دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به یاد بی کفن کربلا

کسی بدون دلیل از صدا نمی‌افتد

لب کلیم ز سوز دعا نمی‌افتد

 

کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود

به دست بسته شده، از عطا نمی‌افتد

 

اگرچه خاک نشسته به روی لب‌هایت

عقیق، پا بخورد از بها نمی‌افتد

عباس شد ستارۀ دنباله‌دار تو

 

ای مادر بهشت تو را غصه‌ها شکست

هر بار بی قراری زینب تو را شکست

 

بر سر گرفت چادر زهرا... سکوت کرد

آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست

غیرت الله من خیالت جمع

پیش من نیزه‌ها کم آوردند

به خدا سر نمی‌دهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمی‌دهم به کسی

کوتاه سروده
سجده‌های سر به هوا

گفتند اگر خدا تو را می‌خواهد

از جمعِ جهانیان جدا می‌خواهد

 

صد سجده که بر خاک بماند هرگز

یک سجده؛ ولی سر به هوا می‌خواهد ...

از روی تل برای پیمبر سخن بگو

اندوه‌های قلب تو از سرمه رنگ داشت

از زخم، صبح آینه‌ات شام زنگ داشت

 

خون بود لخته لخته به چشم تو می‌نشست

لختی اگر وداع برادر درنگ داشت

ختم روزگار

چشم مرا به وادی تو آفتاب زد

اشک آمد و حجاب به چشم پرآب زد

 

خون شد دل پیالۀ آب از سر نشاط

در پرتو جمال تو باید شراب زد

کوتاه سروده
بمیرد حرمله

چقدر آن قافله شرمنده‌ام کرد

نشان سلسله شرمنده‌ام کرد

تو را نه، کاش مَشکَت را نمی‌زد

بمیرد حرمله، شرمنده‌ام کرد

ام‌البنین شدم که تو مادر بخوانی‌ام

عاشق شدم که از همه بهتر بخوانی‌ام

عاشق که مثل یاس، معطر بخوانی‌ام

 

من از قبیله‌های  بزرگم که آمدم

خدمتگذار خاکی این در بخوانی‌ام

 

دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر

تا خاک پای حضرت حیدر بخوانی‌ام

کوتاه سروده
نیت

تیری به سیاه‌چشمی ماه زدند

آن راهزنان که بر حرم راه زدند

 

در دامن خود سنگدلی آوردند

با نیت قربت الی الله زدند

کوتاه سروده
شنیدم روضۀ انگشتری را

ببین این روزهای آخری را

شنیدم روضۀ انگشتری را

خداوندا سنان از من گرفته

تمام لذت نامادری را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×