دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
من از آل خورشیدم

پدر تا شام رفتن با تو، حیران کردنش با من

پریشان کردنش با تو، پشیمان کردنش با من

 

اگر این شهر تاریک است، من از آل خورشیدم

اگر شب پر شده اینجا، چراغان کردنش با من

 

نشسته‌ام ز سرشکم گلاب می‌گیرم

دوباره روضۀ با آب و تاب می‌‌گیرم

من از مراثی‌ام آخر جواب می‌گیرم

 

سه روز کرده کفن چون تن تو را خورشید

عزا برای تو با آفتاب می‌گیرم

 

نوۀ فاطمه‌ام، حوصله خیلی دارم

با وجودی که پدرجان گله خیلی دارم

نوۀ فاطمه‌ام، حوصله خیلی دارم

 

وسط آن همه اسباب جسارت بر ما

نفرت از سلسله و هلهله خیلی دارم

 

شک نکن دختر تو پیر شده، مادر نیست

شام غم‌هاى من غمزده را آخر نیست

لاله‌اى همچو تن خونى من پرپر نیست

 

گوشۀ پلک گشا، صورت من خوب ببین

شک نکن دختر تو پیر شده، مادر نیست

 

گیسوی سوخته

دیدن گریۀ او داد زدن هم دارد

سر که باشد، بغلش حال سخن هم دارد

 

زحمت شانه نکش عمه، برایش دیر است

گیسوی سوخته، کوتاه شدن هم دارد

 

تصویر یک سه ساله، ولی پیر می‌کشم

امشب قلم به دستم و تصویر می‌کشم  تصویر یک سه ساله، ولی پیر می‌کشم  تصویر جای زخم به دستان کوچکش آثاری از کبودی زنجیر می‌کشم 

اذن زیارت

نوید وصل پدر را به کاروان می‌‌داد

به ماه، ماه سر نیزه را نشان می‌‌داد

 

رقیه تولیت آستان رأس شریف

به ماه، اذن زیارت در آسمان می‌‌داد

 

کهکشانی پر از ستاره

چون نهادی که بی گزاره شده

گوش تو بی دلیل پاره شده

 

آخرین راه که شده ست فرار

اول راه، راهِ چاره شده

 

در رثای حضرت رقیه علیهاالسلام
گلبن توحید

من غنچۀ نشکفتۀ بستان حسینم

زیبا گل دامان گلستان حسینم

 

افسرده گل پرپری از گلبن زهرا

یا طفل نوآموز دبستان حسینم

 

 

بند دوم از بحر طویل

روز عاشور که در خیمه پدر از من مظلومه جدا شد، به رخم بوسه زد و اشک فشان رو به سوی معرکه کرب و بلا شد، سر و جان و تن پاکش همه تقدیم خدا شد، به ره دوست فدا شد، حرم الله پر از لشکر دشمن شد و چون طایر بی‌بال پریدم، گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم، شرر از پیرهنم شعله کشید و ز جگر آه کشیدم که سواری به سویم تاخت و با کعب سنان بر کمرم زد، به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×