به گزارش پایگاه تخصصی امام حسین علیه‌السلام کرب‌وبلا: در فصل پنجم «مکاشفه یوحنا» آیاتی آمده است که می‌گوید ذبیحی با خداوند معامله می‌کند با ویژگی‌هایی که این ویژگی‌ها بر امام حسین(ع) منطبق است. اما برخی از مسیحیان در دو اقدام به گونه‌ای عمل می‌کنند که چنین برداشتی به ذهن خواننده نیاید.

حجت‌الاسلام سید محمدرضا طباطبایی (کارشناس ادیان در شبکه ولایت): هنگامی که سر امام حسین علیه السلام را به دربار یزید بن معاویه لعنه الله علیه آوردند، گفتگویی بین یکی از عالمان یهودی با یزید بن معاویه در گرفت. عالم یهودی که در آن مجلس حضور داشت گفت:

 

«إنی أجد فی التوراه، إنه من قتل ذریه نبی لا یزال مغلوبا ما بقی، فإذا مات یصلیه الله نار جهنم»[1]

 

من در تورات دیده ام که هر کس اولاد و ذریه پیامبری را بکشد، پیوسته و مادامی که زنده است، مغلوب خواهد شد. هر زمان نیز که مرد، خداوند او را در آتش جهنم می افکند.

 

حقیقت این است که بسیاری از مسیحیان و یهودیانی که به منطقه عربستان آمده بودند، از رهگذر بشارت‌هایی که در عهدین به پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت علیهم السلام وارد شده بود، آمده بودند تا نخستین ایمان آورندگان به پیامبر باشند. در این باره قرآن کریم می‌فرماید:

 

«الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ »[2]

 

کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، او [= پیامبر] را همچون فرزندان خود می‌شناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می‌کنند[3]!

 

 

اکنون با توجه به این نکته، در مقاله‌ای به اختصار به بررسی یک مورد از آیات عهد جدید که به امام حسین علیه السلام مرتبط است، می‌پردازیم.

برخی از مسیحیان در دو اقدام به گونه‌ای عمل می کنند که چنین برداشتی به ذهن خواننده نیاید. اقدام نخست ترجمه واژه یونانی به قتیل به جای ذبیح و اقدام بعدی انطباق مصداق این آیات بر حضرت مسیح علیه السلام است

 

مکاشفه 5: 9:

کتاب مقدس مسیحیان از دو بخش تشکیل شده که مجموعه 66 کتاب در یک جلد است. به 39 کتاب اول «عهد عتیق» و به 27 کتاب دوم «عهد جدید» می‌گویند که این کتاب‌ها مجموعه‌ای از اسفار،‌ صُحُف و نامه‌هاست که همگی در یک مجلد تحت عنوان «عهدین» گرد‌آوری شده‌اند. آخرین کتاب این مجموعه مکاشفه یوحنّا نام دارد. در فصل پنجم مکاشفه یوحنا آیاتی آمده است که می‌گوید ذبیحی با خداوند معامله می‌کند با ویژگی‌هایی که این ویژگی‌ها بر امام حسین علیه السلام منطبق است. اما برخی از مسیحیان در دو اقدام به گونه‌ای عمل می کنند که چنین برداشتی به ذهن خواننده نیاید. اقدام نخست ترجمه واژه یونانی به قتیل به جای ذبیح و اقدام بعدی انطباق مصداق این آیات بر حضرت مسیح علیه السلام است.

 

اکنون به بررسی دقیق تر متن این آیات و تحلیل آن‌ها می‌پردازیم. در آیات مزبور آمده است:

 

 

9 και ψάλλουν μια καινούργια ωδή, λέγοντας: Άξιος είσαι να πάρεις το βιβλίο, και να ανοίξεις τις σφραγίδες του· επειδή, σφάχτηκες, και μας αγόρασες στον Θεό με το αίμα σου, από κάθε φυλή και γλώσσα και λαό και έθνος· 10 και μας έκανες βασιλιάδες και ιερείς στον Θεό μας· και θα βασιλεύσουμε επάνω στη γη.   11 Και είδα, και άκουσα μια φωνή από πολλούς αγγέλους, ολόγυρα από τον θρόνο και από τα ζώα και από τους πρεσβύτερους· και ο αριθμός τους ήταν μυριάδες μυριάδων, και χιλιάδες χιλιάδων,  12 λέγοντας με δυνατή φωνή: Το σφαγμένο Αρνίο είναι άξιο να πάρει τη δύναμη και πλούτο και σοφία και ισχύ και τιμή και δόξα και ευλογία. 

