سرزمین «کربلا» براى ما شیعیان بهعنوان قتلگاه و مزار سالار شهیدان امام حسین بن على (ع)، شناختهشده است؛ اما این سرزمین پیشینه تاریخى طولانى دارد و از دیرباز سرزمینى مقدس و موردتوجه بوده است.
در روایتهایی که از معصومین (ع)، به ما رسیده نیز این سرزمین جایگاه و اهمیت خاصى دارد و از آن با احترام خاصى یادشده است.
از جمله در روایتى که امیرمؤمنان، (ع)، از پیامبر اکرم، (ص)، نقل مىکند، آمده است:
یقبر ابنى بارض یقال لها کربلاء هى البقعه التى کانت فیها قبه الاسلام التى نجاالله علیها المؤمنین الذین آمنوا مع نوح فى الطوفان.[1]
فرزندم در سرزمینى که به آن «کربلا» گفته مىشود، به خاک سپرده مىشود. آنجا سرزمینى است که گنبد اسلام در آن قرار دارد. همانجا که خداوند مؤمنانى را که به نوح ایمان آورده بودند در طوفان نجات دارد.
در روایت دیگرى نیز که از امام صادق، (ع)، نقلشده ایشان خطاب به «ابى یعفور» مىفرماید:
و یحک اما تعلم ان الله اتخد کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکه حرما.[2] واى بر تو! آیا نمىدانى که خداوند «کربلا» را حرم امن قرار داد، پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد؟!
در مقاله حاضر نویسنده پس از اشاره به روایتهای یاد شده، تلاش کرده است که با ریشهیابى لغت «کربلا» و یافتن معادلهای آن در زبانهای شرق باستان جایگاه تاریخى این سرزمین را نشان دهد.
روایتهای یاد شده اشاره به این دارند که «کربلا» سرزمینى است که در آن گنبد اسلام قرار دارد. همان سرزمینى که خداوند به هنگام طوفان، کسانى را که به نوح ایمان آورده بودند نجات داد.
چنانکه معروف است، «کربلا» از پیش از دوران اسلامى نام منطقهای در غرب رود فرات بوده که نامهای تاریخى دیگرى چون «طف»، «عمورا» و ... نیز داشته است.
مؤلف «معجم البلدان» مىگوید:
امام صادق (ع) :واى بر تو! آیا نمىدانى که خداوند «کربلا» را حرم امن قرار داد، پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد؟!
«کربلا» از واژه «کربله» به معنى «سستى پاها» گرفتهشده است. گفته مىشود: «جاء یمشى مکربلا»; یعنى آمد درحالیکه به سستى راه مىرفت.
بر این اساس مىتوان گفت که زمین آن منطقه سست بوده و از اینرو «کربلا» نامیده شده است. همچنین در لغت گفته مىشود «کربلت الحنطه»; یعنى گندم را پاک و خالص کردم.
بنابراین مىتوان گفت که چون این سرزمین خالى از سنگریزه و درختان انبوه بوده، به آن «کربلا» گفتهاند.[3] به نظر من براى ریشه و منشأ واژه کربلا سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول:
ترکیبى از «کرب - ایلا» باشد
واژه «کرب» تلفظ دیگر واژه «قرب» در عربى است که به معنى نزدیکى و نزدیک شدن به معبود است.[4] این واژه در زبانهای عبرى و سریانى همانند عربى با «قاف» نوشته مىشود اما در زبانهای اکدى و بابلى با «کاف» نوشته مىشود.[5] در زبان عربى، سبئى کهن و عبرى، «قربان» به معناى چیزى که به خداوند، عزوجل، نزدیک مىشود[6] و همچنین قربانى است که در راه خدا داده مىشود؛ و از همین باب است «عید قربان» که همان «عید اضحى» است.[7]
و در زبان سریانى شرقى «قربانا» به معنى قربانى مقدس است.[8] در زبان سبئى کهن «مکرب» به معنى معبد، کنیسه یهودیان، عبادتگاه و صومعه آمده که مشتق از «کرب» است.[9] در نقشه «بطلمیوس»[10]، شهر مکه با نام «مکورابا» آمده که همان لفظ «مکوربه» یا «مکربه» است، که در زبان عربى بهصورت «مقربه» (اسم مکان از قرب) مىآید و به معنى «محلى که به معبود نزدیک مىشوند» یا «خانه نزدیک شدن» یا «معبد» یا «مسجد» یا «محل عبادت» است.[11] لفظ «ایل» در زبان عبرى به معنى «پروردگار آفریننده» است که «ایلوها» هم تلفظ مىشود.[12] و در زبان اکدى و بابلى «ایلو»، (ILU) به معنى «خداوند» و «پروردگار» است[13] که برابر با واژه «آن»، (AN) در زبان سومرى است.[14] بر این اساس مىتوان گفت: «کربلا» به معنى «نزدیکى به پروردگار» و «نزدیکى جستن به پروردگار» است و شهر کربلا نیز به معنى «شهر نزدیکى به پروردگار» و «شهر خانه خدا» است.[15] این مفهوم هماهنگى کاملى با این روایت منقول از امام صادق، (ع)، دارد که مىفرماید:
کربلا سرزمینى است که خداوند در آن انسانهای مؤمنى را که به نوح ایمان آوردند نجات داد.
