دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
لب‌های قرآنی

 

آمد و در دل ِ باد پیچاند، بوی لب‌های قرآنی‌اش را

در نگاه ِ ترک خوردۀ خاک، دید ساعات پایانی‌اش را

 

او که نامش کلید نجات است، مظهر ِقَد اَقمتَ الصّلاه  است

کشتی نوح آورده تا عشق، طی کند راه طوفانی اش را

 

سفره‌ات را جمع کن بابا که مهمانی بس است

صحبت از موسی و طور و ذوق عمرانی بس است

من پدر می‌خواستم، توضیح عرفانی بس است

 

قرعۀ آن قبلۀ سیّار بر ما اوفتاد

ای خرابه، غبطه بر دیوار نصرانی بس است

گرفته در بغل چون جان شیرین، مَشک و می‌تازد

عَلَم بر دوش او مجنون تر از لیلای محزون است

پریشان تر ز باد و گیسوان بید مجنون است

 

به سوی آب می‌تازد به سوی تشنه‌تر گشتن

به سوی منزل آخر که پشت وادی خون است

کوتاه سروده
سجده‌های آخر

قنوتت: روی دستت اصغرت را ...

رکوعت: خم شدی تا اکبرت را ...

 

نهادی صورتت را بر روی خاک

بمیرم سجده‌های آخرت را ...

تنها در میدان

به نیزه تکیه زد مردی که تنها مانده در میدان

کنار پیکر خونین سربازان جاویدان

 

چه مردی، آنکه دریاها عطش پیمای او بودند

چه دریایی که انگشت‌اش به توفان می‌دهد فرمان

کوتاه سروده
ملاقات خدا

نمی‌شد آن همه اندوه تسکین

مگر با «یا غیاث المستغیثین»

 

ربوده صبر او را اشتیاقِ

 ملاقات خدا با روی خونین

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی‌شود

زین پس کسی به قدر تو لیلا نمی‌شود

 

شأن نزول رأس تو ویرانۀ من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی‌شود

شهادت حضرت علی اکبر (ع)

به اسبش هی زد و زلفش میان بادها گُل کرد

سکوت دشت را سرشار از عطر قرنفُل کرد

 

نگاهش آهوان خسته را مدهوش خود کرده است

لبانش سنگ‌های تشنه را غرق تغزُل کرد

 

و بسم الله رویش – صبحگاهان بنی هاشم –

بیابان‌های دنیا را پر از تحریر بلبل کرد

کوتاه سروده
الهی

به موج خون رها در قتلگاهی

به سوی آسمان داری نگاهی

 

نمی‌افتد ز لب‌هایت نوایِ

«الهی یا الهی یا الهی»

سر که آشفته شود، حوصله سر می‌آید

خبر آمد که ز معشوق، خبر می‌آید

ره گشایید که یارم ز سفر می‌آید

 

کاش می‌شد که ببافند کمی مویم را

آب و آیینه بیارید، پدر می‌آید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×