«لوکاس برونک» یک جوان تازه شیعه شده آمریکایى به همراه مسؤول شعبه روابط امور بین الملل آستان مقدس حرم مطهر امام علی(ع) به زیارت بارگاه مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شد.
وی که براى زیارت عتبات عالیات به عراق سفر کرده در رابطه با احساس خویش هنگام ورود به حرم مطهر علوى گفت: وقتى در پیشگاه امیر انسانیت و عدالت، حضرت امام على(ع) ایستادم خوشحالیم غیرقابل وصف بود. وقتى به نزدیکى درب ورودى حرم رسیدم پاهایم دیگر توان راه رفتن نداشتند. ضربان قلبم شده گرفت و بدنم سخت میلرزید. اما وقتى اذن دخول را خواندم کمى احساس آرامش به من دست داد و بقیه زائران را دیدم که در آرامش کامل در پیشگاه سرچشمه و امام انسانیت حضور دارند.
«حجت الاسلام ثائر البغدادى» مسؤول شعبه روابط بین الملل وابسته به بخش امور دینى آستان در رابطه با حضور این زائر تازه مسلمان آمریکایى عنوان کرد: با همکارى بخش روابط عمومى آستان و طى هماهنگیهاى به عمل آمده با دکتر «شامل هادى» نماینده آستان مقدس حرم حضرت عباس(ع) در آمریکا ویزاى این زائر جهت سفر به عراق صادر شد.
وی افزود: آقاى برونک بعد از یک سفر خسته کننده و طولانى که 36 ساعت به طول انجامید سرانجام روز پنجشنبه گذشته به شهر نجف رسید.
زائر تازه مسلمان آمریکایى طى مصاحبهاى با واحد اطلاع رسانى آستان به داستان مسلمان شدن خویش را تعریف کرد.
وى در این رابطه گفت: ایمانم به دین مبین اسلام به تابستان سال 2001 باز میگردد. در آن روزها براى اولین بار در یک مدرسه تابستانى کاتولیک با یک مسلمان آشنا شدم. این دوست مسلمان یک پاکستانى بود و در ابتدا از دین و اعتقاداتش خبرى نداشتم تا اینکه روزى درباره کاتولیک نبودنمان با هم صحبت کردیم. در ابتدا از روى نادانى گمان کردم که این دوست به مذهب مسیحی دیگرى ایمان دارد. چون هر دو در مدرسه کاتولیک حضور داشتیم. اما بعدها به من گفت که او یک مسلمان است. میتوانم بگویم که این دوست مرا به خودش جذب کرد و حضورش در زندگى من مانند شمعى بود که نمیتوانم آن را تفسیر کنم. با وجود اینکه به هیچ عنوان نفرت یا کینهاى نسبت به اسلام و مسلمانان نداشتم اما تا ایام دوره دبیرستان هرگز درباره این دین به طور عمیق مطالعه نکردم. این شمع هدایتگر هرگز در درونم خاموش نشد اما من دیر به آن پى بردم. وقتى حوادث 11 سپتامبر رخ داد با خودم گفتم: این عملیات تروریستى به هیچ عنوان ربطى به دین اسلام ندارد. چون میدانستم خلق و خوى وحشى و حیوانى انسانها شامل همه افراد میشود و هیچ ربطى به ملیت یا دین آنان ندارد.
لوکاس برونک در ادامه گفت: از آنجایى که به مسیحیت بعنوان یک دین علاقه شدیدى نداشتم به ندرت به کلیسا میرفتم. اهتمامات من به اخلاق و ذات الهى و تعالیم حضرت مسیح(ع) از اهتمام به مبانى تثلیث و کفاره گناهان بیشتر بود. مسیح را بعنوان یک فرد شناختم و همیشه معتقد بودم که خداوند متعال همانطور که در عهد قدیم تورات ذکر شده یگانه است و با وجود اینکه در یک مدرسه کاتولیک تحصیل میکردم اما هیج وقت در مراسم غسل تعمید حضور نیافتم و عقاید مسیحیت را به صورت رسمى نپذیرفتم.
