دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سرمایه‌های آخر

دیدم خودم بال و پرت می‌ریخت عباس

دشمن چگونه بر سرت می‌ریخت عباس

 

می‌خواستم ‌جمعت کنم‌ تا خیمه آرم

دیدم دوباره پیکرت می‌ریخت عباس

 

علقمه عطر گل یاس گرفت

چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟

از ره دور غمی در نظرم آمده است

 

تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر

اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است

حروف مقطعه

طوفان تیر، کار عمو را خراب کرد

این مشک پاره،  نقشۀ او را بر آب کرد

 

می‌خواست «یا سکینه» به قولش عمل کند

باران تیر،  سخت عمو را جواب کرد

 

شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند

علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد

یاد لب‌های علی اصغر و دریا افتاد

 

علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست

تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد

گریۀ افسوس

عمود خوردی و سرو و صنوبرم پاشید

صدا زدی که بیا، کاسۀ سرم پاشید

 

همینکه تا برسم قطعه قطعه‌ات کردند

قد بلند امیر دلاورم پاشید

علقمه شعبه‌ای از مسجد کوفه شده بود

ناگهان دور و بر شیر حرم غوغا شد

سر ذبح قمر هاشمیون دعوا شد

 

دشمنان هلهله کردند همین که افتاد

سند غارت اموال حرم امضا شد

شبیه ماه نبوده ست، او شبیه عموست

نیاز داشت چو طفل رباب، جو به عمو

سپرد علقمه چون تشنه‌ها گلو به عمو

 

به سمت رود که دریا نمی‌رود، باید

که علقمه برسد بعد جستجو به عمو

 

مثل دو بال پرستو

هم میان دست و بازو فاصله افتاده است

هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است

 

تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم

بین اعضا از همه‌سو فاصله افتاده است

بر مقامش غبطه خورده هر شهید و هر امیر

هیچ کس مانند عباسم مرا یاری نکرد

هیچ کس مثل ابوفاضل علمداری نکرد

 

دست از دست و سر و از آبروی خود کشید

با مواساتش کسی اینگونه دینداری نکرد

خروش رود و دریا

خروش رود و دریا: یا اباالفضل

پناه اهل دنیا: یا اباالفضل

 

به حق دست‌هایی که قلم شد

بگیر این دست‌ها را یا اباالفضل

دست به دریا

سقا تویی و دست به دریا برسان

یک مشک پر از آب گوارا برسان

 

نجوای غریب کودکان را بشنو

عباس عمو! زود خودت را برسان

علمدار شاه دین

سقاى کربلا و علمدار شاه دین فرزند شیر حق و هژبر کنام‌ها

با کام تشنه آب ننوشیدى از فرات یاد لب حسین و دگر تشنه کام‌ها

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×