مقدمه

در میان مقتل‌هاى موجود درباره امام حسین (ع) مقتل الحسین نگاشته ابوالمؤیّد موفق بن احمد خوارزمى (متوفاى 568 ق) از جایگاه ویژه‌اى در میان ‌اندیشمندان مسلمان، به ویژه عالمان شیعه برخوردار است، تا آن جا که در میان آثار مورخان اهل سنت که واقعه عاشورا را گزارش کرده‌اند، بعد از مقتل ابومخنف در اتقان و اعتماد، مقتل خوارزمى مطرح و محل رجوع‌ اندیشمندان شیعه است. این نوشتار در دو بخش سامان یافته است؛ بخش نخست آن درباره زندگى و شخصیت علمى خوارزمى و نگاشته‌هایش است و بخش دوم به بازشناسى و بررسى ساختارى مقتل او اختصاص یافته است. افزون براین، چون خوارزمى در نگارش حوادث قیام کربلا تا قبل از روز عاشورا، عمدتاً از گزارش‌هاى ابن اعثم، بهره برده و اثر خود را طبق کتاب وى تنظیم کرده است، گزارش‌هاى خوارزمى با اخبار ابن اعثم دراین باره و تفاوت‌ها و کاستى‌ها و اضافات آن مقایسه شده است، چنان که در حوادث روز عاشورا و بعد از آن، افزون بر استفاده از تدوین و تنظیم حوادث از ابن اعثم (با آن که به این نکته اشاره نکرده است) از گزارش‌هاى ابومخنف نیز بهره برده است.

الف) بازشناسى شخصیت و آثار خوارزمى

1- نام و شخصیت خوارزمى

موفق[1] بن احمد بن محمد[2] بکرى مکى حنفى معروف به اخطب خوارزم، فقیه، خطیب، قاضى، ادیب و شاعر، ملقب به صدرالائمه[3] و خلیفه الزمخشرى حدود سال 484 ق دیده به جهان گشود[4] و در سال 568 بدرود حیات گفت[5]. کنیه مشهور او ابوالمؤیّد است و به کنیه‌هاى ابومحمد[6] و ابوالولید[7] نیز خوانده شده است. در این که زادگاه خوارزمى کجا بوده است، آیا منطقه خوارزم بوده یا بنابر بعضى از گزارش‌ها که او را مکى‌الاصل[8] خوانده‌اند، مکه بوده است یا اصلاً جاى دیگر، آگاهى چندانى در دست نیست. هم چنان که کسانى که به شرح حال علمى وى پرداخته‌اند، تنها به نکته‌هاى مجمل و مختصرى درباره ادوار زندگى و تلاش‌هاى علمى وى پرداخته‌اند، مانند این که او زبان عربی ‌را نزد استادش جارالله زمخشرى آموخت[9]، یا این که او، استاد ناصر بن عبدالسید مطرزى خوارزمى بوده و نیز مصنفات محمد بن الحسن را از قول نجم الدین عمر بن محمد بن احمد نسفى روایت کرده است[10] و یا در جست‌وجوى حدیث، به مناطق فارس، عراق، حجاز، مصر و شام سفر کرده و با دانشمندان روزگار خویش مکاتبه داشته و آنان به وى اجازه نقل حدیث داده‌اند، همان طور که او نیز به آنان، چنین اجازه‌اى داده است[11].

خوارزمى برادرى داشته که از او در مقتل خود چنین یاد کرده است:

اخبرنا الامام الأجل الکبیر، أخى سراج الدین، رکن الاسلام، شمس الائمه، امام الحرمین، ابوالفرج محمد بن احمد المالکى[12].

2- مقام علمى خوارزمى از دیدگاه ندایشمندان

بسیارى از‌اندیشمندان معاصر خوارزمى یا بعد از او که با وى و آثارش آشنایى داشته‌اند، به مقام علمى و احاطه و گستره دانش خوارزمى در علوم متعدد اعتراف کرده و از او با تعابیر مختلف، ستایش و تمجید کرده‌اند. البته این مسئله تنها اختصاص به دانشوران اهل سنت ندارد، بلکه برخى از علما و‌اندیشمندان شیعه نیز درباره خوارزمى به اظهار نظر پرداخته و از وى به بزرگى یاد کرده‌اند. نمونه‌هایى از این دیدگاه‌ها چنین است:

1- قِفْطى (568-646 ق) خوارزمى را چنین معرفى کرده است:

موفق بن احمد بن محمد که مکىالاصل و کنیه اش ابوالمؤید است، خطیب خوارزم و ادیبی‌ فاضل بود که شناخت کامل به ادبیات و فقه داشت و سال‌هاى زیادى در مسجد جامع خوارزم خطبه خواند و به انشاى خطبه می‌پرداخت. او به مردم، عربی ‌و غیر آن را آموزش داد و به این وسیله، افراد بسیارى در ادبیات، فارغ التحصیل شدند. خوارزمى دانشمندانى ماهر را در ادبیات پرورش داد که یکى از آنان ابوالفتح ناصر بن ابی‌المکارم مطرزى خوارزمى است[13].

2- سیوطى به نقل از صفدى می‌گوید:

خوارزمى در آشنایى به زبان عربى، توان مند بود. او برخوردار از دانش فراوان، و فقیهى فاضل و ادیبی‌شاعر بود، وى شاگردى زمخشرى را کرد. خوارزمى خطبه‌ها و اشعارى دارد[14].

3- علامه امینى درباره وى می‌نویسد:

فقیهى دانش ور، حافظى مشهور، محدثى با اسناد فراوان، خطیبی‌ پرآوازه، چیره دست در لغت عرب، آگاه از سیره و تاریخ، ادیب، شاعر که داراى خطبه‌هایى است و سروده‌هایش در دفترها ثبت و تدوین شده است[15].

3- مذهب خوارزمى

در عصر خوارزمى مذهب شایع در خراسان بزرگ و ماوراء النهر، از جمله منطقه خوارزم، مذهب حنفى بوده و خوارزمى نیز در فروع، این مذهب را اختیار کرده است. کتاب مناقب ابی‌حنیفه اثر خوارزمى که در فضایل ابوحنیفه نوشته شده و در آن به مدح و ثناى وى، در قالب قصیده‌اى طولانى پرداخته است، شاهد قوى بر مذهب اوست. با این همه، او متمایل به تشیع و علاقه مند به اهل بیت (ع) بوده است.

4- آثار خوارزمى

خوارزمى در طول حیاتش، در تاریخ و فضایل و مناقب اهل بیت (ع) آثارى را تألیف کرده که نام آن‌ها در کتاب‌ها و معجم‌ها چنین آمده است:

  1. الأربعین فى مناقب النبی‌الأمین (ع) و وصیّه امیرالمؤمنین (ع): ابن شهر آشوب در مناقب خود از این کتاب، روایات فراوانى را نقل کرده است[16]. خود خوارزمى نیز در دو کتاب مقتل و مناقب خود، از آن یاد کرده است.
  2. فضائل امیرالمؤمنین (ع) معروف به «المناقب» (چاپ شده)
  3. مناقب الامام أبی‌حنیفه (چاپ شده در حیدرآباد، سال 1321 ق همراه مناقب کردرى در دو جلد)
  4. مقتل امیرالمؤمنین (ع)[17]
  5. مقتل الحسین (ع) (دو جلد، اثر مورد بحث)
  6. مسانبدّ على البخارى[18]
  7. کتاب ردّ الشمس لأمیرالمؤمنین (ع)[19]
  8. کتاب قضایا امیرالمؤمنین (ع)[20]
  9. دیوان شعر: حاجى خلیفه در «کشف الظنون» می‌نویسد: دیوان شعرش نیکو و در شعر، هم پایه معاصرانش است[21]؛
  10. «الکفایه» فى علم الاعراب[22]: وى این کتاب را به سبک کتاب المفصل زمخشرى درباره اسماء و افعال و حروف نوشته است. به گفته یکى از محققان معاصر، نسخه‌اى از این کتاب به جاى مانده از قرن نهم، در کتابخانه دانشگاه تهران به شماره 6967 موجود است. چنان که نسخه دیگرى از آن در کتابخانه مدرسه فیضیه وجود دارد[23].

