حرکت حسین بن علی (ع) و واقعه ی عاشورا از جمله رویدادهای تاریخیست که از هنگامهی ایجاد آن تا به امروز مورد توجه تمام طبقات مسلمین و سرلوحهی انقلابات مهم در طول اعصار و قرون مختلف بوده است؛ شهادت حسین بن علی (ع) برای امامیه از جهت اینکه بنی امیه امامشان را در این واقعه به شهادت رسانده و اهل بیتش را به اسارت برده و به حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله اهانت کرده اند، بسیار جانسوز و جانکاه است. این اتفاق نه تنها برای شیعیان (اعم از شیعه ای اعتقادی و یا محبی) حائز اهمیت میباشد، بلکه اهل تسنن نیز در طول این سالها این واقعه را نقل نموده و پیرامون آن صفحاتی را به رشته ی تحریر درآورده اند. بر خوانندگان پوشیده نیست که عمده کتابهای نوشته شده در حیطه تاریخ از سوی اهل تسنن بوده و کتابهای آنان در بعضی از موارد به عنوان مرجع و منبع دسته اول محسوب میگردد، به گونه ای که محققان برای هرچه غنی تر شدن نوشتههای خود ناچار باید به این منابع رجوع نمایند.
نویسندگانی که بدون هیچ شکی اهداف و اغراض خویش را در نحوه ی تدوین و نگاشتن اثر خود اعمال کردهاند و عوامل خارجی و درونی در پرداختن به نظرات آنان بدون تأثیر نبوده است. یکی از این نویسندگان ابوالفداء عماد الدین اسماعیل بن کثیر قدسی (701-774 ه) مورخ، مفسر و محدث مشهور شافعی است. او در حوزههای درسی دمشق رشد یافت و از تقی الدین ابوالعباس احمد بن تیمیه بیشترین تأثیر را پذیرفت. به گونه ای که همین تأثیر پذیری از آراء و افکار ابن تیمیه گرفتاریهایی نیز برای او داشته است.[1]
وی در 74 سالگی در دمشق درگذشت و در آرامگاه صوفیان کنار قبر ابن تیمیه به خاک سپرده شد. بعضی از محققان درباب آراء و افکار او آورده اند: ضدیت او با شیعیان در هر مناسبتی خود نمایی میکند. اگر چه وی از امامان شیعه با احترام یاد کرده، اما پس از ذکر روایت منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد امامان دوازده گانه و نسب قریشی آنان یاد آور شده که این دوازده امام آنانی نیستند که شیعیان برامامتشان گردن نهادهاند. همچنین در مورد علمای شیعه با آنکه از شأن و اثر ایشان یاد کرده ولی تشیع آنان را موجب کاهش اعتبارشان دانسته و در برابر این خصومت نسبت به شیعه، در رفع اتهام از بنی امیه و تأیید ایشان کوشیده است و گرایش ابن کثیر به سلفیه، از شیفتگی او به عمل ابن تمیمه پیداست؛[2] ابن کثیر صاحب کتاب معروف و مشهور ((البدایه و النهایه)) در تاریخ است که در این کتاب وقایع تاریخی را طبق سالها ذکر کرده و از جمله تواریخ سالنامهای محسوب میگردد؛ وی در ذکر رویداد های سال 61 هجری و بیان مقتل حسین بن علی (ع) در فصلی که به نام «روز کشته شدن حسین رضی الله عنه» تیتر خورده است، سخنانی را به شیعیان و روافض نسبت داده است و روایتی را که در آنها از دگرگونی آسمان و زمین و سرخ شدن آسمان، جاری شدن خون وتاریکی زمین بعد از شهادت حسین بن علی (ع) خبر میدهد را همگی از اباطیل و ساخته و پرداختهی ذهن شیعیان دانسته و آورده است که اکثر این گونه روایات را ابو مخنف لوط بن یحیی ازدی نقل نموده که شیعه است و در حدیث ضعیف است؛ همانگونه که مسلک علمای سلفی مذهب است که به صرف شیعه بودن حدیث را ضعیف و راوی