دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
می‌شکستی ای کاش

آن سو نگران، نگاه پیغمبر بود خورشید، رسول آه پیغمبر بود

ای تیغ پلید می‌شکستی ای کاش آن حنجره بوسه‌گاه پیغمبر بود

خلیل ماهی تشنه به این منا آورد

برای تو عسل و شیر را خدا آورد

 خدا به دست خودش آب تشنه را آورد

 

برای این که بفهمیم عشق عادی نیست

خدا دلیل خودش را به نیزه‌ها آورد

گردن عاشق هفتاد و دو آهو

 

آسمان خم شده تا بوسه زند مویش را ماه دیدست در آیینۀ او رویش را تشنه لب آمده آورده به قربانگاهت گردن عاشق هفتاد و دو آهویش را  

کوتاه سروده
سفینه النجاه من

سوار بی‌شکیب من چه قدر خسته می‌رود

    کجاست دست‌های من که دست‌بسته می‌رود

 

و خیمه‌های سوخته قدم قدم، نفس نفس

 سفینه النجاه من دکل شکسته می‌رود

آهای دست عزیزی که اوّل عشقی

دلت گرفته چرا حال تو خراب شده است

عزیز، چشم قشنگت چرا پرآب شده است

 

مگر که کودک من عیب و علّتی دارد

 جواب داری و امّا دلت کباب شده است

نور است این معامله

با سینه‌ای که تنگ بلور است، یا حسین

ما و دلی که سنگ صبور است، یا حسین

چون آب ِچاه از لب تو هر که دور شد

تا روز حشر، زنده به گور است، یا حسین

 

 

ناوک تیر محبّت به دل شاه و گدا زد

خیمه آن تشنه لب آن روز که در کرببلا زد

دل پی گوهر مقصود به دریای بلا زد

 

قد برافراشت دلیرانه و با کلک شهادت

بر سر صحنۀ پیمان ازل نقش وفا زد

تقدیم به حضرت فاطمۀ صغری (سلام الله علیها)

همره کاروان عاشورا

کرده‌ای هفت شهرغم را طیّ

مادر داغ‌های بی پایان

دختر دردهای پی درپی

مسیح نَفَس

تا می‌دمد از یاد تو در شهر نشان‌ها           در معرضِ عطر کلماتند دهان‌ها

بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَست      کِامروز پر از بوی بهشتند جوان‌ها

کوتاه سروده
مسیح عاشورا

وقتی گل ناشکفته پرپر می‌شد

با خون گلو گلوی تو تر می‌شد

این معجزۀ مسیح عاشورا بود

در دست پدر، پسر کبوتر می‌شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×