دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سزاوار گل، خندۀ خار نیست

سر خاک تو بی خبر آمدم

عزادارم و خون جگر آمدم

درست است بی بال و پر آمدم

به شوق تو اما،  به سر آمدم

 

من هرچه دیدم، غیر زیبایی ندیدم

بیرون دویدم من ز خیمه، گریه کردم

رأس تو را دیدم به نیزه، گریه کردم

 

من در پی هر کودک تنها دویدم

بعد از تو یک روز خوش از دنیا ندیدم

 

از زینب کبری نوشتن، مرد می‌خواهد

پاییز بودن، برگ‌های زرد می‌خواهد

باران سرودن، اشک‌های سرد می‌خواهد

از درد گفتن، یک دل پر درد می‌خواهد

از زینب کبری نوشتن، مرد می‌خواهد

 

دشت پر از یاس سفید

ابر خون می‌بارید

عطر گل می‌پیچید

بین یک دشت پر از یاس سفید

کاروان عاقبت از راه رسید

همه از ناقه زمین افتادند

 

گل صد برگ

گل صد برگِ زیر خاک! ببین

خواهرت از سفر رسیده حسین

آمدم ای غریب مادر من

با قد و قامتی خمیده حسین

 

هرکه دارد هوس کرببلا، بسم الله

اول شعر تبرک شده با بسم الله

ابتدای همۀ مرثیه‌ها: بسم الله

 

هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله

هرکه دارد هوس کرببلا، بسم الله

 

نشان «ما رأیت»

عشق را بر روی رمل و ماسه‌ها دیدم حسین

غرق در خون، روی خاک کربلا دیدم حسین

 

پیکر پاک تو را پامال سم اسب‌ها

رأس تو بر روی نی از تن جدا دیدم حسین

 

شرار شعله به گل‌های باغ

بلندشو که بگویم فراق یعنی چه!

شرار شعله به گل‌های باغ یعنی چه!

 

بلندشو که بگویند با تو چشمانم

خرابه و شب بی چلچراغ یعنی چه!

 

شهر علی نشناخت بانوی خودش را

بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم

از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم

 

طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد

از لاله‌های پرپرم چیزی نگویم

 

نشانۀ ظهور

از داغ حسین به جانم آه افتاده

کارم به در خانۀ ماه افتاده

 

حتما که نشانۀ ظهور مهدی است

این خیل عظیمی که به راه افتاده

 

اربعین بی‌قراری

نوای ناله و غم‌ها: رقیه

گرفته کاروان دم: یا رقیه

 

رسیده اربعین بی‌قراری

همه برگشته‌اند اما رقیه

 

مصیبت نامه‌

ای سربلندی پیمبرها سر تو

تابیده مثل ماه بر دنیا، سر تو

 

رفتم تمام شهرها را با سر تو

دیدی رسیدم آخرش بالا سر تو

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×