5- اساتید خوارزمى

شرح نویسان خوارزمى، براى او اساتید زیادى را در دریافت و نقل روایت، نام برده‌اند. علامه امینى نام 35 نفر از استادان وى را آورده است[24]. محقق دیگرى، با تلاش و کاوش بیشتر، استادان او را تا 65 نفر شناسایى کرده است[25].

6- شاگردان خوارزمى

از گفته قفطى درباره خوارزمى که: «[خوارزمى] دانش عربی ‌و غیر آن را به مردم آموزش می‌داد.» معلوم می‌شود که خوارزمى در عرصه ‌تربیت و پرورش شاگرد نیز موفق بوده و افراد زیادى از او بهره علمى برده‌اند. غالب شرح حال نویسان، او را استاد  ناصر بن عبدالسید مطرزى دانسته‌اند، اما درباره دیگر شاگردان او آگاهى زیادى در دست نیست. تنها برخى از محققان معاصر، نام هفت[26] تا نُه[27] نفر شاگردان او را نوشته‌اند.

7- چاپ‌هاى مقتل

تاکنون مقتل خوارزمى با مقدمه و تحقیق آقاى شیخ محمد سماوى[28]، سه بار چاپ شده که چاپ اول آن در نجف در سال 1367 ق در چاپخانه الزاهراء بوده است و چاپ دوم آن، توسط مکتبه المفید به سال 1399 ق (افست چاپ اول در قطع وزیرى) و آخرین چاپ آن، به همت دارانوار الهدى در سال 1418 ق صورت گرفته است[29].

آیا کتاب «نور الائمه» ‌ترجمه مقتل خوارزمى است؟

کمال الدین حسین بن على واعظ کاشفى (متوفاى 910 ق) در کتاب روضه الشهداء در جریان نقل گزارش قیام عاشورا، بارها از کتابی‌به نام نور الأئمه که مؤلفش خوارزمى است، یاد کرده و از آن، مطالبی‌ نقل کرده است. حال سؤال این است که آیا کتاب یاد شده، همان‌ ترجمه مقتل خوارزمى است یا خوارزمى مقتل دیگرى براى پارسى زبانان نوشته است؟

با بررسى و مقایسه اجمالى که صورت گرفت، نمی‌توان این پرسش را به آسانى و روشنى پاسخ داد، چرا که برخى از نقل‌هاى کاشفى از کتاب یاد شده، تا حدودى، شباهت به مطالب مقتل خوارزمى دارد[30]، اما برخى مطالب نقل شده دیگر یا اصلا در مقتل یافت نمی‌شود[31] و یا هیچ شباهتى با متن عربی‌اشعار و رجزهاى مقتل ندارد، مانند‌ترجمه فارسى اشعار و رجزها[32].

ب) بررسى کتاب مقتل الحسین (ع)[33]

مقتل الحسین کتابی‌ تاریخى روایى است که بیشتر روایت‌ها و گزارش‌هاى تاریخى آن، با سلسله سند بیان شده است. بیشترین مطالب این اثر از فصل نهم تا پایان فصل یازدهم (که از جریان بیعت خواهى معاویه براى یزید، آغاز شده و با شهادت امام حسین (ع) و یارانش در کربلا به پایان می‌رسد) برگرفته از کتاب الفتوح ابن اعثم است که خوارزمى خود به این موضوع بارها در کتابش تصریح کرده است. برخى از مشایخ روایت خوارزمى که در این اثر از آنان بسیار نقل کرده است، عبارت‌اند از: جارالله محمود بن عمر زمخشرى (متوفاى 538 ق)، ابومنصور شهردار بن شیرویه دیلمى(متوفاى 558 ق)، حسن بن احمد عطّار همدانى(متوفاى 544 ق) و ابوالحسن على بن احمد عاصمى.

این کتاب پس از کتاب الاربعین (کتاب دیگر همین نویسنده) نوشته شده است. مؤید این ادعا آن است که خوارزمى در جاهایى از کتاب مقتل[34]، خواننده را به کتاب یاد شده، ارجاع می‌دهد. اما روشن نیست که خوارزمى کتاب مقتل خود را پس از کتاب دیگرش به نام المناقب نوشته است. دراین باره، قزوینى، محقق و نویسنده معاصر، احتمال داده که کتاب مقتل بعد از مناقب نوشته شده باشد[35].

1- میزان اعتبار گزارش‌هاى خوارزمى

خوارزمى روایت‌ها و گزارش‌هایى را که در این کتاب آورده است، تلقى به قبول کرده است. وى ظاهراً تنها در یک جا (ج 2، ص 4، ذیل نخستین روایت) به ضعف یک روایت، آن هم از قول دیگرى، اشاره کرده است و در باقى موارد، به بررسى و نقد سند و یا متن روایت‌ها، نپرداخته است. از این رو اگر چه این اثر مورد توجه و رجوع شیعه است و به آن استناد می‌شود، اما برخى از روایات آن، از دیدگاه شیعه، مجعول و غیر قابل اعتماد است. نمونه‌اى از این روایات چنین است:

  1. بهترین مردم، بعد از پیامبر (ص)، ابوبکر و عمر هستند[36]!
  2. ابوبکر بر جنازه حضرت زهرا (س) نماز گزارد و او را به همراه على و عمر و چند تن دیگر، به خاکش سپردند[37]!
  3. روایتى که تشویق به روزه گرفتن در روز عاشورا می‌کند[38].
  4. روایتى که عاشورا را عید دانسته و حتى هفتاد عید شمرده است[39].
  5. خبرى که به نقل از عمر بن عبدالعزیز نقل کرده که براساس آن عمر، در خواب می‌بیند که قیامت بر پا شده است و سه خلیفه اول بعد از یک حسابرسى آسان، وارد بهشت شدند[40]!

2- معرفى اجمالى فصل‌هاى مقتل خوارزمى

کتاب مقتل الحسین (ع) دربردارنده یک سرآغاز و پانزده فصل است که در یک مجلد دو جلدى گردآمده است. جلد اول این کتاب، شامل ده فصل و بخش اول فصل یازده است و جلد دوم، شامل بخش دوم فصل یازده و چهار فصل دیگر است. عناوین این فصل‌ها چنین است:

جلد اول: 1 ـ برخى از فضائل پیامبر (ص)؛ 2 ـ فضائل خدیجه دختر خویلد؛ 3 ـ فضائل فاطمه دختر اسد پسر‌هاشم پسر عبد مناف مادر امیرالمؤمنین على بن ابی‌طالب (ع)؛ 4 ـ نمونه‌اى از فضائل امیرالمؤمنین (ع)؛ 5 ـ فضائل فاطمه زهرا (س) دختر رسول خدا (ص)؛ 6 ـ فضائل حسن و حسین (ع)؛ 7 ـ فضائل مخصوص به حسین (ع)؛ 8 ـ خبر دادن رسول خدا (ص) از حسین (ع) و احوال وى؛ 9 ـ آن چه بین حسین (ع) و بین ولید بن عتبه و مروان بن حکم در مدینه، در زمان حیات معاویه و بعد از مرگش، روى داد؛ 10ـ  آن چه از سرگذشت حسین (ع) که در مدت اقامتش در مکه اتفاق و آن چه از نامه‌هاى کوفیان به دست او رسید و فرستادن مسلم به عقیل به کوفه و قتل او در این شهر؛ 11 ـ خروج حسین بن على (ع) از مکه به سوى عراق و حوادث و اتفاقاتى که بین راه رخ داد و فرودش در سرزمین طف (بخش اول).

جلد دوم: قتل امام حسین (ع) (بخش دوم)؛ 12 ـ عقوبت و مجازات قاتل حسین (ع)؛ 13 ـ برخى از مرثیه‌هایى که درباره حضرت گفته شده است؛ 14 ـ زیارت حضرت و فضیلت آن؛ 15 ـ انتقام مختار بن عبید ثقفى از کشندگان حسین (ع). هم چنین خوارزمى در پایان این فصل، گزارش جریان گشته شدن مصعب و عبدالله، پسران زبیر را آورده است.

از آن جا که آغاز جریان قیام امام حسین (ع) از فصل نهم مقتل خوارزمى است، این بررسى و مقایسه نیز از فصل نهم کتاب تا پایان فصل یازدهم (که به فرجام حادثه کربلا پرداخته است) می‌باشد. اکنون به معرفى فصل‌هاى یاد شده از کتاب «مقتل الحسین (ع)» خوارزمى و در ادامه، به مقایسه آن با فتوح ابن اعثم می‌پردازیم.