را متهم به درغگویی میکنند و سخنان دیگری پیرامون زیادهروی رافضیان در دولت آلبویه در خصوص عزاداری برای حسین بن علی (ع) بیان مینماید که در بغداد طبلها به صدا در میآید و خاکستر و کاه در راهها و بازارها پخش میکنند و مردم اظهار حزن و بکاء میکنند[3]! او این ها را برای شیعیان عیب میداند. در این نوشتار بررسی و کنکاش در سخنان ابن کثیر در میان کتابهای اهل تسنن و نقد ادعاهای او در این مسئله صورت خواهد گرفت، ان شاء الله:
الف: وقوع چنین اتفاقاتی در شهادت حضرت یحیی (ع):
حضرت یحیی (ع) از جمله انبیاء الهی است که نبوتش هم عصر دوران حضرت عیسی (ع) واقع گردید و او را به دلیل ممانعت و نهی از منکر نمودن پادشاه وقت، از ازدواج نمودن با محارم خودش به شهادت رساندند و سر از بدن شریفش جدا نمودند؛ بعد از جدا شدن سر مبارک این حضرت وقایعی در عالم رخ داد که منابع اهل تسنن به آنها تصریح کرده اند:
الف: طبری (301 ه): چون صبح شد خون یحیی جوشش داشت و پادشاه دستور داد تا خاک بر آن بریزند، اما خون از خاک بیرون آمد و باز خاک ریختند و همچنان خون بیرون می آمد و همچنان خاک ریختند تا بلندای دیوار شهر رسید و خون از جوشش باز ماند.[4] و در نقل دیگر آورده است خون یحیی صد سال میجوشید.[5]
ب: ثعلبی (427 ه): از ابن عباس نقل میکند که وقتی یحیی (ع) را سر بریدند، از خون او قطره شروع به جوشش نمود و از جوشش باز نیستاد تا اینکه خداوند بخت النصر را بر آنان مسلط نمود، پیرزنی او را به خون یحیی راهنمایی کرد و خداوند به او الهام نمود که به خاطر آن خون هفتاد هزار نفر را بکشد و او این کار را انجام داد و خون از جوشش ایستاد![6]
ج: ابن عساکر (571 ه): از ابن سمعان نقل میکند که سر یحیی را در مکانی دفن نمودند اما خون از آن مکان جوشش مینمود.[7]
د: ابن کثیر (774 ه): از سعید بن مسیب نقل میکند که بخت النصر به دمشق رفت و دید که خون یحیی بن زکریا جوشش میکند. از امرا سوال کرد و به او خبر دادند. پس هفتاد هزار نفر را کشت تا خون از جوشش باز ایستاد! و جالب این است که ابن کثیر بعد از نقل این واقعه اسناد این نقل را به سعید بن مسیب صحیح میداند[8].
ه: دیار بکری (966 ه): همانا خورشید چهل روز بر یحیی (ع) گریه نمود و گریه ی آن این بود که هنگام طلوع و غروب قرمز رنگ بود.[9]
بعد از نقل وقایع یاد شده سؤالی که باید از عالمان سلفی مسلک پرسید، این است که چرا در هنگام نقل رویدادهای بعد از شهادت حضرت یحیی علیه السلام، آنها را نقل میکنند و یا همچون خود ابن کثیر اسناد و روایات را صحیح و درست میدانند! این رخدادها دقیقاً همانند همان رخدادهایی است که در شهادت حسین بن علی (ع) رخ داده است؛ با این تفاوت که در آنجا این گونه وقایع را میپذیرند و در این باب خبر آن را از جمله احادیث ساختگی و اباطیل روافض میدانند و حال آنکه میتوانید به بعضی از این نقل ها اشکال وارد کنید: همچون {نقل ابن عباس که میگوید: خداوند به بخت النصر الهام نمود!} و یا{ کشتن هفتاد هزارنفر!} اما پیرامون این واقعه هیچ سخنی به میان نمیآوردند و آنرا با همه ی تفاصیل قبول دارند. هرچند ما اصل واقعه را پذیرفته و تأیید میکنیم و لکن تفاصیل ذکر شده در واقعه ی شهادت حضرت یحیی (ع) بعضاً با حکم عقل مسلم منافات دارد.
