کربوبلا: داستان رستاخیز نبرد میان خیر و شر است. نبرد میان خوبی و بدی، پاکی و ناپاکی. فیلم مستقیما به واقعه عاشورا٬ مهمترین قیام شیعیان در تاریخ می پردازد و این ماجرا را به روایت بکیر بن حر روایت میکند. این اثر سینمایی از نقطه نظر فیلمبرداری، جلوه های ویژه، طراحی صحنه، لباس، نور و رنگ، گریم، میزانسن و موسیقی درست و عالی است. رستاخیز همانند فیلم قبلی درویش یعنی دوئل از لحاظ تکنیکی نمره بسیار خوبی می گیرد و باید گفت از دوئل نیز پخته تر و یک سرو گردن بالاتر است و متناسب با استانداردهای بین المللی است. اساسا درویش نشان داده که کارگردان تکنیک است و در رستاخیز بر این توانایی خود مهر تایید می گذارد ولی در روایت فیلم کمی دچار مشکل است.
احمدرضا درویش از نسل دوم سینماگران بعد از انقلاب به شمار میآید. او در گروه فیلمسازانی قرار دارد که به مضامین جنگ و حاشیه جنگ پرداخته اند. کارنامه درویش نشان از این دارد که همواره آثارش از پرجایزه ترین ها بوده اند. یعنی به جز دو فیلم اولش، از کیمیا و سرسزمین خورشید تا آخرین آن دوئل، بیشترین کاندیدای سیمرغ و برنده این تندیس شده است. بنابراین در رستاخیز با کارگردانی کارکشته طرف هستیم که تکنیک را خوب می داند و خود برآمده از جنگ است.
در این فیلم تمامی صحنه پردازی ها و جلوه های ویژه و نحوه فیلمبرداری بسیار خوب از آب در آمده است. همچنین موسیقی مورد استفاده در فیلم به عنوان مکمل تصاویر بسیار تاثیرگذار است. بی دلیل هم نیست که چنین است؛ استفاده از عوامل حرفه ای و شاخص در پشت صحنه و به خصوص استفاده از موسیقیدانی که جایزه اسکار را در کارنامه دارد از جمله این دلایل است.
درویش از تدوینگر معروف جهانی یعنی طریق انوار استفاده کرده اما با وجود برخی حذفیات در فیلم و خلاصه کردن آن، تدوین کمی دچار مشکل شده است و مشکل عدم انسجام روایی فیلم نیز کمی به مشکل آن دامن زده است. باید گفت این عدم انسجام تا حدودی از فیلمنامه سرچشمه می گیرد. در فیلم هیچ فصلی با دیگری ارتباط ارگانیک و دیالکتیکی برقرار نمی کند، مرتب سکانس ها جهش دارند و فرصت فکر کردن به تماشاگر نمی دهد. موصوع و مضمون که تکلیفش روشن است و تماشاگر با اطلاعات از پیش داشته به سالن می رود. درویش شمایل خوبی از شخصیت های تاریخی تصویر کرده است؛ در نگاه اول آدم علاقه مند می شود ولی با اندکی جلو رفتن مشکل روایت او٬ را متوقف می کند. در واقع حس و حال انرژیکی ندارند تا جایی که علاقه مندان حضرت عباس (ع) به اندازه تعزیه ها هم دچار تغییر حالت نمی شوند و یا حر کمرنگ تر از پسرش جلوه دارد خصوصا که رزم و مصاف ها عموما در قاب های بسته گرفته شده اند.
اگر از نقدهای گفته شده بگذریم باید گفت رستاخیز در سینمای ایران نمره قبولی می گیرد ولی نه به عنوان یک شاهکار هنری، فقط در حدی که در نشان دادن واقعه عاشورا با استاندرادها و اصول سینمایی موفق بوده است.
رستاخیز دل را به اندازه نمی لرزاند و فکر را به حرکت در نمی آورد.[1] برای مثال صحنه شهادت حضرت عباس (ع) یا حضرت علی اصغر(ع) آن طور که باید، همانند تعزیه ها و روضه ها سوزناک نیست و حس و حال آن را ندارد. دقیقا برعکس سریال مختارنامه که بدون تردید موفقیتش حاصل روایت منسجمش بود. و به اعتقاد نگارنده نماهای عاشورایی فیلم مختارنامه بسیار تاثیرگذارتر و سوزناک تر بود.