فصل نهم: این فصل به جریان بیعت خواهى حاکم مدینه از امام حسین (ع) به دستور معاویه اختصاص یافته است. خوارزمى در این فصل در مجموع، ده گزارش نقل می‌کند که هفت گزارش آن کوتاه و تنها دو صفحه از مجموع 24 صفحه این فصل را دربرگرفته است. شش گزارش از ده گزارش، از یکى از مشایخ وى به نام شهردار بن شیرویه دیلمى است که ظاهراً در پى درخواست خوارزمى از وى، به صورت مکاتبه از همدان براى خوارزمى نوشته است. وى در صفحات پایانى این فصل، خبر کوتاهى را از شخصى به نام ابو سعید مقبرى بیان می‌کند[41]. سه گزارش نسبتاً طولانى دیگر، از ابن اعثم است.

خوارزمى در نخستین گزارشى که از ابن اعثم نقل می‌کند جریان نامه نگارى معاویه به مروان و مأمور کردن او به بیعت ستاندن از مردم مدنیه و مخالفت عبدالرحمان بن ابوبکر را با این امر آورده است[42].

گزارش دوم به جریان بیمارى معاویه پس از بازگشت از آخرین سفر حج و نصیحت و وصیت معاویه به یزید درباره مخالفان بیعت با وى و در نهایت، مرگ معاویه و بر تخت نشستن یزید و نامه نگارى وى با ولید بن عتبه درباره بیعت گرفتن از مردم مدنیه اختصاص دارد. وى در این خبر، به دستور پنهانىِ یزید به ولید مبنى بر کشتن امام حسین (ع)، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی‌بکر در صورت امتناع آنان از بیعت، اشاره می‌کند[43].

گزارش سوم، ادامه گزارش دوم است؛ یعنى واکنش ولید در برابر نامه یزید و مشورت خواهى وى از مروان و راه کار مروان دراین باره و سپس حضور امام حسین (ع) نزد ولید و... تا خروج امام (ع) از مدینه و ورود ایشان به مکه[44].

فصل دهم: خوارزمى از 38 صفحه فصل دهم، 37 صفحه آن را به نقل گزارش‌هاى ابن اعثم اختصاص داده است[45] و تنها سه گزارش کوتاه (حدود یک صفحه) را از یکى دیگر از مشایخ خود به نام على بن احمد عاصمى نقل کرده است.

فصل یازدهم: خوارزمى این فصل را در دو بخش ارائه کرده است. در بخش اول، خروج امام حسین (ع) از مکه حوادث بین راه تا رسیدن حضرت به کربلا و حوادث ایام اقامت در کربلا تا صبح روز عاشورا را در قالب هفت خبر بیان می‌کند که سه گزارش آن از على بن احمد عاصمى است و تنها دو صفحه 42 صفحه این فصل را شامل می‌شود و باقى گزارش‌ها (به جز چند خبر کوتاه دیگر در رد یا تأیید روایات ابن اعثم) از ابن اعثم کوفى است.

در بخش دومِ فصل یازده (که 89 صفحه از جلد دوم را در برمىگیرد) خوارزمى به حادثه روز عاشورا تا پایان واقعه و شهادت حضرت و اسارت اهل بیت (ع) می‌پردازد. وى در صفحات آغازین این بخش، شش خبر درباره ثواب روزه گرفتن در روز عاشورا و مصادف عاشورا با حوادث مهم تاریخ انبیاء (ص) آورده است و در ادامه، برخلاف فصل‌هاى پیشین (که عمدتاً گزارش‌هاى واقعه را از ابن اعثم نقل کرده است)، اخبار متعدد و متنوعى را از راویان مختلف درباره روز عاشورا و حوادث بعد از آن می‌آورد. وى بخشى از گزارش واقعه عاشورا را از کسانى نقل می‌کند که آنان نیز از شخصى به نام ابوطالب یحیى بن حسین بن‌هارون که از نوادگان امام سجاد (ع) است، نقل کرده‌اند، چنان که یحیى بن حسین نیز از راویان دیگر نقل می‌کند[46]. هم چنین خوارزمى در‌ترتیب به میدان رفتن اصحاب امام (ع) و بنى‌هاشم و رجزهاى شان و چگونگى پیکار و در نهایت، شهادتشان[47]، حوادث بعد از روز عاشورا و اسارت اهل بیت (ع) و بردن آنان به کوفه و شام و در نهایت، باز گرداندن آنان به مدینه، از روایات ابن اعثم متأثر شده، با این همه، او عمده گزارش روز واقعه را از ابومخنف آورده است[48].

اکنون در این بخش از نوشتار، به مقایسه گزارش‌هاى خوارزمى با اخبار ابن اعثم (فصل نهم تا پایان فصل یازدهم) به اختصار می‌پردازیم. افزون بر این، چون مؤلف عمده گزارش روز عاشورا را در دوم بخش از فصل یازدهم، از ابومخنف نقل کرده است، گزارش‌هاى خوارزمى نیز با روایات ابومخنف که در تاریخ طبرى آمده است، مقایسه و سنجیده می‌شود.

3- بررسى تطبیقى مقتل خوارزمى با مقتل ابن اعثم

پیش از پرداختن به بررسى و مقایسه فصل‌هاى یاد شده، نکته‌اى را که حائز اهمیت و توجه است، یادآور می‌شویم و آن این که با دقت در گزارش‌هاى خوارزمى و ابن اعثم و مقایسه آن‌ها با یکدیگر این نتیجه به دست می‌آید که نقل‌هاى خوارزمى در بسیارى از موارد، زیادى‌ها و در برخى جاها، کاستى‌هایى نسبت به گزارش‌هاى ابن اعثم دارد. این امر به نظر می‌رسد معلول دو چیز باشد: یکى، آن که فتوح ابن اعثم نسخه‌هاى متعدد و تا ‌اندازه‌اى متفاوت از یکدیگر، با اضافات و کاستى‌هایى داشته است. شاهد این ادعا، اختلاف نسخه‌هاى موجود کنونى با نقل‌هاى خوارزمى از ابن اعثم است. نمونه بارز در این باره تفاوت‌هاى اشعار موجود در فتوح ابن اعثم با مقتل خوارزمى از جهت کمى و محتوایى است. دیگر آن که چون خوارزمى خطیب و اهل منبر بوده با تأثیرپذیرى از چنین منصب و حرفه‌اى، در گزارش‌هاى ابن اعثم تصرف کرده و با ایجاد تغییرهاى کمّى و در برخى موارد کیفى تلاش کرده است تا گزارش‌هاى این حادثه، براى خواننده، منطقى‌تر، قابل پذیرش‌تر و جذاب‌تر باشد. البته این کار در بسیارى از موارد، تا حدى بوده که موجب تحریف اصل جریان نشود. علاوه براین، طبیعت بسیارى از حوادث و قضایاى تاریخى آن است که وقتى گرد و غبار گذشت زمان بر آن می‌نشیند و نویسندگان قرون بعدى پا به عرصه حیات علمى می‌گذارند، در نتیجه فاصله گرفتن بیشتر از زمان حادثه، اضافات و شاخ و برگ‌هایى بر اصل حادثه می‌افزایند که در گزارش‌هاى اولیه، وجود ندارد.