تا اینکه در سال 2005 میلادى علاقه به پیدا کردن یک پیشوا که از او پیروى کنم در من بیشتر شد. به مسأله عدل و تحقیق در این باره بسیار علاقمند شدم. به ویژه در ایام جنگ اخیر عراق و بمباران لبنان توسط اسرائیل در سال 2006 این علاقه در من دو چندان شد. در آن ایام این طور فکر میکردم که خداوند متعال گروهى از انسانها را جهت حمل رسالتش انتخاب کرده و تصور میکردم که یهودیت و مسیحیت و اسلام دین واحدى است زیرا هر یک از این ادیان سه گانه انسان را به عبادت خداوند یگانه فرا میخواند و تمامى پیامبران و سایر کتب آسمانى از منبع وحى نشأت میگیرند. در آن ایام سعى داشتم حکمت را از هر طریقى و هر دینى فرا بگیرم و به دنبال یک پیشوا بودم. در این راستا زندگینامه گاندى و چهگوارا و نوشتههاى سیسرون نویسنده معروف رم در زمینه اخلاق و تعالیم بودا را مطالعه کردم. مساله شگفت و تعجب آور این است که من از همان ابتدا تصمیم داشتم مسلمان بشوم. اما سؤال این بود: کى؟
در اواخر سال 2007 کتاب (فى خطى النبی / راهبرد پیامبر) نوشته طارق رمضان نویسنده سوئیسى مصرى تبار را مطالعه کردم. بعد از مدتى کتاب (نهضت شیعه) نوشته ولى رضا نصر نویسنده آمریکایى ایرانى تبار را مطالعه کردم. در همان سال تحصیلات دبیرستان را تمام کردم. وقتى در کتاب نهضت شیعه درباره امام حسین(ع) مطالعه کردم احساس کردم دیگر علاقهاى به مطالعه درباره دیدگاه اهل تسنن به اسلام ندارم. حضرت امام حسین(ع) را قبل از شناختن حضرت امام على(ع) که در کتاب اخیر نیز ذکر شده بود شناختم. نویسنده این کتاب میگوید حضرت على(ع) در بلاغت و سخنورى همانند سیسرون بود. بلکه از او بزرگتر و والاتر بود. به تعالیم حضرت مسیح در انجیل علاقمند شدم اما احساس میکردم این تعالیم کامل نیستند. احساس میکردم در راستاى ظلم ستیزى بى شک تناسبى بین صلح و پرهیز از خشونت و بین مقاومت مسلحانه وجود دارد. این نسبت متوازن را تنها نزد حضرت امام حسین(ع) یافتم و از طریق این امام توانستم پیامبر اسلام(ص) را بهتر بشناسم.
در اوایل سال 2008 وقتى ترم دوم خود را در دانشگاه میگذراندم با شیخ ثائر البغدادى در کلاس تاریخ قدیم آشنا شدم. وقتى با ایشان آشنا شدم لهجه انگلیسیاش باعث شد از او بپرسم که از کدام کشور است؟ سپس از او پرسیدم که شیعه است یا سنى؟ وقتى خود را شیعه معرفى کرد احساس راحتى که در آن لحظه به من دست داد غیرقابل وصف بود. در آن لحظه فهمیدم که به زودى مسلمان خواهم شد. مدتى را با ایشان گذراندم و هر هفته طى مراجعه مواد درسى پیرامون اهل بیت(ع) و موضوعات اسلامى گوناگونى صحبت میکردیم. تا اینکه در یکى از روزهاى بین 10 محرم و اربعین در منزل ایشان و در حضور همسرشان شهادتین را به زبان آوردم و از آن روز در مرکز فرهنگى اسلامى فرزنو که گرایش شیعى داشت حضور یافتم. احساس میکنم که بالأخره راه درست را یافتم و هیچ سختى و سنگینى در کارهاى جدیدى که انجام آنها بر من واجب شده احساس نمیکنم. به لطف الهى خانوادهام نیز با تصمیم مسلمان شدنم هیچ مخالفتى نکرده و کاملا موافق هستند.
گفتنى است لوکاس برونک متولد شهر فرزنو در ایالت کالیفرنیا است و فارغ التحصیل رشته جغرافى از دانشگاه همین ایالت است.