یکی دیگر از مشکلات این فیلم سریع اتفاق افتادن صحنه های عاشورا پشت سر یکدیگر است به طوری که به مخاطب مجال تفکر نمی دهد. توبه کردن حر و پسرش بکیر، نحوه شهادت آن دو، شهادت حضرت عباس (ع)، شهادت حضرت علی اصغر (ع) و... بسیار سریع و پشت سرهم اتفاق می افتد و این طور به نظر می رسد که کارگردان فقط می خواهد داستان عاشورا را از نظر ظاهری تعریف کند و تکلیف را به سرانجام برساند. درویش در این فیلم فقط همان قصه را که همه شنیده ایم سریع روایت کرده بدون آن که چیزی به مخاطب بیفزاید یا درباره آینده سبز شیعیان و موعود چیزی بگوید و یا از فلسفه و روح قیام صحبت کند. همه می دانیم که پرنده شیعه دو بال دارد: گذشته سرخ و آینده سبز[2]. درویش در این فیلم گذشته سرخ و شهادت طلبی شیعیان را نشان داد که همانا قیام عاشوراست اما از فلسفه این قیام و از آینده و عدالت خواهی موعود چیزی نگفت.
اگر از نقدهای گفته شده بگذریم باید گفت رستاخیز در سینمای ایران نمره قبولی می گیرد ولی نه به عنوان یک شاهکار هنری، فقط در حدی که در نشان دادن واقعه عاشورا با استاندرادها و اصول سینمایی موفق بوده است. درامی از مصاف خیر و شر و نمایش شخصیت های عاشورایی که قرن ها به آزادگان و مبارزان درس رسم ایستادگی و اخلاق داده اند به خوبی به تصویر درآمده اند. باید گفت برخی صحنه های فیلم خلاقیت را به خوبی نشان می دهند. صحنه هایی مانند کعبه که از دور به نمایش در می آید و صحنه قرار گرفتن سپاهیان در برابر هم و اقتدار سپاه عمرسعد در مقابل تعداد کم یاران امام حسین که به صورت لانگ فیلمبرداری شده نمونه هایی از این خلاقیت های هنری است که جنبه مثبت فیلم را بالا میبرد.
دیالوگ های رد و بدل شده بین شخصیت ها نیز از استحکام برخوردار است. در فیلمنامه متن و عباراتی وجود دارد که خودنمایی می کنند و کمی باعث تفکر مخاطب شوند و هرکدام در جای خود به درستی ایراد شده و در خدمت مسایل روایت و معنای کلی اثراست.
میزانسن و چینش صفحه و رنگ بندی نیز سرجای خودش به نحو احسن رعایت شده است و در هیچ صحنه ای چیزی زیاد یا کم نمیبینیم و این نشان از پختگی کارگردان دارد و همه این ها در کارگردانی خوب درویش و مدیریت فیلمبرداری حسین جعفریان و همچنین طراحی صحنه مجید میرفخرایی و چهره پردازی محسن موسوی خلاصه می شود. جلوه های ویژه میدانی نیز در اینگونه فیلم های حماسی نقش پررنگی دارد که حمیدرضا سلیمانی به درستی از عهده آن برآمده و به واقع مخاطب را آن گونه هدایت می کند که گویی خود را در میدان نبرد می بیند. همه این عناصر با موسیقی تکمیل کننده استفان واربک عجین شده و به صفحه نقره ای سینما نقش بسته است. تمامی این ارکان فیلم که برشمردیم سیمرغ های بلورین جشنواره را از آن خود کرده اند و بدون تردید به حق چنین اتفاقی افتاده؛ چرا که در سی و دومین جشنواره فیلم فجر هیچ فیلم دیگری در حد و اندازه های فیلم های چ و رستاخیز نبودند.
بازی بازیگران نیز در حد متناسب و خوب نمره قبولی می گیرد. از آرش آصفی که با این فیلم به دنیای بازیگری معرفی شد تا پوریا پورسرخ که او را در کمتر نقش اینچنینی دیده بودیم تا حسن پورشیرازی که نقش عمر سعد را بر عهده داشت و همین طور بابک حمیدیان که با ایفای دو نقش یزید و عبیدالله بن زیاد برنده سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد همه و همه در ایفای نقش هایشان موفق بودند.
در کل باید گفت رستاخیز در حوزه سینمای دینی ایران قطعا می ماند و دیده خواهد شد نه به خاطر جنجال ها و حواشی پر حرف و حدیثش و نه به خاطر نشان دادن شمایل و چهره حضرت عباسش بلکه به خاطر دست گذاشتن روی مهمترین حماسه شیعیان در طول تاریخ و رعایت استانداردها و اصول سینمایی در حد معقول برای به تصویر کشیدن آن. اما آن چنان فیلم ممتاز و منحصر به فردی هم نخواهد بود، بلکه با توجه به پتانسیلهای موجود در سینمای ایران می توان انتظار فیلم هایی به مراتب قوی تر داشت.
نویسنده: میرمحمدمهدی مدیرزاده ـ تهیه کننده و کارشناس ارشد مدیریت رسانه
[1] محمدتقی فهیم، (1392)، نقد فیلم رستاخیز، خبرگزاری فارس.
[2] فرانسیس فوکویاما (1997)، کنفرانس اورشلیم.