دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کربلا سوخت دلم را و به خود راه نداد

بر ندارند ز پای تو بزرگان سر را

حاش لله که گذاریم ره اکبر را

 

سینه‌ات خوب نخواهد شد از این گریۀ من

آب بستن نتوان قبر علی‌اصغر را

کوتاه سروده
حسین دیگر

در کرب و بلا، پیمبری می‌بینم

بر منبر خون ِ دل، سری می‌بینم

 

طوفان بزرگ دیگری در راه است

انگار حسین دیگری می‌بینم

 

کوتاه سروده
جنس غم حسین (ع)

 

 از تیغ ، دم حسین را میفهمی

بوی حَرم حسین را میفهمی

 

با لهجۀ سرخ زینبی در روضه

تو جنس غم ِ حسین را می‌فهمی

غیرت مرتضی به بازویش

بر در خیمه ایستاده سوار  به اشارت که گاه پیکار است می‌‏نماید نگاه باز پسین  که دگر نوبت علمدار است

توبه

بدون کفش و کلاه

بدون تیغ و سلاح

امیر بود ولی چون اسیر می‌آید

چه هیبتی دارد

یکی ست اما انگار لشکر آمده است

سلام آزاده

گذاشت مادر تو اسم بامسمایی

برای تو ای حُر

 

جولان

به عشق روی تو این روزها جوان شده‌ام

همان که خواست دل خوب تو همان شده‌ام

 

از این به بعد خودم اشک روضه‌ات هستم

ز بس که نام تو را ازبرم روان شده‌ام

کوتاه سروده
بیعت مشکوک

 

با خط حسین، نسبتش مشکوک است

با لهجۀ خون، قرابتش مشکوک است

 

این نامه که اهل «هر چه باداباد» است

 کوفی نسب است و بیعتش مشکوک است

کوتاه سروده
جنگ تن به تیر

تن به تن

جنگ منصفانه است

تن به تیر

جنگ کودکانه است

حرمله

جنگ غیرمنصفانه‌ای شروع کرد

شیرخوارۀ حسین

قهرمان جنگ کودکانه شد

مثنوی عاشورایی قاآنی
کسی جز حسین اهل این درد نیست

الا ای نیوشندهٔ هوشیار

یکی نغز گفت آرمت گوش دار

 

به گیتی بسی رفت گفت و شنید

که تا آفرینش چسان شد پدید

کوتاه سروده
من از تو به جز حماسه نتوانم گفت

 

تو خون خدایی و صدایت سرخ است

بر ظلمت خاک ، رد پایت سرخ است

 

من از تو به جز حماسه نتوانم گفت

زیرا که تمام فصل هایت سرخ است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×