چنان که اشاره شد، خوارزمى در نگارش واقعه کربلا تا پیش از روز عاشورا، بیشتر از الفتوح ابن اعثم بهره برده است، اما گزارش‌هاى وى نسبت به اخبار ابن اعثم اضافات، کاستى‌ها و تفاوت‌هایى از جهات دیگر دارد که در ذیل به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

الف) اضافات و تفاوت‌هاى گزارش‌هاى خوارزمى نسبت به ابن اعثم: به رغم تصریح خوارزمى مبنى بر نقل حوادث از ابن اعثم، برخى از حوادثى که در کتابش آورده یا در نسخه‌هاى موجود کتاب فتوح وجود ندارد و یا به اختصار آمده است، از آن جمله:

  1. در آغاز فصل دهم (ج 1، ص 277) در جریان اقامت امام حسین (ع) در مدینه، خوارزمى به محل اقامت امام (ع) و نیز مخالفت حاکم مکه با اقامت حضرت در مکه اشاره دارد که ابن اعثم متعرض این مطالب نشده است.
  2. در جریان رهسپار شدن مسلم به کوفه، مشاهده مسلم شکار کردن یک شکارچى را و به فال نیک گرفتن این عمل توسط وى، گزارش شده است (ص 286)، در حالى که این گزارش در فتوح ابن اعثم نیست.
  3. خوارزمى گزارش مشورت یزید را با سِرْجَوْن غلام معاویه درباره چاره جویى حل بحران کوفه و متن نامه یزید را به عبیدالله جهت عهدهدار شدن حکومت کوفه، مفصل‌تر و با تفاوت‌هایى از گزارش ابن اعثم آورده است (ص 287).
  4. در جریان حمله مسلم بن عقیل به دارالاماره، خوارزمى شعار یاران مسلم و نام فرماندهان هر بخش از سپاه مسلم را بیان می‌کند (ص 297-298) که ابن اعثم آن را نیاورده است.
  5. گرچه خوارزمى ابتدا چگونگى دست گیرى مسلم را همانند گزارش ابن اعثم که گفته: «مسلم بعد از مجروح شدن و افتادن از بالاى اسب، اسیر شد» نوشته است (ج 5، ص 54)، اما او به این گزارش اکتفا و احتمالاً اعتماد نکرده است و گزارش دیگرى مبنى بر تسلیم شدن مسلم بعد از آن که محمد بن اشعث او را امان داد، بیان کرده است. او در این گزارش، جریان درخواست مسلم را از محمد بن اشعث براى ارسال پیکى نزد امام حسین (ع) مبنى بر نیرنگ کوفیان و همراهى نکردن آنان با وى و انصراف از سفر به کوفه آورده است (ص 303) که در گزارش ابن اعثم، منعکس نشده است.
  6. خوارزمى گفت‌وگوى ابن عباس با امام حسین (ع) مبنى بر نرفتن به عراق را با تفاوت‌ها و تقدّم و تأخّرهایى نسبت به ابن اعثم بیان کرده است. (ص 310).
  7. گفت‌وگوى عبدالله بن مطیع با امام (ع) مبنى بر نرفتن به عراق (ص 310).
  8. تشویق و ‌ترغیب حضرت، توسط عبدالله بن زبیر براى رفتن به عراق (ص 311).
  9. ممانعت یاران عمرو بن سعید (حاکم مکه و مدینه) از خروج امام حسین (ع) از مکه (ص 317).
  10. جریان ضبط کاروان حامل بیت المال براى یزید، توسط امام حسین (ع) در منزل تنعیم (ص 317).
  11. توصیه امام (ع) درباره چگونگى آب خوردن سپاه حُرّ و آب دادن به اسب‌هاى شان (ص 329-330).
  12. سخنان بریر بن خضیر همدانى درباره اعلام وفادارى به امام حسین (ع) (ص 337).
  13. سخن مشهور امام حسین (ع): «الناس عبید الدنیا...» (ص 337).
  14. خوارزمى واکنش حضرت زینب (س) در برابر شنیدن اشعار «یا دهر افَ لک من خلیل...» از امام حسین (ع) را ابتدا از زبان امام سجاد (ع) بیان کرده، سپس گزارش ابن اعثم را در همین باره مفصل‌تر نگاشته است (ص 338-339).
  15. پیشنهاد «طرماح بن عدى طائى» مبنى بر حضور امام (ع) در میان قبیله طى با این هدف که پنج هزار نفر از این قبیله، در رکاب آن حضرت، آماده نبرد می‌باشند و عدم پذیرش امام (ع) (ص 339).
  16. نقل محتواى نامه عمر سعد (درباره فرستادن پیکى به سوى امام (ع) جهت جویا شدن از علت آمدن امام (ع) به عراق و پاسخ حضرت (ع) به عبیدالله و پاسخ عبیدالله به او (ص 343).
  17. موضوع و کیفیت حفر چاه توسط امام (ع) و آگاهى عبیدالله از آن (ص 346)، در حالى که ابن اعثم، تنها رسیدن خبر کندن چاه به عبیدالله را گزارش کرده است (ص 92).
  18. در جریان همراهى سى نفر با حضرت عباس جهت آوردن آب براى اصحاب و موفقیت آنان در این امر، خوارزمى این تعبیر را درباره عباس (ع) افزوده است: «و لقب یومئذ العباس، السقاء»(ص 347).
  19. گفت وگو و اظهار وفادارى سعد بن عبدالله حنفى، زهیر بن قین و بریر بن خضیر نسبت به امام (ع) در روز عاشورا و پیشنهاد مذاکره با عمر سعد از جانب بریر و پذیرش این پیشنهاد از سوى حضرت و سرزنش و نهى او عمر سعد را از منع آب از اهل بیت پیامبر (ص) و جنگ با امام (ع) و جواب عمر سعد (ص 350-351)، در حالى که ابن اعثم تنها رفتن بریر به سوى عمر سعد از جانب امام (ع) و گفت وگوى کوتاه بریر با عمر و پاسخ کوتاه عمر را گزارش کرده است (ص 96).
  20. خوارزمى در گفت وگوى بریر با سپاه عمر سعد، پاسخ یکى از افراد دشمن را به بریر که ما نمی‌فهمیم تو چه می‌گویى و نیز برائت بریر را از لشکر عمر سعد گزارش کرده است (ص 357) که در کتاب ابن اعثم به چشم نمی‌خورد.
  21. در جریان استمهال امام حسین (ع) از لشکر دشمن در روز تاسوعا با فرستادن حضرت عباس نزد آنان، این جمله در کتاب خوارزمى افزون بر فتوح ابن اعثم آمده است: «لعلنّا نصلّى لربنا لیلتنا هذه و ندعو الله و نستعفیه و نستنصره على هؤلاء القوم» (ص 354).
  22. خطبه امام حسین (ع) در برابر سپاه دشمن و پاسخ گویى شمر به حضرت، و مجدداً سخنان امام (ع) و بیان سخن مشهور «و الله لا اعطیهم یدى اعطاءَ الذلیل و لاافرّ فرارَ العبید» (ص357-358).
  23. چگونگى مبارزه و شهادت «عبدالله بن عمیر کلبى» (ج 2، ص 11) افزون بر جریان مبارزه و در نهایت شهادت شخصى به نام «وهب بن عبدالله بن عمیر کلبى» که ابن اعثم از وى نام برده است (ج 5، ص 104).
  24. مبارزه بریر با یزید بن معقل پیش از مبارزه اش با بجیر بن اوس ضبی‌(ص 14-15).
  25. پیشنهاد سنگ باران سپاه امام (ع) توسط عمرو بن حجاج به عمر سعد و مارق و خارجى خواندن یاران امام توسط ابن حجاج و پاسخ حضرت به وى (ص 18).
  26. کیفیت شهادت مسلم بن عوسجه با تفصیل بیشتر (ص 18-19).
  27. یورش سپاه عمر سعد از راست و چپ و عقیم ماندن این حمله (ص 19).
  28. یادآورى وقت نماز ظهر به امام (ع) توسط ابوثمامه صائدى و دعاى حضرت در حق وى (ص 19).
  29. خواندن نماز ظهر در قالب نماز خوف، توسط امام (ع) و شهادت سعید بن عبدالله حنفى در اثر رگبار تیر (ص 19-20).
  30. گزارش مشروع شهادت حبیب بن مظاهر (ص 22).
  31. گزارش دیگر (افزون بر گزارش ابن اعثم) درباره زهیر بن قین (ص 24).
  32. گزارش متفاوتى از سرنوشت حمل کننده سر حبیب بن مظاهر به قصر عبیدالله[49] (ص 22).
  33. افزودن بر فهرست نام شهدایى که ابن اعثم بیان کرده است (مراجعه شود به جدول شماره 1).
  34. تکمیل گزارش شهادت قاسم بن الحسن با گزارش از حمید بن مسلم که ابو مخنف آن را در مقتل خویش آورده است (ص 31-32).
  35. تعبیر «سقا» درباره حضرت عباس (ع) و افزودن سخن امام (ع) هنگام شهادت وى: «الآن انکسر ظهرى و قلّتْ حیلتى»(ص 34).
  36. گزارش خوارزمى از ماجراى به میدان رفتن على اکبر و این که امام (ع) زبانش را در دهان على اکبر قرار می‌دهد و انگشترش را به او می‌دهد تا براى کاهش تشنگى در دهانش بگذارد، افزون‌تر بر گزارش ابن اعثم نقل شده است. (ص 35).
  37. کیفیت شهادت على اکبر (ع) و نفرین امام در حق سپاه دشمن و بر زبان راندن جمله: «على الدنیا بعدک العفا» درباره وى، بی‌تابی‌حضرت زینب (س) هنگام آگاهى وى از شهادت على اکبر (ع)؛ بردن جنازه على اکبر (ع) به خیمه گاه و عزم حضرت سجاد (ع) براى رفتن به میدان و ممانعت از این کار توسط امام (ع) (ص 36).
  38. خوارزمى کیفیت مبارزه و شهادت امام حسین (ع) را با تفاوت‌هایى، مشروح‌تر از ابن اعثم، نقل کرده است (ص 38-41). وى در این باره، اخبار دیگرى از جمله خبر ابو مخنف به نقل از حمید بن مسلم درباره سخن حضرت زینب (س) خطاب به عمر سعد: «أیقتل ابوعبدالله و انت تنظر الیه» را نیز آورده است (ص 40) هم چنین او روایتى از امام صادق (ع) درباره تعداد جراحات و زخم‌هاى حضرت، اسامى افرادى که لوازم شخصى حضرت را به غارت بردند و نیز پدید آمدن گرد و غبار شدید و تیره که پس از شهادت امام (ع) آسمان را تاریک کرده بود، نقل کرده است (ص 42).
  39. پیشنهاد کشتن امام سجاد (ع) توسط گروهى از سپاهیان دشمن به شمر و ممانعت عمر سعد از این کار و فرمان باز گرداندن اشیاى غارت شده به اهل بیت (ع) (ص 43).
  40. اسب تاختن بر اجساد شهدا (ص 43).
  41. دفن کشته‌هاى لشکر عمر سعد توسط سپاهیانش و رها کردن اجساد امام (ع) و یارانش، و دفن آن‌ها توسط قبیله بنى اسد (ص 44).
  42. عبور دادن اسرا از قتلگاه و شیون و ناله زنان اهل بیت (ع) و فرمایش حضرت زینب (س) : «هذا حسین بالعراء...» (ص 44-45).
  43. ورود اسرا به کوفه در حالى که به امام سجاد (ع) غل و زنجیر زده بودند (ص 45).
  44. اعتراض زید بن ارقم و انس بن مالک به عبیدالله بن زیاد به دلیل زدن چوب بر دهان و دندان‌هاى امام (ص 50-51).
  45. آمار شهداى اهل بیت( ص 52-54).
  46. جریان سخت گیرى متوکّل بر زائران امام حسین (ع) و امر او به تخریب قبر حضرت، و محبت و احسان پسرش منتصر به خاندان ابوطالب (ص 254).
  47. جریان فرار دو نوجوان از نوادگان جعفر بن ابی‌طالب (ع) از لشکر عبیدالله و در نهایت، دست گیرى آنان و شهادت شان (ص 54-58).
  48. جریان ورود سهل بن سعد ساعدى به شام و دیدن جشن و چراغانى در شهربه مناسبت ورود اسرا به دمشق (ص 67-68).
  49. مشاهده کردن فرستاده پادشاه روم سر امام (ع) را در دربار یزید و سرزنش یزید توسط وى و نقل جریان «کنیسه حافر» و در نهایت، کشته شدن وى به امر یزید (ص 80-81).
  50. اقوال مختلف در محل دفن سر امام (ع) (ص 83-84).
  51. عزادارى زنان بنى‌هاشم (ص 84).
  52. خطبه عمرو بن سعید، حاکم مدینه و دفاع از کار یزید پس از دریافت خبر شهادت امام (ع) به مدینه (ص 85).
  53. نامه تشکرآمیز یزید به ابن عباس به سبب یارى نکردن عبدالله بن زبیر و پاسخ کوبنده ابن عباس به وى (ص 85-87).
  54. دعوت یزید از محمد حنفیه براى رفتن به شام و پذیرش دعوت وى از سوى ابن حنفیه و نیز حضور گروه دیگرى از جمله منذر بن زبیر و عبدالله بن عمر و... در دربار یزید (ص 90).

