع) پرسیدند که چرا قیام نمیکنی؟ حضرت به گله گوسفندان که تعداد آنها 17 رأس بود اشاره کرد و فرمود «اگر به اندازه این گله یار داشتم قیام میکردم».
سهل بن حسن خراسانی از خراسان خدمت امام صادق (ع) در مدینه رسید و گفت: در شهر ما هزار شمشیر از غلاف و نیام بیرون آمده و منتظر اشاره است. اگر شما اجازه دهید ما با قیام خود بنی عباس را نابود میکنیم تا شما بر ما امامت کنید و طعم حقیقی عدالت و حکومت را به مردم بچشانید. تنور روشنی در اتاق حضرت صادق (ع) وجود داشت و ایشان فرمودند «داخل این تنور برو». سهل بن حسن خراسانی نیز از دستور امام تعجب کرد و نرفت. هارون مکی وارد اتاق حضرت شد و بلافاصله پس از امر امام، به داخل تنور رفت. سپس رئیس مذهب شیعه به گفت و گو با سهل پرداخت و از وضعیت آب و هوا و کشاورزی پرسید. سهل که بسیار تعجب کرده بود به امام گفت: آقاجان یکی از یاران شما در حال سوختن است و شما از من سؤال میپرسید؟ حضرت صادق (ع) به سهل بن حسن خراسانی فرمود «برو و درب تنور را بردار». وقتی درب را برداشت هارون را مشاهده کرد که سلامت است و هیچ اتفاقی برایش نیفتاده است. امام از حسن پرسید: چند نفر یار همانند هارون مکی در خراسان وجود داردتا ما قیام کنیم و حسن نیز پاسخ داد که چنین اصحابی وجود ندارد.
جابر جوفی خدمت امام باقر (ع) رسید و در ارتباط با شیعه و تشیع سخن گفت. حضرت به او فرمود «ادعای دوست داشتن امام کافی نیست. به خداوند سوگند شیعه ما نیستند مگر کسانی که تقوای الهی را رعایت کنند. شیعیان ما شناخته نمیشوند مگر اینکه 13 خصلت داشته باشند.»
بنده در این دقایق باقی مانده به تشریح یکی از خصلتهای شیعه واقعی که طبق بیانات حضرت باقر (ع) «دائم الذکر بودن» است میپردازم. طایفهای از ایران به مدینه رفتند و به خانه امام رضا (ع) مشرف شدند و خود را شیعیان حضرت معرفی کردند. حضرت که به رئوفی و مهربانی شناخته میشوند، بعد از اندکی تأمل درب را باز نکردند و فرمودند که «من شما را نمیشناسم». در کتاب «عیون اخبار الرضا (ع)» نقل شده است که این طایفه ایرانی در 2 ماه حدود 60 بار به منزل علی بن موسی الرضا (ع) رفتند اما همین ماجرا هر بار تکرار میشد. در آخرین بار گفتند: آقا ما از محبان و دوستداران شما هستیم و حضرت درب را باز و از آنها به طور مفصلی پذیرایی کردند.
یکی از نفرات آن گروه تعجب کرد و گفت: ما همان گروه قبلی هستیم اما چرا دفعههای قبل ما را تحویل نمیگرفتید و ما را نمیشناختید؟ و حضرت در پاسخ فرمودند «در دفعههای قبلی ادعایی میکردید که در آن دروغ وجود داشت زیرا شما از شیعیان ما نیستید. اما این بار گفتید که ما از دوستداران شما هستیم و دیدم که راست میگویید و درب را باز کردم.»
مقصود از «ذکر» در حدیث امام باقر (ع) صرفا این نیست که تسبیحی را در دستان خود بگیریم و اذکار مختلفی را بگوییم. حضرت محمد (ص) فرمودند «من از رعایت سه مورد انصاف، مواسات یا کمک کردن به یکدیگر و دائم الذکر بودن در میان امتم میترسم.» برای اینکه معنای ذکر را به درستی متوجه شویم باید به آیات قرآنی که در ادامه عرض میکنم توجه کنیم.