 

 

9 و سرودی جدید می‌سرایند و می‌گویند، مستحقّ گرفتن کتاب و گشودن مُهرهایش هستی زیرا که ذبح شدی و مردمان را برای خدا به خون خود از هر قبیله و زبان و قوم و امّت خریدی 10 و ایشان را برای خدای ما پادشاهان و کَهَنَه ساختی و بر زمین سلطنت خواهند کرد. 11 و دیدم و شنیدم صدای فرشتگان بسیار را که گرداگرد تخت و حیوانات و پیران بودند و عدد ایشان کرورها کرور و هزاران هزار بود؛ 12 که به آواز بلند می‌گویند، مستحّق است برّه ذبح شده که قوّت و دولت و حکمت و توانایی و اکرام و جلال و برکت را بیابد.[4]

 

 

اگر نسخه‌های مختلف یونانی عهد جدید را بررسی کنیم می‌بینیم که واژه مورد نظر را با عبارت اِسفاجِس ἐσφάγης آورده‌اند که شما این واژه را در متن به صورت برجسته می‌توانید مشاهده کنید:

 

Nestle GNT 1904

καὶ ᾄδουσιν ᾠδὴν καινὴν λέγοντες Ἄξιος εἶ λαβεῖν τὸ βιβλίον καὶ ἀνοῖξαι τὰς σφραγῖδας αὐτοῦ, ὅτι ἐσφάγης καὶ ἠγόρασας τῷ Θεῷ ἐν τῷ αἵματί σου ἐκ πάσης φυλῆς καὶ γλώσσης καὶ λαοῦ καὶ ἔθνους, 

Westcott and Hort 1881

καὶ ᾄδουσιν ᾠδὴν καινὴν λέγοντες Ἄξιος εἶ λαβεῖν τὸ βιβλίον καὶ ἀνοῖξαι τὰς σφραγῖδας αὐτοῦ, ὅτι ἐσφάγης καὶ ἠγόρασας τῷ θεῷ ἐν τῷ αἵματί σου ἐκ πάσης φυλῆς καὶ γλώσσης καὶ λαοῦ καὶ ἔθνους,

Westcott and Hort   ,NA27 variants

καὶ ᾄδουσιν ᾠδὴν καινὴν λέγοντες Ἄξιος εἶ λαβεῖν τὸ βιβλίον καὶ ἀνοῖξαι τὰς σφραγῖδας αὐτοῦ, ὅτι ἐσφάγης καὶ ἠγόρασας τῷ θεῷ ἐν τῷ αἵματί σου ἐκ πάσης φυλῆς καὶ γλώσσης καὶ λαοῦ καὶ ἔθνους,

RP Byzantine Majority Text 2005

Καὶ ᾄδουσιν ᾠδὴν καινήν, λέγοντες, Ἄξιος εἴ λαβεῖν τὸ βιβλίον, καὶ ἀνοῖξαι τὰς σφραγῖδας αὐτοῦ· ὅτι ἐσφάγης, καὶ ἠγόρασας τῷ θεῷ ἡμᾶς ἐν τῷ αἵματί σου ἐκ πάσης φυλῆς καὶ γλώσσης καὶ λαοῦ καὶ ἔθνους,

Greek Orthodox Church 1904

καὶ ἄδουσιν ᾠδὴν καινὴν λέγοντες· Ἄξιος εἶ λαβεῖν τὸ βιβλίον καὶ ἀνοῖξαι τὰς σφραγῖδας αὐτοῦ, ὅτι ἐσφάγης καὶ ἠγόρασας τῷ Θεῷ ἡμᾶς ἐν τῷ αἵματί σου ἐκ πάσης φυλῆς καὶ γλώσσης καὶ λαοῦ καὶ ἔθνους,