هم چنین در بسیارى اشعارى که خوارزمى به مناسبت حوادث مختلف به نقل از ابن اعثم آورده است، زیادى‌ها و کاستى‌ها و تفاوت‌هایى مشاهده می‌شود، به عنوان نمونه، اشعار صفحات 301، 310، 333 و 338 از جلد اول، 15،.6، 21، 22-25 از جلد دوم مقتل خوارزمى به‌ترتیب با صفحات 54، 62، 79 تا 80، 84، 103، 104، 106، 107-110 از جلد پنجم فتوح ابن اعثم متفاوت، افزون‌تر و یا کم‌تر است.

ب) کاستى‌ها و حذف‌ها: گزارش خوارزمى از حادثه عاشورا به روایت ابن اعثم، حذف‌ها و کاستى‌هایى نیز دارد. این امر، می‌تواند به دلایل مختلف باشد که در ذیل، به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

1. اختصار نویسى: براى نمونه، چند مورد آن را ذکر می‌کنیم:

الف) ابن اعثم در جریان آگاهى یزید از مرگ معاویه، آمدن وى بر سر قبر پدرش، چند بیت شعر را که یزید در رثاى پدرش گفته، آورده (ج 5، ص 6-7)، اما خوارزمى نیاورده است.

ب) او بر خلاف ابن اعثم (ج 5، ص 7)، توصیف استقبال شامیان را از یزید در جریان تهنیت و تعزیت گویى به وى پس از مرگ معاویه، به اختصار آورده است (فصل نهم، ج 1، ص 261).

ج) در جریان ورود عبیدالله به کوفه و ایراد خطبه تهدیدآمیز در جمع کوفیان، خوارزمى برخلاف ابن اعثم، تنها به خطبه عبیدالله در روز اول اشاره می‌کند و متعرض خطبه دوم نمی‌شود (فصل دهم، ج 1، ص 290).

د) سخنان عبدالله بن عباس با امام (ع) مبنى بر منع حضرت از رفتن به عراق، که ابن اعثم مفصل آورده (ص65-66)، اما خوارزمى به اختصار نگاشته است (فصل دهم، ج 1، ص 310).

2. هم سو نبودن باورها و اعتقادات خوارزمى با ابن اعثم: به نظر می‌رسد یکى دیگر از علل نپرداختن خوارزمى به برخى گزارش‌هاى ابن اعثم، ناهم سویى آن‌ها با باورهاى اعتقادى او و در نتیجه، حکم به نادرستى آن‌ها باشد، چنان که عدم اشاره خوارزمى به جریان توصیف و ستایش دروغین و غیر واقعى یزید از معاویه و تکذیب آن توسط یکى از حاضران در مجلس و سپس تمجید یکى از شعرا از یزید در رد گفته آن شخص تکذیب کننده و جایزه دادن یزید به آن شاعر که ابن اعثم به آن اشاره کرده است (ج 5، ص 8)، از این باب می‌باشد.

3. عدم ارتباط با موضوع: اگر خوارزمى در پاره‌اى از موارد، متعرض برخى از حوادث نشده است، علت آن، بی‌ارتباط بودن آن حوادث با وقایع قیام امام حسین (ع) است. براى نمونه، وى جریان احضار عبدالله بن زبیر را توسط ولید بن عتبه و فرار وى به مکه و موضع ولید را در این باره (که ابن اعثم دو صفحه از کتابش را به آن اختصاص داده ج5، ص 14-16) نیاورده است.