1. خداوند متعال در آیه 6 سوره مبارکه فاطر ابلیس را دشمن ما معرفی میکند و میفرماید « إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ». ابلیس دشمن شماست پس شما هم باید دشمن ابلیس باشید.
2. در آیه 60 سوره نساء میخوانیم « وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً». هدف شیطان در دشمنی، کشاندن شما به گمراهی است. شیطان میخواهد ما را بیراههای هدایت کند که سالها نتوانیم به مسیر الهی بازگردیم.
3. در آیه 82 سوره مبارکه ص شیطان قسم خورده و گفته است «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ». خدایا! به عزتت سوگند میخورم که همه انسانها را گمراه میکنم. شیطان از خیلیها بهتر است. چرا؟ به این دلیل که خیلی از مردم وقتی شما را میبینند برای شما تعظیم میکنند و وقتی شما نیستی برای شما نقشه میکشند اما شیطان دشمنی خود را علنی اعلام کرده است. شیطان به اسم «عزیز» حضرت حق قسم خورده است و این نشان از جدی بودن کار او دارد.
برخی میگویند حالا مگر همنشینی با شیطان چه ضرری دارد؟ در آیه 38 سوره نساء آمده است «وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَریناً فَساءَ قَریناً». شیطان هم نشین بدی است و خیر و برکتی در این موجود وجود ندارد. ولی با همه این روایات و احادیث، شیطان به همه مسلط نیست. در آیه 99 سوره مبارکه نحل میخوانیم «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» یعنی «شیطان بر کسانی که ایمان آوردهاند و به خدا توکل کردهاند مسلط نیست». هم چنین در آیه 100 همین سوره آمده است « إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ» در واقع تسلط شیطان بر کسانی است که ولایت او را پذیرفتهاند و در مقام شرک هستند.
اگر کسی بگوید من مشرک هستم یعنی زمینه را برای ورود شیطان فراهم کرده است. شیطان در آیه 36 سوره مبارکه زخرف میگوید « وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ». من رفیق کسی هستم که از یاد خداوند غفلت کند. به هر میزانی که از یاد خدا غافل شویم، شیطان نیز به همان میزان به زندگی ما ورود پیدا میکند و با ما دوست میشود. ما خلق شدهایم تا به بالاترین هدف خود که «جانشینی خداوند» است برسیم و برای رسیدن به این جایگاه باید دنیا، نفس و شیطان را پشت سر بگذاریم و با آنها مبارزه کنیم.
حضرت حق در حدیث معراج خطاب به پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرماید «یا احمد! انت لا تغفل ابدا». ای احمد! هرگز در عمرت غفلت نکن زیرا اگر کسی غفلت کرد دیگر برای او فرقی نمیکند که در چه مسیری به انحراف کشیده شود. اما اگر بخواهیم همیشه به یاد خدا باشیم چه راهی وجود دارد؟ حضرت صادق (ع) فرمود « من قال لا إله إلا الله مخلصا دخل الجنه و إخلاصه بها أن یحجزه لا إله إلا الله عما حرم الله» یعنی «هر کس از روى اخلاص «لا اله الا الله» بگوید وارد بهشت مىشود، و اخلاص او در این ذکر به این است که شهادت دادن به یگانگى خداوند او را از محرمات الهى باز دارد».
به هر میزان که از توحید فاصله بگیریم، به گناه آلوده میشویم. شما جامعه مداحان هستید و نقش مهمی دارید. کسی که میخواهد مردم را به اهل بیت (ع) متصل کند، باید خودش هم رنگ و بویی از این خاندان بزرگوار داشته باشد. کار مداحان صرفا گریاندن مردم نیست بلکه وصل کردن مردم به اهل بیت (ع) مهمترین وظیفه شما است. این جلسات به دلیل اینکه منشأ هدایت هستند دشمنان زیادی دارند.