دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رباعی

 

شعبان شد و میلاد سه روح احساس

سجّاد و حسین بن علی و عبّاس

 

از گلشن سرسبز ولایت سر زد

دو دسته گل محمّدی، یک گل یاس

 

حماسۀ اسارت

 

روزی که به خون دل، طهارت کردم

آهنگ حماسۀ اسارت کردم

 

هنگام وداع با عزیز دل خویش

رگ‌های بریده را زیارت کردم

جواب کوبنده

زینب آن جلوه‌ی شکیبایی

روح دانایی و توانایی

 

منطقش منطق متین علی

خطبه‌اش خطبه‌های زهرایی

 

قرآن ناطقم

 

قرآن ناطقم که چنین پاره‌پاره‌ای

تو خفته‌ای به خاک و مرا نیست چاره‌ای

 

خورشید من ببین که دگر زینب تو را

در هفت آسمان نبُوَد یک ستاره‌ای

ره آورد زینب

کاروان عشق را سوى وطن آورده‌ام  ‌

 نوغزالان حرم را در چمن آورده‌ام

 

آن نسیم خانه بر دوشم که از گلزار عشق

 بوى چندین لاله‌ی خونین‌کفن آورده‌ام

 

حدیث کربلا

به پیشگاه تو بعد از سلام، یا جدّا!

 مراست شِکوه ز قوم ظلام، یا جدّا!

 

ز شام می‌رسم و کتف و بازوان کبود

 مراست نزد تو سوغات شام، یا جدّا!

 

معجزۀ فراز نیزه

ماه من! در دل شب‌ها که به زندانت کرد؟

 گل من! در طبق خار که پنهانت کرد؟

 

تو حسین منى و این همه پامال ستم

 جان من! بازى تقدیر چه با جانت کرد؟

 

کجا بودى برادر؟

 

بتاب اى ماه! تا اختر فشانى‌هاى من بینى

 برآى، اى لاله! تا آتش به جانى‌هاى من بینى

 

حسین من! رسیده کاروانت از سفر برخیز

 که احوال من و هم‌کاروانى‌هاى من بینى

زنده هر دم شهید

اى کربلا! اى کعبه‌ی عشق و امیدم!

 بعد از جدایى‌ها به دیدارت رسیدم

 

اى کربلا! آغوش بگشا زینب آمد

 من زینبم کز رنج دورى‌ها خمیدم

 

دریاى غم

 

به خاک کربلا تا پا نهادم با سر افتادم

 در این دریاى غم دردا! که بار دیگر افتادم

 

سرت در این سفر با ما به هر جا کرد همراهى

 به یاد آن سر خونین به خاکت با سر افتادم

گواه عشق

 

به کربلاى تو یک کاروان دل آوردم

 امانتى که تو دادى به منزل آوردم

 

هزار بار به دریاى غم فرو رفتم

 که چند درّ یتیمت به ساحل آوردم

حکایت جانسوز

به کویت ارمغان، خون دل و چشم تر آوردم

 ز پیشت قلب غمگین بردم و غمگین‌تر آوردم

 

منم زینب که از کویت به صد رنج و محن رفتن

 ولى در آمدن افزوده داغ دیگر آوردم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×