ج) عدم رعایت نظم و‌ترتیب ابن اعثم: خوارزمى در برخى موارد،‌ترتیب و نظم ابن اعثم را در تدوین و ارائه گزارش‌هاى حادثه عاشورا رعایت نکرده، موارد ذیل از این قبیل است:

  1. در فصل یازدهم، در جریان بیان منازل بین راه مکه به کوفه و دیدارهاى امام (ع) با افراد مختلف، شیوه و‌ترتیب ابن اعثم را رعایت نکرده است. وى ابتدا جریان دیدار امام حسین (ع) را با فرزدق در منزل شقوق[50] و سپس دیدار حضرت با زهیر بن قین و آن گاه نزول وى در منازل خزیمیه، ثعلبیه و در نهایت، دیدار حضرت با ابوهرّه ازدى را آورده است. (ص321-325)، در حالى که ابن اعثم، بعد از جریان نامه ولید بن عتبه به عبیدالله بن زیاد مبنى بر رهسپار شدن حسین بن على (ع) به سوى عراق، از اقامت امام حسین (ع) در منازل خزیمیه و ثعلبیه گزارش کرده، سپس به دیدار امام (ع) با فرزدق در منزل شقوق اشاره کرده است (ج5، ص 70-73).
  2. گزارش خوارزمى حاکى است که حرّ به سخنان امام حسین (ع) بعد از نماز ظهر آن حضرت، پاسخ داده است (ص331)، در حالى که بنا برگزارش ابن اعثم، حر در برابر خطبه امام بعد از نماز ظهر، سکوت کرده و پاسخ خود را به بعد از خطبه نماز عصر امام (ع) موکول می‌کند (ج 5، ص 77).
  3. خوارزمى شهادت سعید بن عبدالله حنفى را بعد از شهادت حجاج بن مسروق و زهیر آورده (ج 2، ص24)، در حالى که ابن اعثم، شهادت وى را قبل از شهادت زهیر و بعد از شهادت ابن مسروق آورده است (ج5، ص 109).

د) اختلاف در ضبط اسامى: ضبط برخى نام‌ها در مقتل خوارزمى، با آن چه ابن اعثم نوشته، متفاوت است. در برخى موارد، این تفاوت‌ها، معلول تشابه لفظى و در نتیجه، اشتباه نسخه نویسان می‌تواند باشد. موارد ذیل از این قبیل است:

  1. نام صاحب خانه مسلم بن عقیل را در روزهاى آغازین ورود وى به کوفه که ابن اعثم سالم بن المسیب نوشته است (ج 5، ص 33) خوارزمى مسلم بن المسیب ضبط کرده است (ص286).
  2. نام دختر منذر بن جارود، همسر عبیدالله بن زیاد را که ابن اعثم حومه (ص37) نوشته، وى بحره ثبت کرده است (ص288).
  3. خوارزمى (همانند ابومخنف) نام کسى را که از سوى عمر سعد مأمور می‌شود تا با امام (ع) درباره علت آمدن به عراق صحبت کند، کثیر بن عبدالله شعبی‌نقل کرده (ص341)، در حالى که ابن اعثم، نام وى را، فلان بن عبدالله سبیعى نگاشته است (ص86).
  4. در جریان پیوستن کوفیان به سپاه عمر سعد، اگر چه خوارزمى همان آمار ابن اعثم را گزارش کرده است، اما نام فرماندهان آنان را در برخى موارد، متفاوت ضبط کرده است. وى به جاى ضبط نام‌هاى شمربن ذى الجوشن سلولى، زید بن رکاب کلبى، مصاب مارى و نصر بن حربه که ابن اعثم ثبت کرده (ص89)؛ به‌ترتیب، شمربن ذى الجوشن ضبابى، یزید بن رکاب کلبى، فلان مازنى و نصر بن فلان را ضبط کرده است (ص344).
  5. نام فرمانده لشکر دشمن را که عمر سعد به مقابله زهیر بن قین و قبیله تحت امرش از بنى اسد می‌فرستد، ارزق بن حرث صدائى، نوشته است (ص346)، برخلاف ابن اعثم که نام وى را ارزق بن حرب صیداوى، ثبت کرده است (ص91).
  6. نام امان گیرنده براى فرزندان امّ البنین در مقتل خوارزى عبدالله بن المحل بن حرام العامرى نوشته شده است (ص348)، اما ابن اعثم نام او را عبدالله بن حزام العامرى نگاشته است (ص93).
  7. خوارزمى، نام یکى از سپاهیان دشمن که به امام (ع) توهین می‌کند و حضرت ضمن پاسخ به توهینش، او را نفرین می‌کند، مالک بن جریره (ج 1، ص 352) و در جاى دیگر (ج 2، ص 107)، ابن حویزه ضبط کرده است، در حالى که ابن اعثم نام وى را مالک بن جوزه نوشته است (ص96).
  8. خوارزمى نام غلام ابوذر را جون (ج 2، ص 23) و ابن اعثم نام وى را حُوَىّ آورده است (ص108). البته نقل خوارزمى با گزارش ابوالفرج اصفهانى به نقل از ابومخنف، هم سوست[51]. و نقل ابن اعثم با گزارش طبرى به نقل از ابومخنف[52].

ه ) تفاوت در اعداد و ارقام: خوارزمى در جریان پیشنهاد حبیب بن مظاهر به امام (ع) مبنى بر یارى گرفتن از قبیله بنى اسد و پیوستن نود نفر از آنان به حبیب، آمار سپاه دشمن را جهت مقابله با افراد پیوسته به حبیب، چهارصد نفر نوشته است (ص346) که با واقعیت سازگارتر است، برخلاف ابن اعثم که تعداد آن را چهار هزار نوشته است (ص91).

و) تصحیح برخى نام‌ها و گزاره‌هاى تاریخى: خوارزمى در برخى موارد، نام افراد یا برخى تعابیر را که ابن اعثم نادرست نگاشته است، تصحیح کرده است:

  1. به جاى هلال بن رافع بجلى (الفتوح، ج 5، ص 109)، نافع بن هلال ضبط کرده است (ج 2، ص 18 و 24).
  2. در جریان نبرد على اکبر با سپاه عمر سعد، تعبیر ابن اعثم درباره آمار بالاى کشته‌هاى سپاه دشمن به دست على اکبر چنین است: «فلم یزل یقاتل حتى ضجّ اهل الشام» (ص115) اما با توجه به آن که تمام سپاه عمر سعید را کوفیان تشکیل می‌دادند و هیچ شامى در میان آن‌ها نبود، خوارزمى تعبیر یاد شده را با تعبیر «اهل الکوفه» تصحیح کرده است (ص35)[53].

ز) اشتباه در ضبط برخى نام‌ها: به رغم کوشش خوارزمى در ضبط صحیح نام‌ها، وى در برخى موارد، در ضبط اسامى افراد، دقت لازم را به کار نگرفته است، مانند موارد ذیل:

  1. او به جاى ضبط نام صحیح حاکم مکه و مدینه که در آن زمان، شخصى به نام عمرو بن سعید بن عاص بوده، نام وى را عمر بن سعد بن ابی‌وقاص ضبط کرده است.
  2. خوارزمى در چند جا (همانند ابن اعثم، ج 5، ص 30 و 98)، نام یکى از سپاهیان عمر سعد را، عروه بن قیس ثبت کرده است (صفحات 341 و 354) که صحیح آن عزره بن قیس است[54]. البته او در جاى دیگرى، نام وى را همان عزره بن قیس، نوشته است (ص 283).
  3. او نام ابو ثَمامه عمرو(عمر) بن عبدالله صائدى را در یک جا، ابو ثمامه بن عمر الصائدى (ج 1، ص 297) و در جاى دیگر ابو ثمامه الصیداوى (ج 2، ص 20) نوشته است.