Tischendorf 8th Edition

καί ᾄδω ᾠδή καινός λέγω ἄξιος εἰμί λαμβάνω ὁ βιβλίον καί ἀνοίγω ὁ σφραγίς αὐτός ὅτι σφάζω καί ἀγοράζω ὁ θεός ἐν ὁ αἷμα σύ ἐκ πᾶς φυλή καί γλῶσσα καί λαός καί ἔθνος

Scrivener's Textus Receptus 1894

καὶ ᾄδουσιν ᾠδὴν καινὴν, λέγοντες, Ἄξιος εἶ λαβεῖν τὸ βιβλίον, καὶ ἀνοῖξαι τὰς σφραγῖδας αὐτοῦ, ὅτι ἐσφάγης, καὶ ἠγόρασας τῷ Θεῷ ἡμᾶς ἐν τῷ αἵματί σου ἐκ πάσης φυλῆς καὶ γλώσσης καὶ λαοῦ καὶ ἔθνους,

Stephanus Textus Receptus 1550

καὶ ᾄδουσιν ᾠδὴν καινὴν λέγοντες Ἄξιος εἶ λαβεῖν τὸ βιβλίον καὶ ἀνοῖξαι τὰς σφραγῖδας αὐτοῦ ὅτι ἐσφάγης καὶ ἠγόρασας τῷ θεῷ ἡμᾶς ἐν τῷ αἵματί σου ἐκ πάσης φυλῆς καὶ γλώσσης καὶ λαοῦ καὶ ἔθνους

 

پیش از این که به تحلیل بیشتر بپردازیم لازم است با سایر واژه‌های آیه مزبور نیز آشنا شوید. برای این منظور تمام کلمات این آیه را در جدولی مقایسه‌ای معرفی می‌کنیم تا به بررسی مقایسه‌ای و آوا شناسانه عبارات فوق با جدول زیر بپردازید:

 

 

امام حسین(ع) در کتاب مقدس مسیحیان+ سند

امام حسین(ع) در کتاب مقدس مسیحیان+ سند

امام حسین(ع) در کتاب مقدس مسیحیان+ سند

کلیدواژه ما در آیه نهم، واژه اِسفاجِس (ἐσφάγης = esphagēs) است که در متون یونانی مختلف از نسخه‌های خطی گوناگونی که نقل کردیم، این واژه را به صورت پر رنگ مشخص نمودیم. اسفاجس به معنی قتل فجیع و کشته شدن با ذبح، سلاخی و سربریده شدن است. در مواردی هم که این واژه به معنای قتل ترجمه می‌شود، از باب این است که سربریدن نوعی قتل محسوب می‌شود. تمامی فرهنگ لغت‌هایی که به واژه‌شناسی اسفاجس پرداخته‌اند ذبح و سربریده شدن را در معنای آن ذکر کرده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به فرهنگ‌های زیر اشاره کرد:

عبارات موجود در این آیات به ما می گوید که شخص ذبح شده، برای کسب رضایت خداوند خون خویش را معامله می کند. نکته ای که در این عبارات وجود دارد و به درستی به فارسی ترجمه نشده است این است که مذبوح علیه السلام، تمام مردم را صرف نظر از هر قبیله و زبان و قومیتی، رستگار می کند.

 

 

(1)Strong's Concordance, (2)NAS Exhaustive Concordance, (3)Thayer's Greek Lexicon 

(4)Strong's Exhaustive Concordance.

 

عبارات موجود در این آیات به ما می گوید که شخص ذبح شده، برای کسب رضایت خداوند خون خویش را معامله می کند. نکته ای که در این عبارات وجود دارد و به درستی به فارسی ترجمه نشده است این است که مذبوح علیه السلام، تمام مردم را صرف نظر از هر قبیله و زبان و قومیتی، رستگار می کند.

 

مسیحیان از این عبارت، آموزه فدا را برای حضرت مسیح علیه السلام برداشت می‌کنند. در حالی که این عبارات به چند دلیل مطلقا بر چنین موضوعی انطباق ندارد.

