دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
با کاروان کربلا

این دل شوریده همچون نی، نوا دارد هنوز

ناله‌ها از جان به شور نینوا دارد هنوز

 

ای حسین ای تشنه کام کربلا، در ماتمت

جویبار خون، نشان از چشم ما دارد هنوز 

گودال

قبول کن که شبیه حصیر افتادی  قبول کن ته گودال گیر افتادی

 مخواه تا که سر من به گریه بند شود  بگو چکار کنم از تنت بلند شود

 

زیارت نامه

سلام بر نفس تو به گاه جان دادن

سلام بر حرکاتت به وقت افتادن

 

سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت

سلام، رود خروشان نور، چشمانت

غزال گودال

جنجال بود و...

لب تشنه‌ای درگوشۀ گودال بود و...

خط خون

درختان را دوست می‌دارم که به احترام تو قیام کرده‌اند، و آب را که مهر مادر توست خون تو شرف را سرخگون کرده است

شفق، آینه‌دار نجابتت، و فلق محرابی، که تو در آن نماز صبح شهادت گزارده‌ای.

شب شعر بلند عاشورا

چه شب شاعرانه‌ای داری!؟

قلم و باده و رطب داری

شب شعر بلند عاشورا ست

غزل بندگی  به لب داری

این جامۀ سیاه فلک در عزای کیست؟

این جامه سیاه فلک در عزای کیست؟

وین جیب چاک گشتۀ صبح از برای کیست؟

 

این جوی خون که از مژۀ خلق جاری است

تا در مصیبت که و در ماجرای کیست؟

شعر عاشورایی قوامی رازی
بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی

میر امام زاده که چون او نیافرید

تا از عدم خدای همی بنده آورد

 

از شوم قتل آن تن بی سر بدیع نیست

گر جویبار سرو سرافکنده آورد 

شب عاشورا

امشب به اعلای فلک آوای یاران می‌رود                    فردا نوای کودکان بر بام کیوان می‌رود 

امشب به صوت خوش همه آواز یابن الفاطمه        فردا به مقتل خون نشان معنای قرآن می‌رود   

تقدیم به سید شهیدان عالم
میدان عطش

 آنچه در سوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت

چشم تاریخ در آن حادثۀ تلخ چه دید که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×