خداوند پیش از آنکه مکه را حرم امن قرار دهد کربلا را حرم امن کرده است.[16]
احتمال دوم:
ترکیبى از «کار - بلات» باشد
لفظ «کار»، (Kar) واژهاى است که در برابر یکى از علائم خط میخى گذاشتهشده در زبان اکدى مترادف با واژه «ایطیرو»، (eteru)[17] و «اطیرو»، (etteru) و «ایطیرتو»، (ettertu) به معنى «نجات دادن» است.
واژه «بلات»، (balat) مشابه واژه اکدى «بالیتو»، (balittu) است، که مؤنث کلمه «بالتو»، (baltu) و «بالاتو»، (balatu) و به معنى «زندگى» و «در امان بودن» است.
بر اساس این احتمال مىتوان گفت واژه «کربلات» به معنى «نجات زندگى» است، و در خط میخى به صورت، (din) و یا (ti) نوشته مىشود.[18] مانند واژه اورشلیم که مرکب از «اور» بهعنوان یک واژه سومرى و «شالیم» بهعنوان یک واژه اکدى است.
بنابراین شهر کربلا به معنى شهر نجات زندگى است که این مفهوم با این روایت منقول از پیامبر مطابقت کامل دارد که میفرماید:
کربلا سرزمینى است که خداوند در آن انسانهای مؤمنى را که به نوح ایمان آوردند نجات داد.
احتمال سوم:
ترکیبى از «کور - بلات» باشد
«کور» که واژهاى است برای علامت میخى، (Kur)، به معنى «معبد و پرستشگاه»، «خانه بزرگ عبادت»، «شهر» و یا «تپه» است.[19] بر این اساس «کوربلات» به معنى «شهر امن» یا «معبد امن» یا «خانه صلح» است. این مفهوم نیز با دو روایت یادشده مطابقت دارد.
نگاهى به واقعیت احتمالهای سهگانه
بعید نیست که این مفاهیم احتمالى سهگانه در مراحل مختلف تاریخى با واژه «کربلا» ارتباط داشته باشند، چه آنکه این منطقه در طول تاریخ توصیفهای متعددى داشته است.
اگر «کرب - ایل» بگوییم از آن جهت خواهد بود که خانهاى براى عبادت خداوند و نزدیکى به او بوده است.
اگر «کر - بلات» بگوییم از آن جهت است که این مکان همانجایی است که در آن زندگى بشریت از طوفان نجات داده شد.
نجف، کوه بزرگى بود که فرزند نوح (ع) نیز با اشاره به آن مىگوید: «به کوهى پناه خواهم برد که مرا از آب در امان بدارد» پس خداوند عزوجل به آن کوه وحى کرد: «اى کوه! آیا او از من به تو پناه مىبرد؟» آنگاه این کوه در جهت شام قطعه قطعه شد
و اگر «کور - بلات» گفته شود، بدان جهت است که این منطقه معبد امن است و توصیف خانههاى خدا به شمار مىرود و چنانچه در کلام حضرت ابراهیم آمده است:
و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات.[20]
کوه کشتى نوح در بابل است
یا (Di) عوض کنیم واژه «کردین» و «کردى» به دست خواهیم آورد.