ح) تکرار و خلط برخى نام‌ها و حوادث: خوارزمى در گزارش برخى حوادث، دچار تکرار یا خلط شده است، مانند نمونه‌هاى ذیل:

  1. جریان مبارزه و شهادت نافع به هلال را دوبار نوشته است (ص18 و 24).
  2. خوارزمى دو نفر به نام‌هاى عبدالله بن عمیر کلبى(ج 2، ص 11) و وهب بن عبدالله کلبى(ص15-16) را از اصحاب امام حسین (ع) شمرده و چگونگى مبارزه و شهادت آن دو را نگاشته است، در حالى که آن چه در منابع کهن و معتبر تاریخى و رجالى، از جمله مقتل ابومخنف آمده است، تنها عبدالله بن عمیر کلبی‌از یاران امام (ع) شمرده شده است[55]. خوارزمى در این باره، مرتکب خلط دیگرى نیز شده و آن این که آن چه درباره مبارزه عبدالله بن عمیر و واکنش همسرش در منابع کهن و موثق آمده، به وهب بن عبدالله نسبت داده است. او هم چنین امّوهب همسر عبدالله را مادر وهب دانسته است (ص 15-16). افزون بر این، خوارزمى در جاى دیگر[56]، جریان شهادت جوانى را نوشته است که شباهت‌هایى با چگونگى مبارزه و شهادت عبدالله بن عمیر داد!
  3. خوارزمى در یک جا از به میدان رفتن و شهادت شخصى به نام یزید بن مهاصر جعفى یاد می‌کند (ج 2، ص23) و در جاى دیگر، از همین شخص به نام یزید بن زیاد ابوالشعثاء یاد می‌کند که با تیرهایش گروهى از سپاه دشمن را هدف قرار می‌دهد و در نهایت، خود نیز شهید می‌شود (ص29)، در حالى که این دو، نام یک نفر است به این نام: یزید بن زیاد بن مهاصر ابوالشعثاء الکندى البهدلى[57].

4- بررسى تطبیقى مقتل خوارزمى با مقتل ابومخنف

چنان که اشاره شد، خوارزمى در نگارش بخش دوم از فصل یازدهم، یعنى حوادث روز عاشورا، از مقتل ابومخنف، فراوان نقل کرده است که به مهم‌ترین موارد مشابه این بخش با مقتل ابومخنف اشاره می‌شود:

  1. چگونگى مبارزه و شهادت عبدالله بن عمیر کلبی‌(ص 11).
  2. جریان پیوستن حرّ به اردوى امام حسین (ع) (ص 12-13).
  3. به میدان رفتن بریر و کیفیت مبارزه اش (ص 14-15).
  4. چگونگى مبارزه مسلم بن عوسجه و نافع بن هلال و شهادت مسلم (ص 18-19).
  5. پیشنهاد سنگ باران لشکر امام (ع) توسط عمرو بن حجاج به عمر سعد و نسبت خارجى دادن وى به سپاه امام (ع) و پاسخ حضرت (ص 18).
  6. گفتوگوى بریر با یزید بن معقل از سپاه دشمن (به اختصار) و مبارزه وى و کیفیت شهادتش (ص 14-15).
  7. اعلام فرا رسیدن وقت نماز ظهر توسط ابو ثمامه صائدى و دعا کردن امام (ع) در حق وى و به جا آوردن نماز خوف (ص 20).
  8. چگونگى مبارزه عابس بن [ابی] شبیب (ص 26-27).
  9. مبارزه و شهادت دو برادر غفارى (ص 27).
  10. مبارزه سیف بن حارث بن سریع و مالک بن عبد بن سریع و شهادت شان (ص27-28).
  11. به میدان رفتن و مبارزه و شهادت حنظله بن اسعد شبامى (ص 28).
  12. جریان شهادت على اکبر و نفرین امام (ع) در حق قاتلان وى و بی‌تابی‌حضرت زینب (س) و... (ص 36).
  13. جمله مشهور امام (ع) : «ان لم یکن دین و کنتم لا تخافون المعاد...» (ص 38).
  14. بی‌تابی‌حضرت زینب (س) در شهادت امام حسین (ع) (ص 43).
  15. جریان حمله و تعرض به امام سجاد (ع) در خیمه‌ها پس از شهادت امام (ع) و تهدید حضرت به مرگ توسط سپاه دشمن (ص 45).
  16. سخنان عبیدالله بن زیاد خطاب به اهل بیت (ع) و پاسخ کوبنده حضرت زینب (س) به عبیدالله و خشمگین شدن وى (ص 47).
  17. اعتراض عبدالله بن عفیف ازدى در برابر توهین عبیدالله نسبت به سر مقدس امام (ع) و تحت تعقیب قرار گرفتن وى توسط مأموران عبیدالله و در نهایت، شهادتش (ص59-62). البته ابومخنف این گزارش را به اختصاص آورده است.
  18. گزارش زحر بن قیس از چگونگى کشتن امام حسین (ع) و یارانش توسط سپاه عمر سعد و اظهار پشیمانى یزید از این عمل و مقصر وانمود کردن عبیدالله در این امر و اهانت یزید به سر مقدس (ص 62-64).
  19. جریان درخواست مرد شامى از یزید مبنى بر اعطاى فاطمه دختر امام حسین (ع) به وى و موضع گیرى حضرت زینب (س) در این باره (ص 69-70).
  20. احتجاج امام سجاد (ع) با یزید و پاسخ کوبنده حضرت به وى. خوارزمى این گزارش را مشروح‌تر آورده است (ص 70-71).
  21. گریه و عزادارى زنان و همسران دربار یزید به مدت سه روز و دعوت یزید از عمرو بن حسن بن على (ع) (خوارزمى نام وى را على نوشته است) براى مبارزه با یکى از پسرانش به نام خالد (ص 82).
  22. اظهار پشیمانى مجدد یزید از شهادت امام حسین (ع) و لعن عبیدالله نزد امام چهار (ع)، فرستادن اهل بیت (ع) به مدینه توسط یزید و خوش رفتارى مأموران همراه با آنان و دریافت صله از اهل بیت (ع) به سبب خوش رفتارى شان (ص 82-83).
  23. عزادارى عبدالله بن جعفر و گریه و مرثیه سرایى دختر عقیل به ابی‌طالب با زنان همراهش (ص 84)[58].

5- گزارش‌هاى خوارزمى از هشام کلبى[59] از غیر ابومخنف

خوارزمى در چند مورد، اخبارى را از هشام (شاگرد ابومخنف) نقل کرده است که وى از غیر ابومخنف نقل کرده است:

  1. جریان تفاخر یزید به نسب خویش، به نقل از عوانه بن حکم (ص64).
  2. گریه و عزادارى زنان بنى‌هاشم هنگام ورود اهل بیت (ع) به مدینه و استهزاى عمرو بن سعید حاکم مدینه با تمثل به شعرى از عمرو بن معدى کرب (ص 84).

مقایسه[60] تطبیقى فهرست نام‌هاى شهداى کربلا در مقتل خوارزمى[61]

جدول شماره 1، فهرست شهداى اصحاب به کربلا

شماره مقتل خوارزمى مقتل ابن اعثم مقتل ابومخنف (به روایت طبرى)
  1. عبدالله بن عمیر کلبی حرّ بن زیاد ریاحى عبدالله بن عمیرکلبى
  2. حرّ بن زیاد ریاحی بریر بن حضیر همدانی بریر بن حضیر
  3. بریر بن خضیر همدانى وهب بن عبدالله بن عمیر کلبی‌(ن.ض)عمرو بن قرظه بن کعب انصارى وهب بن عبدالله بن حباب کلبی ‌(ن.ف).
  4. وهب بن عبدالله بن جناب کلبی عمرو بن خالد ازْدى مسلم بن عوسجه اسدى
  5. عمرو بن خالد ازْدى خالد بن عمرو بن خالد ازْدى حبیب بن مظاهر انصارى
  6. خالد بن عمرو بن خالد ازْدى شعبه بن حنظله تمیمى حرّ بن یزید ریاحى
  7. سعد بن حنظله تمیمی عمرو بن عبدالله مذحجى زهیر بن قین
  8. عمیر بن عبدالله مذحجى مسلم بن عوسجه اسدى نافع بن هلال جملى
  9. مسلم بن عوسجه اسدى عبدالرحمان بن عبدالله یزنى عبدالله بن عزره غفارى
  10. نافع بن هلال جملى یحیى بن سلیم مازنى عبدالرحمن بن عزره غفارى
  11. عبدالرحمان بن عبدالله یزنى قره بن أبی‌قره غفارى سیف بن حارث بن سُریع جابرى
  12. یحیى بن سلیم مازنى مالک بن أنس باهلى مالک بن عبد بن سُریع جابرى
  13. قره بن أبی‌قره غفارى عمرو بن مطاع جعفى حنظله بن اسعد شبامىّ
  14. مالک بن أنس باهلى حبیب بن مظاهر اسدى (ن.ض) عابس بن ابی‌شبیب شاکرى حبیب بن مظهر اسدى (ن.ف)
  15. عمر بن مطاع جعفى«حُوَىّ» غلام ابوذر غفارى شوذَب [بن عبدالله همدانى شاکرى][62] مولى شاکر[63]
  16. حبیب بن مظاهر اسدى أنیس بن معقل أصبحى یزید بن زیاد بن مهاصر (ابو الشعثاء کِنْدى)
  17. «جون» غلام ابوذر غفارى یزید بن [زیاد بن] مهاصر جعفى (ن.ض) جابر بن حارث سلمانى برید بن مهاصر جعفى (ن.ف)
  18. أنیس بن معقل أصبحى حجاج بن مسروق مجمِّع بن عبدالله عائذى
  19. یزیدبن مهاصرجعفى یاابوالشعثاءیزیدبن زیادسعید بن عبدالله حنفى عمر بن خالد صیداوى
  20. حجاج بن مسروق (مؤذن امام حسین (ع)) زهیر بن قین بجلى سعد غلام عمر بن خالد
  21. زهیر بن قین بجلى هلال بن رافع بجلى سوید بن عمرو بن ابی‌مطاع خثعمى
  22. سعید بن عبدالله حنفى جناده بن حارث انصارىبشیر بن عمرو الحضرمى
  23. جناده بن حرث انصارى عمرو بن جناده ابوثَمامه عمرو بن عبدالله صائدى
  24. هلال بن نافع «حُوَىّ» غلام ابوذر
  25. عمرو بن جناده حجاج بن مسروق جعفى
  26. عمرو بن قرظه الانصارى سعید بن عبدالله حنفى
  27. عبدالرحمان بن عروهعبدالرحمن بن عبد ربّه انصارى
  28. عابس بن شبیب شاکرى مُنْجِح غلام امام (ع)
  29. شوذب مولى شاکر
  30. عبدالله غفارى
  31. عبدالرحمان غفارى
  32. سیف بن حرث بن سریع جابرى
  33. مالک بن عبدالله بن سریع جابرى
  34. غلام‌ترک امام حسین (ع)
  35. عمر بن خالد صیداوى
  36. حنظله بن اسعد عجلى شبامى

