دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت روز سعدی
ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می‌رود

مرغِ غزل امشب چرا از آشیانم می‌رود

امشب که باید تا سحر، شاعر بمانم، می‌رود

«ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می‌رود»

«وآن دل که با خود داشتم با دل ستانم می‌رود»

قصیدۀ عاشورایی قاآنی
غم سلطان اولیا

بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چه سان؟ روز و شب! چرا؟

از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا

 

نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که‌؟ از علی

مامش که بود؟ ‌فاطمه‌ جدش که‌؟ ‌مصطفی!

مرا ز پنجرۀ نعل‌ها نگاه کنید

 

از آن زمان که سر راه درد وا شده‌ام

به فیض زخم عظیم تو مبتلا شده‌ام

 

میان این همه آشوب نیزه و شمشیر

مرا ببخش اگر مثل لاله وا شده‌ام

کوتاه سروده
توحید

اوج توحید چیست؟ تسلیم است

اوج تسلیم چیست؟ یک جمله

«آنچه محبوب با حسینم کرد

هر چه که بود واقعاً زیباست!»

فکر توحید زینبی باشیم ...

ذبح دعا

جز زخم ما که عرض دوا را نگه نداشت

کس آبروی تیغ شما را نگه نداشت

 

در آرزوی زلف تو میلم کشیده شد

دیشب دلم که حد دعا را نگه نداشت

برای تو

سنگ نگین اگر بتراشم برای تو

باید که از جگر بتراشم برای تو

 

طوف سرت به شیوۀ حُجّاج جایز است

پس واجب است سر بتراشم برای تو

از اوج نی

 

تَف تف تتف تتف تتتف تف تتف تتف

صَف صف صصف صصف صصصف صف صصف صصف

تَن تن تتن تتن تتتن تن تن تتن تتن

سرها جدا فتاده در این دشت از بدن

خونبها

شهر من

خون‌بهای یک امام بود

آه از تو آه .. مُلک ری

مرگ هفتاد و دو ققنوس

آدما میگن که ققنوس

وقتی‌که آتیش میگیره

میون شعله‌ها از نو

جون میگیره نمی­‌میره

مُهر کربلا

سجده روی مُهر کربلا

درک لحظۀ سقوط روی خاک

امتحانِ یاور حسین بودن است ...

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×