واژه «کردى»، نزدیک به واژه «قردى» است که مؤلف «معجم البلدان» ذکر کرده است. او مىگوید:
«قردى» روستایى در نزدیک «کوه جودى» در منطقه جزیره [در بینالنهرین] و در نزدیکى «قریه ثمانین» است که در آن کشتى نوح پهلو گرفت.[21] گفتنى است که آنچه «حموى» در اینجا در مورد محل «قردى» اظهار داشته، به پیروى از برخى منقولات اهل کتاب است.
در تورات آرامى معروف به «ترجوم اونقیلوس»[22] و همچنین تورات سریانى معروف به «بشیطا»[23]، واژه «قردو» همچنین بهعنوان معادل و مترادف نام «آرارات» ذکرشده است. لفظ «آرارات» در تورات عبرى[24] به کوهى اطلاق شده که کشتى نوح بر آن مستقر شد.
مفسران یهودى و مسیحى پیشین و جدید تورات معتقدند که کوه «آرارات» یا «قردو» در شمال آشور واقع است که اکنون در جنوب ترکیه است.
آرارات (آرارت): در مورد واژه «آرارات» گفتهشده که اصل آن از زبان اکدى و واژه «اورارتو» گرفتهشده اما در مورد این واژه بیش از این تحقیق نشده است. از نظر ما این واژه از دو قسمت تشکیلشده است:
1 - «اور» به معنى «شهر»; چنانچه در مورد «اورشلیم» گفته مىشود. به معنى شهر صلح و چنانچه در مورد «اربیل» گفته مىشود که مرکب از «ار» و «بیل» است که در اصل «اور» و «بعل» بودهاند و به معناى «شهر پروردگار» است.
2 - «ارتو» یا «آرات» یا «آراد» یا «آردو» یا «اریدو». این لفظ در کتیبههاى میخى به معانى مختلفى آمده، از جمله یکى از نامهای رود فرات است[25] و نیز از اسامى قدیمى شهر بابل به شمار مىرود.[26] بنابراین، معنى لغوى واژه اکدى «اورارتو» که ریشه اصلى واژه آرارات در تورات عبرى است «شهر بابل» است و معنى عبارت کوههای «آرارات» در تورات عبرى و عبارت کوههای «قردو» در تورات آرامى و سریانى همان «کوههای شهر بابل» است.
طارات (کوههای صخرهای): از جمله دلایل دیگر اینکه «قردو» از نامهای شهر بابل در دوران گذشته بوده است.[27] منظور از کوههای شهر بابل، سلسله ارتفاعات صخرهاى پراکنده در غرب رود فرات کوفه است. در این موضوع هیچیک از شهرشناسان پیشین، جغرافىدانان جدید و همچنین اهالى نجف و کربلا که با جغرافیاى منطقه آشنایى دارند، تردید ندارند. این کوههای صخرهای پراکنده که در آن تپههایى با ارتفاع 65 متر از سطح دریا یافت مىشود. از نجف شروعشده تا شمال غربى ادامه یافته و به کربلا ختم مىشود. این ارتفاعات به «طارات» یا «طار» معروف هستند.
یکى از گروههای باستانشناسی ژاپنى در یکى از این «طارات» که به «طار ام جمال» مشهور است و در شمال شرقى نجف و جنوب غربى کربلا واقعشده است، عملیات حفارى انجام داد و عکسهایی را نیز از آن منتشر کرد.
واژه «طار» یا «طارات» قرابت بسیار زیادى با لفظ اکدى «اطیرو»، (eteru)، «اطیرو»، (etteru) و «ایطیرتو»، (ettertu) به معنى «نجات» دارد.
