- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
- بازدید: ۱۴۱۷
- شماره مطلب: ۱۵۲۸
-
چاپ
امالبنین شدم که تو مادر بخوانیام
عاشق شدم که از همه بهتر بخوانیام
عاشق که مثل یاس، معطر بخوانیام
من از قبیلههای بزرگم که آمدم
خدمتگذار خاکی این در بخوانیام
دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر
تا خاک پای حضرت حیدر بخوانیام
پر پر زدم به عشق تو در آسمان شهر
شاید کرم کنی و کبوتر بخوانیام
باور کن ای همیشه گل ای مهربان پسر
امالبنین شدم که تو مادر بخوانیام
جان میدهم به لذت "یُمّاه" گفتنت
اما به شرط اینکه مکرر بخوانیام
**
عباس را فدای تو کردم به این امید
تا ظهر داغ، برادر بخوانیاش...
-
غزلهای فرات
باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه
باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه
دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه
-
سورۀ لب تشنه
داری هوای هیئتمان میکنی حسین
لبریز از فضیلتمان میکنی حسین
داری به سمت هیئتمان گام میزنی
دل آشنای غربتمان میکنی حسین -
دل خوشبو
دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد
اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد
نوحههای دودمه تاب ز هیئت بردند
غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد -
عطر یاس سرخ
بوی سیب سرخ دارد میوزد در کربلا
خاک هم از آسمان دل میبرد در کربلا
یک نفر که جای دستش بال در آورده است
بیخود از خود دور گنبد میپرد در کربلا
امالبنین شدم که تو مادر بخوانیام
عاشق شدم که از همه بهتر بخوانیام
عاشق که مثل یاس، معطر بخوانیام
من از قبیلههای بزرگم که آمدم
خدمتگذار خاکی این در بخوانیام
دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر
تا خاک پای حضرت حیدر بخوانیام
پر پر زدم به عشق تو در آسمان شهر
شاید کرم کنی و کبوتر بخوانیام
باور کن ای همیشه گل ای مهربان پسر
امالبنین شدم که تو مادر بخوانیام
جان میدهم به لذت "یُمّاه" گفتنت
اما به شرط اینکه مکرر بخوانیام
**
عباس را فدای تو کردم به این امید
تا ظهر داغ، برادر بخوانیاش...