ب: وقایع بعد از شهادت حسین بن علی (ع) در منابع اهل تسنن:
ابن کثیر در انتقادی که به این گونه وقایع کرده است آنها را وقایعی نقل شده از سوی شیعیان و روافض دانسته و به همین سبب به این نقل ها طعن وارد نموده است ما در این قسمت، وقایع بعد از شهادت حسین بن علی (ع) را از میان متون تاریخی و روایی اهل تسنن نقل خواهیم کرد تا روشن گردد که بزرگان و علمای عامه نیز این وقایع را پذیرفته و آنها را تأیید کرده اند:
1: بلاذری (279 ه): از ابوحصین نقل میکند؛ هنگامی که حسین کشته شد دیوار ها از هنگام نماز صبح تا طلوع خورشید آغشته به خون بود و این دو یا سه ماه ادامه داشت.
از سالم نقل میکند: هنگامی که حسین (ع) کشته شد، باران خون بر ما میبارید، از ابوقبیل نقل میکند: روزی که حسین (ع) کشته شد همانا آسمان تاریک گردید، به گونه ای که ستارگان دیده میشدند؛[10] محمد بن سیرین گفته است: این سرخی در افق دیده نشد تا اینکه حسین (ع) به قتل رسید؛[11] و از ابن شباب نقل میکند که هیچ سنگی را در روز قتل حسین در شام بلند نکردنند مگر اینکه در زیر آن خون بود.[12]
2: ابن عبدالبر (463 ه): در شعری چنین آورده؛ آیا نمیبینی زمین برای فقدان حسین (ع) بیمار گونه طلوع نموده و سرزمینها میلرزد و آسمان برای او گریان است و ستاره ها بر او نوحه میکنند و بر او درود میفرستند.[13]
3: طبرانی (360 ه): از حماد بن زید از معمر نقل میکند که اولین باری که زهری را شناختم، هنگامی بود که در مجلس ولید سخن گفت؛ ولید سوال کرد: کدام یک از شما میدانید که سنگهای بیت المقدس در روز کشته شدن حسین (ع) چگونه بوده اند؟ زهری گفت: به من رسیده است که هیچ سنگی را در آن روز بلند نمیکردند مگر اینکه در زیر آن خون بوده است.[14]
4: هیثمی (807 ه) ذیل این روایت آورده، رجال سند آن صحیح است.[15]
از ابوقبیل نقل شده که هنگامی که حسین بن علی (ع) به قتل رسید، چنان خورشید گرفت که ستارگان در وسط روز قابل دیدن بودند.[16]
از ابوقبیل نقل شده که بعد از اینکه حسین را کشتند و سر از بدنش جدا نمودند، در اولین فرصتی که برای آنان پیش آمد به شرابخوارگی پرداختند و به سر مبارکش بی ادبی کردند؛ پس آهنی از دیوار خارج گردید و با خون نگاشت: آیا امتی که حسین را کشتند، شفاعت جدش را در روزحساب امید دارند؟!
پس همگی فرار کردند و سر را ترک نمودند.[17] این واقعه به گونه ای دیگر نیز نقل گردیده است.[18]
5: ابن جوزی (654 ه): ابن سیرین گفته است: هنگامی که حسین (ع) کشته شد. دنیا تا سه روز تاریک شد وسپس این سرخی پدیدار شد.[19]] باید دقت شود که احتمال دارد مراد از تاریکی در این روایت، مطلق تاریکی نباشد به گونه ای که همه ی دنیا را تاریکی و ظلمت فرا گرفته باشد تا به دنبال نقل این واقعه در دیگر کتب تاریخی باشیم (با وجود اینکه در این زمینه نیز تحقیقاتی صورت پذیرفته). به هر حال مراد از تاریکی عالم شاید به معنای غبار گونه بودن دنیا بوده باشد و یا اینکه این گونه رویدادها درمیان سرزمین های اسلامی به وقوع پیوسته اند.] و یا از سری نقل میکند: هنگامی که حسین (ع) کشته شد آسمان برای او گریست که گریه آسمان قرمزی آن است.
6: ابن عساکر (571 ه): از ابن سیرین نقل کرده است[20]: آسمان بعد ازیحیی بن زکریا برای هیچ کس گریه نکرد، مگر بر حسین بن علی (ع).