امام صادق (ع)، با خبر دادن از این کوه مى فرماید:
«نجف، کوه بزرگى بود که فرزند نوح (ع) نیز با اشاره به آن مىگوید: «به کوهى پناه خواهم برد که مرا از آب در امان بدارد» پس خداوند عزوجل به آن کوه وحى کرد: «اى کوه! آیا او از من به تو پناه مىبرد؟» آنگاه این کوه در جهت شام قطعه قطعه شد...[28]
طف: مؤید دیگر ما نام دیگرى است که در کتیبه هاى میخى براى شهر بابل ذکر شده و متخصصان کتیبه هاى باستانى آن را با صدایى معادل حرف، در زبان انگلیسى خواندهاند و در برخى پژوهش ها آمده که تلفظ صحیح این علامت حرف «عین» است. معادل این علامت در زبان اکدى واژه، (situ) به معنى مشرق و سرزمین هاى شرقى است. اگر در این علامت میخى دقت کنیم متوجه مىشویم که از دو علامت تشکیل شدهاست:
1. علامتى که، (tap) خوانده مىشود و در زبان اکدى معادل «اضعفوا»، (esepu) یا «اضعف»، (asapu) و به معناى «فراوان و دو چندان» است و معادل آن در زبان عبرى واژه «کیفل» است.
به معناى آب است. این دو علامتبر روى هم «طافا»، (tapa) خوانده مىشود که واژهاى است نزدیک به کلمه «طف»، یکى از مشهورترین نامهاى شهر کربلا.
واژه «طافا» نزدیک به واژه اکدى «طیفو»، (tepu) به معناى غرق شدن و فرورفتن است. بهعلاوه معناى حرفى دو واژه یاد شده بهصورت جداگانه «آب فراوان» و مضاعف است.
در زبان عربى طوفان، به معناى غرق شدن و جارى شدن است و در زبان عبرى «طوف» به معناى «طاف» است؛ و در زبان آرامى «طفا» به معناى «طاف» و غرق شدن است بر این اساس مىتوان گفت که شهر «طف» به معناى «شهر طوفان» است.
عمورا: دلیل دیگر براى نتیجهگیرى ما اینکه براى کربلا نام تاریخى دیگرى به نام «عمورا» ذکر کردهاند که شباهت بسیارى با واژه سومرى «امارو» یا «عمارو»، (A.MA.RU) به معنى طوفان ویرانگر دارد. پس شهر عمورا به معنى شهر طوفان نیز هست و اگر آن را «تاپا»، (tapa) بخوانیم، واژهاى بسیار نزدیک به نام کشتىاى خواهد بود که در تورات عبرى از آن یاد شده; یعنى «تیبا». این واژه عبرى نیست و علامه جزینوس در کتابش «معجم الفاظ التوراه» احتمال داده که این واژه مصرى باشد که به زبان هیروگلیفى به معناى «صندوق» است.
گفتنى است که در زبان عربى «تابوت» به معناى صندوق است. همچنین در زبان عربى «الطوف» به معناى مشکهایی است که آنها را باد مىکنند و به یکدیگر مىبندند و براى حمل آذوقه و... از آن استفاده مىکنند. همچنین به معناى چوبهایی که به هم بسته شده و براى سوارى در دریا از آن استفاده مىشود نیز هست.
ابومنصور مىگوید: «طوفى که براى عبور در رودخانههای بزرگ از آن استفاده مىشود به این صورت ساخته مىشود که نىها و چوبها را بر رویهم مىگذارند، آنها را با بند محکم به هم مىبندند تا از هم جدا نشوند. سپس از آن براى سوارى و عبور از رودخانه استفاده مىکنند. گاه شترى را هم بهوسیله این «طوف» حمل مىکنند. این وسیله «عامه» نیز نامیده مىشود.»
شایان ذکر است که در زبان هیروگلیفى «طیف»، (tep) به معناى صندوق و «طیفت»، (tepee) به معناى کشتى یا مرکب بزرگ است.[29] بر این اساس روشن مىشود که شهر «طف» به معناى شهر کشتى یا همان «شهر کشتى نوح» است; زیرا در تورات، نام «تیبا» فقط براى کشتى نوح ذکرشده است.
«جادو» نام رود فرات میانى است.[30] و گواه صدق این روایت از امام صادق، (ع)، است که فرمود:
جودى در آیه «استوت على الجودى» همان رود فرات کوفه است.
متن عربى این مقاله در نشریه «القرآن و علمالآثار»، ش 1، ربیعالاول 1420، به چاپ رسیده است.