جمع 362328

جدول شماره 2، فهرست شهداى بنى‌هاشم در کربلا[64]

شماره مقتل خوارزمى مقتل ابن اعثم مقتل ابومخنف(به روایت طبرى)
  1. عبدالله بن مسلم بن عقیل،عبدالله بن مسلم بن عقیل،على بن الحسین الاکبر (ع)
  2. جعفر بن عقیل بن أبی‌طالبجعفر بن عقیل بن أبی‌طالبقاسم بن الحسن (ع)
  3. عبدالرحمان بن عقیل بن أبی‌طالبعبدالرحمان بن عقیل بن أبی‌طالبعبدالله بن على (ع)
  4. محمد بن عبدالله بن جعفر بن أبی‌طالبمحمد بن عبدالله بن جعفر بن أبی‌طالبجعفر بن على (ع)
  5. عون بن عبدالله بن جعفر بن أبی‌طالبعون بن عبدالله بن جعفر بن أبی‌طالبعثمان بن على (ع)
  6. قاسم بن الحسن بن على بن أبی‌طالب (ع) عباس بن على (ع)
  7. عبدالله بن الحسن (ع) عبدالله بن الحسن بن على بن أبی‌طالب (ع) محمد بن على (ع)
  8. عبدالله بن على بن أبی‌طالب (ع) عبدالله بن على بن أبی‌طالب (ع) عبدالله بن الحسین (ع) «با کنیه ابوبکر» «با کنیه ابوبکر»
  9. عمر بن على (ع) عمر بن على (ع) عون بن عبدالله بن جعفر بن أبی‌طالب
  10. عثمان بن على (ع) عثمان بن على (ع) محمدبن عبدالله بن جعفر بن أبی‌طالب
  11. جعفر بن على (ع) جعفر بن على (ع) عبدالرحمن بن عقیل بن أبی‌طالب
  12. عبدالله بن على (ع) عبدالله بن على (ع) جعفربن عقیل بن أبی‌طالب
  13. عباس بن على (ع) عباس بن على (ع) عبدالله بن عقیل بن أبی‌طالب
  14. على بن الحسین (ع) على بن الحسین (ع) عبدالله بن مسلم بن عقیل
  15. علىّ [بن الحسین] الطفلعلىّ [بن الحسین] الرضیع محمد بن ابی‌سعید بن عقیل
  16. نوجوان گوشواره به گوشابو بکر بن الحسن بن على (ع)
  17. عبدالله بن الحسن بن على (ع)

جمع 16نفر، 14نفر، 17نفر

کتاب نامه

ابن اعثم کوفى، ابو محمد احمد، کتاب الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالاضواء، 1411ق و تحقیق سهیل زکار، دارالفکر، 1420ق.

ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب، تحقیق یوسف بقاعى، چاپ اول: قم، ذوى القربى، 1379.

اصفهانى، ابوالفرج على بن الحسین، مقاتل الطالبیین، تقدیم کاظم مظفر، چاپ دوم: قم، مکتبه الحیدریه، 1385ق.

امینى، عبدالحسین احمد، الغدیر، چاپ پنجم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1372.

بغدادى،اسماعیل باشا، هدیه العارفین، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1955م.

حموى، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، بیروت، داراحیاء التراث العربى، [بی‌تا].

خوارزمى، ابوالمؤید موفق بن احمد (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین (ع)، تحقیق محمد سماوى، چاپ اول: قم، دارانوار الهدى، 1418ق.

__________________________________، المناقب، تحقیق و تقدیم محمدرضا موسوى خرسان، نجف، مکتبه الحیدریه، 1385ق.

المناقب، تحقیق مالک محمودى، چاپ دوم: مؤسسه النشر الاسلامى، [بی‌تا].

سیوطى، جلال الدین عبدالرحمن، بغیه الوعاه فى طبقات اللغویین و النحاه، تصحیح محمد امین خانجى، چاپ اول: مصر، مطبعه السعاده.

شوشترى، محمدتقى، قاموس الرجال، چاپ دوم: قم، انتشارات اسلامى، 1415ق و 1422ق.

الاخبار الدخیله، تعلیق على اکبر غفارى، تهران، مکتبه الصدوق، 1390 ق.

طباطبائى، سیدعبدالعزیز، اهل البیت (ع) فى المکتبه العربیه، چاپ شده در مجله «تراثنا»، سال ششم، شماره 23، 1411ق.

طبرى، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت، [بی‌نا، بی‌تا].

فاسى مکى، تقى الدین محمدبن احمد حسنى، العقد الثمین فى تاریخ البلد الأمین، تحقیق فؤاد سید، قاهره 1387ق.

قرشى، عبدالقادر بن ابی‌الوفا، الجواهر المضیئه، هند، 1335 ق.

قزوینى، محمد، مقالات قزوینى، گرد آورنده عبدالکریم جربزه دار، چاپ اول: تهران، انتشارات اساطیر، 1363.

قفطى، جمال الدین ابوالحسن على بن یوسف، إنباه الرواه على أنباه النحاه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالکتب المصریه، 1374ق.

کاشفى، ملا حسین واعظ، روضه الشهداء، تهران، اسلامیه، 1341.

مامقانى، عبدالله، تنقیح المقال فى علم الرجال، تهران، جهان، [بی‌تا].

مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.

مصطفى بن عبدالله قسطنطنى حنفى (حاجى خلیفه)، کشف الظنون فى اسامى الکتب و الفنون، [بی‌جا]، مطبعه العالم، 1310 ق.

مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، قم، مؤسسه آل البیت:، 1413ق.

موسوى خوانسارى اصفهانى، محمدباقر، روضات الجنات، تحقیق اسماعیل اسماعیلیان، قم، اسماعیلیان، [بی‌تا].

نجاشى، ابوالعباس احمد بن على، رجال النجاشى، تحقیق سید موسى شبیرى زنجانى، چاپ پنجم: قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1416ق.

نورى، میرزا حسین، چشم‌اندازى به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، تحقیق مصطفى درایتى، چاپ اول: قم، مطهرى، 1379.

نیشابورى هندى، میر حامد حسین، عبقاب الأنوار فى إمامه الأئمه الأطهار (ع)، قم، منشورات مدرسه الامام المهدى(عج)، 1406ق.