از مدائنی از علی بن مدرک از جدش اسود بن قیس نقل میکند که آسمان بعد ازکشته شدن حسین به مدت شش ماه همانند خون قرمز گردید.[21] علی بن مدرک گوید: از این حدیث با شریک صحبت کردم و از اسود سوال نمودم، او گفت: درسخن راستگو، بسیار امانتدار و مهمان را اکرام مینمود.[22]
7: ذهبی (748 ه): از ابن عیینه نقل میکند که مادربزرگم میگفت: هنگامی که حسین (ع) کشته شد، گیاهان را دیدم که خاکستر شده بودند و گوشت همانند این است که درآن آتش قرار داشت.[23]
از یزید بن ابن زیاد نقل میکند که هنگامی که حسین کشته شد من چهارده سال بود، گیاهان در لشکرشان خاکستر شد، وآسمان قرمز گردید، وشتری را در لشکرگاهشان نحر کردند، به گونه ای بود که در گوشت آن آتش باشد.[24]
8: عسقلانی (852 ه): به استنادش از خلف بن خلیفه از پدرش نقل میکند: هنگامی که حسین کشته شد، آسمان سیاه شد و ستارگان در روز پدیدار گردیدند.[25] ابن عساکر این روایت را نقل کرده واضافه نموده است که خاک سرخ از آسمان میبارید.[26]
9:سیوطی (911 ه): در تاریخ الخلفا میآورد: هنگامی که حسین کشته شد، دنیا هفت روز باز ایستاد و خورشید بر دیوارها همچون آمیخته با خون بود و ستارگان بر هم میخوردند و خورشید در آن روز کسوف کرد. شش ماه سرخ گردید و آن سرخی ادامه پیدا کرد و حال آنکه قبل از آن نبوده.[27]
مشاهده میکنید که این عالمان و دانشمندان اهل تسنن چگونه این وقایع را با اسنادشان نقل نموده و حتی در بعضی از موارد تصریح به صحت رجال سند آن کردهاند و آن را پذیرفتهاند و بعد از نقل این رویداد ها هیچگونه اعتراض و ایرادی نسبت به آنچه که نوشتهاند بیان نکردهاند.
ج: ناقلان این وقایع:
ابن کثیر در ضمن مطالب خود بر این نکته اشاره نمود که اغلب این رویدادها را ابو مخنف شیعی نقل نموده که در نقل حدیث ضعیف میباشد؛ با تفحص اندکی که نگارندهی این سطور در میان منابع اهل تسنن نموده (نه منابع شیعی) متوجه گردیدم که راویان این وقایع در میان کتابهای اهل تسنن بسیار زیاد و مختص به ابو مخنف شیعی مذهب نبوده است؛ که ما در قسمت قبلی بعضی از روایات آنان را آوردهایم هرچند که سعی نمودهایم از روایاتی که دارای مضمون واحدی هستند، تنها از یک راوی نقل را بیاوریم و گرنه نقل روایات، بسیار زیاد میشده که از بضاعت این نوشتار خارج است؛ حال در این قسمت اسامی راویان این وقایع را فهرست وار بیان خواهیم کرد: ابوقبیل، علی بن مسهر، نضره الادیه، زید بن عمرو کندی، زهری، ابن سیرین، خلف بن خلیفه، زید بن ابن زناد، عقبه بن ابی حفصه، سفیان، جمیل بن مره، اسود بن حسین، قره بن خالد، سری، هلال بن ذکوان، ابن شهاب، عقبه بن ابن حفصه سلولی، ابو حمید صلحان، حصین، ابو رجاء
در این مقاله به بررسی سخنان ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه مبنی بر دروغ بودن وقایع بعد از شهادت حسین بن علی (ع) پرداختیم، گفتیم که اولاً: در تواریخ انبیا و گذشتگان همچون حضرت یحیی (ع) چنین اتفاقاتی افتاده است و جناب ابن کثیر آنها را نقل نموده اما هیچ گونه اعتراضی به آنها نکرده است. ثانیاً: این وقایع را علما و اندیشمندان و بزرگان اهل تسنن همچون بلاذری، ذهبی، عسقلانی، ابن جوزی و ابن عساکره نقل کرده و در ضمن بیان آنها طعن و یا ایرادی بر این گونه نقل ها نیاوردهاند؛ بلکه بعضی همچون سیوطی با قاطعیت آن را بیان کردهاند. ثالثاً: ناقل این گونه رخداد ها تنها شیعیان و ابو مخنف نبوده بلکه راویان متعددی از میان روات اهل تسنن این گونه روایات را ضبط کرده اند.