 

اولا حضرت مسیح علیه السلام ذبح نشده است. طبق اعتقادات مسیحی حضرت مسیح علیه السلام مصلوب شده. اما طبق اعتقادات اسلامی حضرت مسیح علیه السلام حتی مصلوب هم نشده است:

 

وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا [5]

 

و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند؛ و قطعاً او را نکشتند![6]

 

اما به فرض این که نظر مسیحیان مبنی بر مصلوب شدن حضرت مسیح علیه السلام را نیز بپذیریم، باز مصلوب شدن با مذبوح شدن بسیار متفاوت است. حضرت مسیح علیه السلام هرگز ذبح نشد.

 

ثانیا: مسیحیان به الوهیت حضرت مسیح علیه السلام معتقدند. لذا معنا ندارد که خداوند با قربانی کردن خود، خون خویش را برای کسب رضایت خویش بر زمین بریزد.

 

ثالثا: طبق آیات کتاب مقدس حضرت مسیح علیه السلام مأموریت دارد تا فقط بنی‌اسرائیل را نجات بخشد. این مأموریت در عبارات مختلف عهد جدید ذکر شده است:

 

5 این دوازده را عیسی فرستاده، بدیشان وصیّت کرده، گفت، از راه امّت‌ها مروید و در بَلَدی از سامریان داخل مشوید، 6 بلکه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید. 7 و چون می‌روید، موعظه کرده، گویید که ملکوت آسمان نزدیک است .[7]

 

در عبارت دیگری در عهد جدید وقتی زنی از نژادی غیر از نژاد بنی‌اسرائیل از حضرت مسیح علیه السلام درخواست شفا می‌کند، حضرت مسیح علیه السلام پاسخ او را نداده و طبق عبارات زیر دست رد به سینه او می‌زند:

 

22 ناگاه زن کنعانیه‌ای از آن حدود بیرون آمده، فریادکنان وی را گفت، خداوندا، پسر داود، بر من رحم کن زیرا دختر من سخت دیوانه است. 23 لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده، خواهش نمودند که او را مرخّص فرمای زیرا در عقب ما شورش می‌کند. 24 او در جواب گفت، فرستاده نشده‌ام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل. 25 پس آن زن آمده، او را پرستش کرده، گفت، خداوندا مرا یاری کن. 26 در جواب گفت که، نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست.[8]

 

بنابراین حضرت مسیح علیه السلام بنا نیست که همه اقوام و قبایل و امت‌ها و زبان‌ها را نجات دهد. چنان که امروزه مسیحیان صهیونیست به استناد عهد جدید معتقدند با بازگشت و ظهور مجدد مسیح علیه السلام در آخر الزمان از کل مردم دنیا، تنها 144 هزار یهودی نجات پیدا می‌کنند:

 

مکاشفه 7: 4 و عدد مهرشدگان را شنیدم که از جمیعِ اسباطِ بنی‌اسرائیل، صد و چهل و چهار هزار مُهر شدند. مکاشفه 14: 1 و دیدم که اینک، برّه، بر کوه صهیون ایستاده است و با وی صد و چهل و چهار هزار نفر که اسم او و اسم پدر او را بر پیشانی خود مرقوم می‌دارند.

 

اما در عبارات ذکر شده در مکاشفه 5: 9،‌ به واسطه شخص مذبوح، مردمان از هر قبیله و زبان و قوم مورد شفاعت قرار می گیرند. به عبارت دیگر برای مردمان از زبان و قوم و امت متفاوت بودن مطرح نیست. آن چه مهم است این است که مذبوح را چنان که در عبارات بعدی ذکر شده با همه وجود خویش بپذیرند به عنوان نیرو، سعادت، حکمت، توانایی و کرامت و جلال و برکت. در این صورت این امید وجود دارد که مورد شفاعت قرار گیرند.

 

از ویژگی‌های بارز حضرت سید الشهدا علیه السلام این است که در تمام طول تاریخ هیچ شهیدی با عزت و عظمت و جلال و کرامت ایشان ظهور نکرده و این همان چیزی است که در فراز پایانی عبارت دوازدهم بدان اشاره شده است.